ماجرای شهادت مظلومانه خانواده ایرانی به دست داعش

پنج شنبه, 12 خرداد 1401 08:28 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

در مسیر سامرا به بغداد، گرفتار کمین نیروهای داعش شدند. مظلومانه و غریبانه، به شهادت رسیدند. کسی نمی‌داند چگونه شهید شدند و پیکرشان چه شد. چندی بعد، ماشین مچاله شده و سوخته‌شان در اطراف سامرا پیدا شد

 

به گزارش خط هشت، شهید بتول مطهری و همسرش(حجت‌الاسلام بطحایی) به نجف اشرف هجرت کردند و حاصل این زندگی مشترک، سید محمدعلی سه‌ساله و فرزندی در شکمش بود که همگی به شهادت رسیدند. آنان از اولین خانواده‌های ایرانی هستند که به دست داعش به شهادت رسیدند. در خرداد 1393 که مصادف با ماه شعبان بود، برای انجام برخی کارهای تبلیغی در سامرا، از نجف بیرون می‌روند.

به گفته‌ی خانم زهرا سادات بطحایی، خواهر حجت‌الاسلام بطحایی، هدف او از عزیمت به سامرا،‌ انجام تبلیغات برای مراسم نیمه شعبان بود و با توجه به این‌که شنیده بود [شیعیان] در سامرا امام جماعت ندارند، تصمیم گرفته بود با خانواده‌اش به این شهر سفر کند تا اگر شرایط برای زندگی آن‌ها مساعد بود، در آنجا بمانند. روز آخر، به زیارت حرم عسکریین علیهم‌السلام مشرف شده بودند. پس از زیارت و هنگام عزیمت به نجف، متوجه می‌شوند که حرم مطهر در محاصره‌ی داعش است و تیراندازی و انفجارهایی در اطراف به گوش می‌رسد. معلوم می‌شود که اوضاع امنیتی خراب شده و به همین دلیل، مجبور می‌شوند در داخل حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیه‌السلام بمانند تا امکان تردد برقرار شود. یک هفته بعد، در 21 خرداد 1393 (سیزدهم شعبان 1435) با این تصور که امنیت برقرار شده، از حرم خارج می‌شوند و به‌سوی نجف به راه می‌افتند؛ ولی هرگز به خانه‌ی خود در نجف نرسیدند؛ بلکه به مأوای ملکوتی خویش بار یافتند.

در مسیر سامرا به بغداد، گرفتار کمین نیروهای داعش شدند. مظلومانه و غریبانه، به شهادت رسیدند. کسی نمی‌داند چگونه شهید شدند و پیکرشان چه شد. چندی بعد، ماشین مچاله شده و سوخته‌شان در اطراف سامرا پیدا شد، برای بزرگداشت این خانواده‌ی شهید حریم آل الله، بنای یادبودی در قبرستان وادی‌السلام نجف مقابل آرامگاه شهید ذوالفقاری ساختند.

ازجمله یادگارهایی که از شهید بتول مطهری باقی‌مانده، یادداشت‌های روزانه‌‌ی اوست. در یادداشتی که در سفری به کربلا نوشته، آمده است:
اینجا کربلا است و من قریب ده روز است،‌ میهمان آقایی هستم که تمام ذرات وجودم هم اگر روضه‌ی وداع بخوانند. باز نمی‌توانم وداع کنم. چگونه من اینجا حیات یافته‌ام و اکنون... نمی‌دانم شاید اگر فرصت داشتم، سر روی دفترهایم می‌گذاشتم و سال‌ها گریه می‌کردم. ولی می‌خواهم زود بروم زیارت. دلم تنگ‌شده. می‌خواهم بروم تا همه بگویند قرار نیست وداع کنم. آقا!‌ من بی‌طاقت می‌شوم وقتی برایم می‌خواهند از وداع بگویند. کمکم کن آقا! دلم برایت تنگ است یا حسین! (28 شوال، شنبه، پشت خیمه‌گاه)

بریده‌ای از کتاب «ریحانه‌های گلگون»؛ گذری بر زندگی بانوان طلبه‌ی شهید (صفحات 79 تا 81)
نویسنده: سمیه آزادی
انتشارات: صریر

 

 

منبع: حریم حرم

خواندن 347 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...
cache/resized/59473b7526a7b1245ba86423bd3b4912.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...
cache/resized/c388db15b9aea6f541ad0fd1dc3e7f86.jpg
به مناسبت گرامی داشت روز شهدا آیین رونمایی از ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family