ه گزارش خط هشت ، سید جواد حسن نصرالله فرزند سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان همزمان با سالروز شهادت هادی برادر شهید خود در گفتگو با پایگاه خبری العهد از خصوصیات بالای انسانی وی سخن گفت. وی تأکید کرد که برادرش فردی پویا و فعال و در عین حال احساسی بوده است. او همواره از پدر خود یعنی دبیرکل حزبالله لبنان الگو میگرفته و حرفهای او را میپذیرفته است.
سید جواد توضیح میدهد که یکی بار وقتی وی میخواست با پولهای خود خودرو بخرد، پدرش به او گفت که نباید از نظر مالی سطحی متفاوت از جوانان مقاومت داشته باشد و او نیز این موضوع را میپذیرد و برای تردد خود یک موتورسیکلت تهیه میکند.
سید جواد همچنین به کمکهای برادرش به مادر اشاره کرده و میگوید که او نزد بیشتر دوستانش شخصیتی کاریزماتیک داشت که بخشی از این شخصیت را از سید حسن نصرالله گرفته است. هادی همچنین وابستگی زیادی به برادران و خواهرانش بهویژه برادر کوچکترش محمدعلی داشت. سید جواد از هیاهوی زیادی که در جریان بازی هادی با محمدعلی در خانه بهراه میافتاد، سخن میگوید و تأکید میکند که او با وجود سکوتی که داشت، هنگامی که در منزل بود، پویایی و خنده و زندگی را در خانه جاری میکرد و خانه در زمان غیبت او در سکوت و رکود بود.
برادر شهید هادی نصرالله میگوید: در آخرین دوره نظامی که سید هادی یک سال قبل از شهادتش داشت، به منزل آمد و هدایایی را نیز برای تمام افراد خانه تهیه کرده بود. او برای هر کسی چیزی که دوست داشت، خریده بود. او همیشه تلاش داشت به مادرش کمک کند و خنده را بر صورت برادران و خواهران کوچکترش بنشاند.
سید جواد، مقاومت را مهمترین تفریح برادران توصیف کرده و میگوید: بعد از آن فوتبال را دوست داشتیم.
وی میگوید: آخرین باری که با موتور سید هادی برای دیدن مادربزرگم رفته بودیم، او شروع به صحبت کرد و از دنیا سخن گفت و گفت که "بهترین سعادت، رسیدن به رضایت خداوند است، لذا هیچ چیز نباید انسان را به نافرمانی از خدا بکشاند". او اوج سعادت خود را هنگامی میدانست که در خط مقدم بود و با خدا خلوت میکرد.
سید جواد یکی دیگر از ویژگیهای هادی را توجه ویژه به صله رحم معرفی کرده گفت که او روابط بسیار خوبی با نزدیکان و آشنایان فامیل از جمله مادربزرگ و پدر و عمهاش داشت. او همچنین سعی میکرد با همسایگان نیز ارتباط خوبی داشته باشد.
فرزند سید حسن نصرالله میگوید که هادی همواره طوری به منزل دوستانش میرفت که خانوادههای آنها نمیدانستند او پسر چهکسی است. هنگامی که هادی شهید شد، بسیاری از خانوادههایی که هادی به منزل آنها رفته بود، از اینکه او که به منزلشان رفته و سالها با آنها نشست و برخاست داشته، پسر دبیرکل حزبالله لبنان بوده، شوکه شدند.
هادی در عین تواضع کمنظیری که داشت، زندگی را دوست داست. او بهخلاف آنچه در مورد دیگر شهدا گفته میشود، به قیافه و لباسهایش اهمیت میداد و به تفریح با دوستانش علاقه داشت. او حضور ذهن بالایی داشت و قدرت فرماندهی و هوش سرشاری نیز داشت.
جواد توضیح میدهد که هادی هفتهای یک بار برای دیدن نامزدش به حناویة در صور میرفت. جواد میگفت: یک بار در خانه دیدم او لباسهایش را اتو میکند تا به جنوب برود، با او شروع به شوخی کردم، اما او گفت که خسته است و امروز به جنوب نخواهد رفت. در آن شب دشمن صهیونیستی به خانه نامزد وی حمله کرده بود تا او را اسیر کند، چرا که از سفرهای هفتگی وی به آنجا اطلاع پیدا کرده بودند، اما او در آنجا نبود.
سید جواد از آخرین دیدار با برادرش هادی سخن میگوید، دیداری که عادی نبود و شهید هادی با گرمی خاصی به او سلام داد و او را بوسید و گفت که به سر کارش میرود، جواد دنبالش دوید و گفت که "کی برمیگردی؟"، هادی گفت "4 یا 5 روز دیگر، البته شاید شهید شدم و دیگر برنگشتم". در این لحظات چهره هادی درخشش فوقالعادهای داشت و دیگر هیچ اهمیتی به مسائل دنیوی میداد. او همه چیز را گذاشت و برای شهادت رفت.
برادر شهید هادی نصرالله از یکی از دوستان هادی نقل میکند که اندکی قبل از شهادت آرامش عجیبی داشت. یکی از رفقایش از او سؤال میکند "هادی، چه میکنی؟"، او پاسخ میدهد: "به مسایلی فراتر از این دنیا فکر میکنم".
فرزند سید حسن نصرالله به آرامش و وقار پدرش بعد از شنیدن خبر شهادت فرزند اشاره کرده گفت: وقتی این خبر به خانه رسید، سید حسن نصرالله در اتاقش مدتی را تنها بود و آرامش و هیبت عجیبی داشت.
جواد میگوید: من او را بوسیدم و کنارش روی زمین نشستم.
سید جواد به عواطف بالای حاج عماد مغنیه اشاره میکند و میگوید که او روابط بسیار قوی با سید حسن نصرالله داشت.
جواد در پایان از روحیه و اقتدار بالای سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان سخن میگوید و میافزاید: من در آن زمان یک جوان ورزشکار 16ساله بودم، اما بهعلت این داغ نمیتوانستم زیادی روی پا بایستم، این در حالی بود که پدرم ساعتها روی پا ایستاده بود و بدون هیچ خستگی به دیگران دلداری میداد.
او میگوید: زمانی را بهخاطر میآورم که پیکر شهید هادی به خانواده بازگشت و پدرم را دیدم که با تمام آرامش و اطمینان در جای خود ایستاده بود.
دوازدهم سپتامبر سال 1997 سه نفر از رزمندگان حزبالله در حمله به یکی از مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در نزدیکی پایگاه صهیونیستها در محور «سجد» در «جبل الرفیع» در منطقه اشغالی «اقلیم التفاح» در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست نیروهای صهیونیستی افتاد.
تلویزیون رژیم صهیونیستی بدون اطلاع از هویت این سه نفر، تصویر خونآلود آنان را بهنمایش گذاشت اما بهسرعت مشخص شد که یکی از این سه تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله است.
منبع: تسنیم