شهید حسین لشکری و ۱۸ سال مقاومت و ایستادگی
مردی که با تسلیم شدن بیگانه بودمرداد که از نیمه میگذرد بیشتر از هر زمان دیگری یاد و خاطره آزادگان در ذهنمان نقش میبندد. آزادگان با بازگشتشان در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ فضای خاصی به کشور و شهرها بخشیدند و آن حلاوت و سرزندگی دوران دفاع مقدس را همراه خودشان آوردند. اما در میان آزادگانی که به کشور بازگشتند، سرنوشت یک آزاده با بقیه تفاوت داشت. آن آزاده کسی نبود جز حسین لشکری که قبل از شروع رسمی جنگ به اسارت دشمن بعثی درآمد و ۱۸ سال بعد و در سال ۱۳۷۷ به میهن بازگشت.
جوانی با قد و قامت رعنا
شهید حسین لشکری در میان آزادگان بیشترین زمان اسارت را دارد. ۱۸ سال در اسارت دشمن بودن روی کاغذ هم عدد بزرگی است چه برسد به اینکه کسی بخواهد نزدیک به دو دهه را در سلولهای انفرادی و زندانهای سرد و تاریک دشمن بگذراند. شهید لشکری با صبری ستودنی و مقاومت عجیب و مثالزدنی، توانست تمام سختیهای اسارت را به جان بخرد و پس از سالها دوری خانوادهاش را ببیند.
حسین لشکری از خلبانان زبده نیروی هوایی ارتش بود که با هواپیمای اف ۵ پرواز میکرد. او در آن سالها جوانی با قد و قامت رعنا و بالا و ظاهری مردانه بود که با عشق زیادی مأموریتهایش را انجام میداد. چند سال قبل از اسارت، ازدواج کرده بود و امید زیادی به روزهای آینده داشت. اما تجاوزهای ارتش بعث در سال ۱۳۵۹، سرنوشت را به گونهای دیگر برای حسین رقم زد و او را وارد کارزاری مهم و حساس کرد.
شروع اسارت
پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی، بعثیها از چند ماه قبل شیطنتهایشان را در لب مرزها شروع کرده بودند و گاه و بیگاه به هر بهانهای به مرزهای ایران حملهور میشدند. ساکنان مناطق مرزنشین شاهد تجاوزها و حملات مکرر بعثیها بودند و میدیدند که آنها با این کارشان عملاً با ایران وارد جنگ شدهاند.
با دیدن چنین وضعیتی شهید لشکری و دیگر خلبانان ارتش برای بررسی وضعیت مأموریتهای مختلفی را انجام میدادند. حسین لشکری پس از انجام ۱۲ مأموریت، هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار گرفت و در نهایت مجبور به ترک هواپیما شد. او فرود اضطراری انجام داد و در خاک عراق به اسارت درآمد. رژیم بعث عراق میخواست از لشکری استفاده تبلیغاتی کند و او را به عنوان سندی که بیانگر شروع جنگ توسط ایران است، نگه دارد. از همین رو فشارها روی حسین لشکری جهت آمدن جلوی دوربین شروع شد. بعثیها لشکری را زیر شکنجههای روحی و جسمی قرار میدادند تا بتوانند از او بهرهبرداری سیاسی کنند. آنها میخواستند از حرفهای لشکری در مجامع و رسانههای بینالمللی استفاده بکنند و بنا به همین حرفها ایران را شروعکننده جنگ بدانند.
مرد تسلیمناپذیر.
اما لشکری کسی نبود که به این راحتی تسلیم شود. لشکری مثل یک کوه محکم و استوار بود و شکنجهها خللی در اراده و ایمان او ایجاد نمیکرد. لشکری از آغاز جنگ در اواخر تابستان تا زمستان ۱۳۵۹ در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت هشت سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد. پس از پذیرش قطعنامه، لشکری را از سایر دوستانش جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارتش ۱۰ سال طول کشید. اسارت طولانی شهید لشکری نه تنها برای او بلکه برای خانوادهاش نیز سختیهای بسیاری داشت. همسر او، هر روز صبح را به امید شنیدن خبری از شوهرش شروع میکرد و سالهای زیادی انتظار میکشید و یکه و تنها پسرش را بزرگ میکرد. در نهایت در مرداد سال ۱۳۷۷ شهید لشکری به میهن بازگشت و توانست خانوادهاش را پس از سالها ببیند. زندگی، اسارت و شهادت شهید حسین لشکری حرفها و درسهای زیادی برای گفتن دارد. کمتر اسیری را در دنیا میتوان با چنین سرنوشتی پیدا کرد و از همه مهمتر ایستادگی او حاوی نکات زیادی است. شهید لشکری سختترین شرایط را تحمل کرد، اما حاضر نشد ذرهای از اعتقادات و آرمانهایش پا پس بکشد. مقاومت شهید لشکری سبب شد تا امروز ما از این قهرمان بزرگی با غرور صحبت کنیم و بودنش را مایه افتخارمان بدانیم.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.