خواهر شهید حسین حیدر تعریف میکند: «وقتی حسین مجروح شده و به شهر آمده بود، نمیخواست مادرمان متوجه درد او شود. برای همین با خوشحالی میگفت: «بالاخره ما هم ترکشگیر شدیم!»
به گزارش خط هشت، خیلی از کسانی که در جبهههای جنگ مجروح میشدند، تلاش میکردند برای درمان به شهر خود برنگردند تا خانوادهشان متوجه جراحت آنها نشده و نگران نشوند.
روایتی که میخوانید، خاطرهای از خواهر شهید حسین حیدر است که در کتاب «سیرت شهیدان» به قلم غلامعلی رجائی آمده:
«وقتی حسین در یکی از عملیاتها مجروح شد، مجبور بود برای ادامه درمان به شهر برگردد. پایش زخم عمیقی برداشته و درد زیادی را تحمل میکرد؛ اما از ترس اینکه مبادا مادرم از آه و ناله او نگران و ناراحت شود، نه تنها درد خود را ظاهر نمیکرد، بلکه حتی سعی میکرد با لطیفه گفتن مجروح شدن خود را لطیف جلوه دهد.
مثلاً میگفت: «بالاخره ما هم ترکشگیر شدیم!»
باری دیگر میخندید و میگفت: «اگه آهنربا دارید در خدمت حاضریم!»
ما واقعاً احساس میکردیم دارد لطیفه تعریف میکند.»
منبع: فارس