یک جرعه کتاب

درب اتاق اعزام را از پاشنه درآوردند!

دوشنبه, 11 آذر 1398 22:51 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

«پس شرطِ اعزام، اعلام آمادگی خود دوستان می­باشد، درست است؟» گفت:«نه، علاوه بر اعلام آمادگی، پیگیری، و درآوردن درِ فرماندهی و حفاظت از پاشنه، شرایط دیگری هم دارد.» و خندید. کنجکاو شدم. صورتم را به علامت سؤال در هم کردم و گفتم:«شرایط دیگرش چیست؟» درحالی‌که هنوز خنده از لبش محو نشده بود گفت:«برای اعزام این بچه­‌ها، هر شرطی هم که بگذاریم ندیده و نشنیده می­پذیرند...»

 

به گزارش خط هشت، نشستم و پس از سلام و احوال­پرسی مختصری، مشغول گفتگو شدم. اولین گفتگویم را همان‌طور که سرگرد گفته بود با آقای داداشی مسئول هماهنگی اعزام رزمندگان به سوریه شروع کردم. اولین سؤالم را از شرایط اعزام پرسیدم. گفتم:

-آیا اعزام به سوریه و دفاع از حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام اجباری است یا با اعلام آمادگی خودِ پاسداران انجام می­شود.

آقای داداشی گفت:

-اولاً نه اعزام به سوریه و نه هیچ اعزام برون‌مرزی دیگری، برای نیروهای ما اجباری نیست. بله، اگر دشمن داخلی یا خارجی قصد تعرض به امنیت کشور را داشته باشد، رزمندگان اسلام موظف‌اند در داخل مرزهای میهن­‌ اسلامی‌­مان پاسخ دندان‌شکنی به آنان بدهند، اما در خارج از مرزها نه. ثانیاً تا امثال شهید بواس که یک نیروی بسیجی و نه نیروی رسمی سپاه، حضور داشته باشند ما چه نیازی به اجباری کردن اعزام داریم؟

-شهید بواس همان شخصی است که در فروردین‌ماه با شهید سالخورده و خلیلی بود و به شهادت رسید، درست است؟

-بله، نام سالخورده و دیگران را نیاوردم، تا متوجه شوید ما حتی اگر نیروهای رسمی هم نداشتیم، نیازی به اجباری کردن اعزام نداشتیم، باید بودید و می­‌دیدید امثال بواس و سالخورده و همه‌­ی کسانی که به این مأموریت اعزام‌ شده‌اند، چقدر پیگیری کردند تا بالاخره با مأموریتشان موافقت شد. بچه­‌ها از پاسدار و بسیجی، درب اتاق اعزام را از پاشنه درآوردند، از بس مراجعه و پیگیری کردند.

-پس شرطِ اعزام، اعلام آمادگی خود دوستان می‌­باشد، درست است؟

-نه، علاوه بر اعلام آمادگی، پیگیری، و درآوردن درِ فرماندهی و حفاظت از پاشنه، شرایط دیگری هم دارد.

و خندید. کنجکاو شدم. صورتم را به علامت سؤال در هم کردم و گفتم:

-شرایط دیگرش چیست؟

درحالی‌که هنوز خنده از لبش محو نشده بود گفت:

-برای اعزام این بچه­‌ها، هر شرطی هم که بگذاریم ندیده و نشنیده می­‌پذیرند. آیا باوجود چنین کسانی، نیازی به اجباری کردن اعزام هست؟ همین الانش هم، آن‌چنان نیرویی توی صف داریم که اگر بخواهیم همگی­شان را اعزام کنیم، به قول امام خمینی رحمه‌الله هرکدامشان یک سطل آب هم به سمت دشمن بریزند دشمن را آب می‌­برد.

-خیلی­‌ها تصور می­‌کنند این شور و اشتیاق برای اعزام، ریشه در حقوق و مزایای مأموریت‌ها هم دارد، این قضیه تا چه حد می‌­تواند دخیل باشد؟

خنده‌­ی تلخ و طنزآلودی زد و گفت:

-به همه­‌ی آن­ها که چنین فکری می­‌کنند بفرمایید: اولاً خود مردم سوریه، دار و ندارشان را رها کرده‌­اند، به‌علاوه‌ی دو پایی که دارند دو سه‌تای دیگر هم قرض گرفته­‌اند، دارند از زمین و هوا و دریا فرار می­‌کنند. ثانیاً راه باز است، اگر مرد هستید، خودتان برای چنین حقوق و مزایایی به سفری این­چنین بروید. و سوم هم این­که، برفرض محال چنین باشد، آدم عاقل، حقوق و مزایا را می­خواهد برای این­که با آن زندگی کند، نه این­که اول جوانی به سفری برود که بازگشتی در آن نیست. سید جان! اگر سری به وصیت­نامه­‌های شهدای مدافع حرم بزنی، پاسخت را بهتر درمیابی. وصیت­نامه­‌ای نیست که در آن بویی از بازگشت به مشام برسد. همگی‌شان گویی می‌دانسته‌اند در این راه بازگشتی نیست. و اما چهارمین و آخرین نکته هم این­که، مگر فکر می­کنی این آدم­ها چقدر حقوق مأموریتشان می‌­شود؟ مطمئن باش این­ها اگر کارگری هم می‌­کردند، بیش از این چیزی که در این راه دریافت می­‌کنند به آن­ها می­‌رسید.

به قول مادر شهید سیدرضا طاهر: به این­هایی که می­‌گویند مدافعین حرم 20 میلیون می­‌گیرند و به مأموریت می­‌روند بگویید بیایند، ما خانه و زمینمان را می­‌فروشیم، 30 میلیون هم قرض و قوله می­کنیم رویش می­‌گذاریم، به آن­ها می­‌دهیم، حق مأموریتی هم که از سپاه می­‌گیرند، بگیرند نوش جانشان، فرزندانشان را به جنگ بفرستند. آن‌هم جنگی که حتی احتمال بازگشت جنازه­‌ی فرزندانشان هم در آن نزدیک به صفر است. آیا حاضرید؟ اگر حاضر نیستند این‌همه زخم‌زبان نزنند. کسانی که این حرف‌­ها را می‌­زنند ایمان و تقوا ندارند. این­‌ها فقط از شیطان تبعیت می‌­کنند. آدم چقدر باید بیچاره و محتاج باشد که فرزند دلبندش را به نبرد بفرستد و حتی از دیدن جنازه­‌ی ثمره­‌ی سی سال زحمت خود نیز محروم شود؟ در معادلات این آدم­ها فقط پول حرف اول و آخر را می­زند و به قول شاعر: کافر همه را به کیش خود پندارد. ایمان یعنی عشق. اگر ذره‌ای عشق، در وجود این افراد بود، با نگاه عاشقانه به این قضیه می­‌نگریستند و جز زیبایی در آن نمی‌­دیدند.

بریده‌ای از کتاب «از حاج ابراهیم تا خانطومان» ، صفحات 346 تا 350

به اهتمام: سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی

ناشر: شهید کاظمی

 

 

منبع: حریم حرم

خواندن 1150 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...
cache/resized/59473b7526a7b1245ba86423bd3b4912.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...
cache/resized/c388db15b9aea6f541ad0fd1dc3e7f86.jpg
به مناسبت گرامی داشت روز شهدا آیین رونمایی از ...
cache/resized/cc13499ebc08016c8970234fdd9aa860.jpg
اولین کتاب کشور در رثای سپهبد شهید قاسم سلیمانی، ...
cache/resized/505cb221be92ac5c13de72cd306e1ce8.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family