به گزارش خط هشت؛ شهید مدافع وطن مراد قیطاسی مورخ 1384/7/23 در مرز کرانشاه براثر انفجار مین به شهادت رسید.خاطراتی از شهید برای اولین بار منتشر می گردد:
***
من و رضا با هم به مدرسه می رفتیم . پدرم مقداری پول تو جیبی به ما می داد . من همه را هله هوله می خریدم و خرج می کردم ولی رضا حواسش به وضعیت معیشتی خانواده بود . آن را جمع می کرد و یک جا به مادر برمی گرداند.
***
زندگی مان به سختی می گذشت . هم درس می خواندیم هم کارگری می کردیم . رضا عادت داشت موقع کار شالی را به کمر می بست . هر چقدر کارمان سخت تر و سنگین تر می شد رضا شال را محکم تر می بست . بعد از مدتی متوجه شدم شکم اش کاملا کوچک شده است.
***
همیشه با بذله گویی و شوخ طبعی اش اطرافیان را خوشحال می کرد . یک شب توی خانه نشسته بودیم که زنگ در به صدا در آمد . گوشی آیفون را برداشتم . شخصی از داخل کوچه گفت :
-
یک نفر چیزی رو پرت کرده توی خونتون . میشه در رو باز کنید !
گوشی را گذاشتم و از اتاق رفتم بیرون. کوله پشتی سربازی اش وسط حیاط افتاده بود . معلوم بود که از روی دیوار پرت شده داخل خانه . فهمیدم رضاست و آمده مرخصی. با همین نمایش ساده همه مان را غافلگیر و ذوق زده کرد.
***
ساعت چهار و نیم عصر از خواب بیدار شد . هنوز تا افطار یکی دو ساعتی مانده بود . گفت :
-
من می رم اطراف مقر گشت بزنم.