مشت و فریاد و صلابت ضرب در شعاری که حرف دل مردم بود، «ما شاه نمیخواهیم» دقایق بعدی حماسه ۳۰ مهر ۵۷ را ساخت، خون هم درست مثل جمعیت جاری شد اما پراکنده و دور از هم نه! این شمه کوتاهی از قیام تاریخساز دانشآموزان همدان بود که زمینهساز تحرکات عظیم دیگر شد.
به گزارش خط هشت، همه چیز از دبیرستان دخترانه پروین آغاز شد، البته باید به آتش کشاندن مسجد کرمان و آتش زدن سینما رکس آبادان را هم علاوه کرد و به ۹ صبح ۳۰ مهر رسید.
صبحی که نرمنرمک از چهارسوی شهر دبیرستانیها به سوی میدان مرکزی، میدان امام خمینی(پهلوی سابق) سرازیر شدند و اندک اندک جمع مستان جمع شد و به تظاهرات و شعار رسید حتی «مرگ بر شاه» هم فریاد دانشآموزان و معلمان انقلابی شد.
تقویم آن روزها در سال ۵۷ تزلزل حکومت شاهنشاهی را ثبت کرد آن هم به واسطه دانشآموزان همدانی؛ دانشآموزانی از مدارس پسرانه رضاشاه(شریعتی)، پهلوی(امام خمینی ره)، علویان و ابن سینا.
اما فقط تظاهرات نبود و موج اعتراضها با گذر زمان سنگین و سنگینتر شد، تمام دبیرستانهای همدان به خیابان ریختند و فرهنگیان انقلابی دوش به دوش دانشآموزانِ پیشقراول خیابان را به اعتراض بستند.
کمکم با سیل خروشان نوجوانان همدانی، بزرگترها هم به تظاهرکنندگان پیوستند و جمعیتی به وسعت ۱۰ تا ۱۵ هزار معترض گرد هم آمدند و آتش به پا کردند و «تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد» را خواندند.
اجتماع مستان کافی بود تا بازاری و کسبه و روحانی فوج فوج به جمعیت بپیوندند و «میکُُشم، میکُشم آنکه برادرم کشت» را از بیخ گلو فریاد کنند و نفرت از رژیم منحوس شاه را نشان دهند.
مشت و فریاد و صلابت ضرب در شعاری که حرف دل مردم بود «ما شاه نمیخواهیم» دقایق بعدی حماسه را ساخت، حضوری که این ور آب و آن ور بازتاب داشت تا خیل جمعیت در تیررس اصابت گلوله ماموران حکومتی قرار گرفت و رد شلیکهای پیش و پیش میان مردم عیان شد.
خون هم درست مثل جمعیت جاری شد اما پراکنده و دور از هم نه! بلکه آتش انزجار مردم همدانا بالا گرفت و بیشتر از پیش شعلهور شد، ماموران هم از بلندیهای بام بانک ملی و هتل یاس(کاخ دایی قاسم) اراده و عزم دانشآموزی را نشانه رفته بودند و بیمحابا شلیک میکردند.
چندی دیگر صدای شلیک و ندای محمدی درهم آمیخته بود ولی مردم میدان را رها نمیکردند، دود و آتش هم علاوه کنید اما باز هم ایستادگی حرف اول را میزد، شور و شوقی که ندای آزادی را پژواک میکرد.
ظهر شده بود که ناگاه نامآشنای شهر، شهر را به خون خود رنگین کرد و رخت شهادت پوشیده و گلولهباران شد؛ باباقدرت شهید شد، چند تنی دیگر حتی دانشآموزان هم که تقویم ۳۰ مهر از آن خود کرده بودند هم شهید شدند و دهها مجروح به جای ماند.
ذره ذره ماموران تا بن دندان مسلح با ضرب گلوله و تاخ و تاز وحشیانه بر شهر مسلط شدند و جمعیت را متفرق کردند؛ هرچند این قسمت حماسه ۳۰ مهر هم ماندگار شد و درهای منازل یکی پس دیگری گشوده و جمعیت مبارز را پناه شد.
عصر و بعد از آن غروب، دلتنگی بر سر شهر سایه انداخت صدالبته آتش زیر خاکستر بود و ماموران به اصطلاح وضعیت را آرام کردند و دانشآموزان را متفرقه، در حالی که حضور حماسی نوجوانان و جوانان این کهنهدیار کار خودش را کرده بود.
پس از آن واقعه درخشان، امام خمینی از پاریس ابراز همدردی کرد و به این حماسه ماندنی واکنش نشان داد پس از امام، مراجع عظام وقت حضرات آیات مرعشی، نجفی، گلپایگانی، حوزه علمیه قم، کارکنان صنعت نفت انجمن روزنامهنگاران ایران، دانشجویان و تشکلهای انقلابی در سراسر کشور با ارسال پیام، صدور اعلامیه خطاب به حوزه علمیه، خانوادههای شهدا، مصدومان و مردم همدان ابراز همدردی و اعلام همبستگی کردند.
تظاهرات گسترده مدرسهای همدان
آنچه خواندید توصیف کوتاهی از تاریخسازی همدانیها در ۳۰ مهر ۵۷ بود، حماسهای که زمینهساز تحرکات عظیم دیگر همچون قیام۱۳ آبان شد. ابوالفتح مومن پژوهشگر و تاریخنگار این واقعه را با ذکر جزییات بیشتر این چنین تشریح میکند.
«دو عامل باعث این تظاهرات گسترده شد؛ عامل اول رفتار غیر انسانی و منافی عفت یکی از ماموران شهربانی همدان به نام سرگرد حسین هاشمی با یک دانشآموز دختر بود که طی تظاهرات روزهای قبل، توسط ماموران بازداشت شده بود.
این شایعه از این قرار بود که دختر مذکور پس از آزادی از بازداشت، به دلیل رفتار غیر انسانی مامور، خودکشی کرده است. به همین دلیل دانشآموزان و دانشجویان خشمگینتر از گذشته علیه رژیم، تظاهرات کردند و عامل دیگری که سبب این حرکت طوفانی بود آتشسوزی در مسجد جامع کرمان و رویت تعدادی از قرآنهای سوخته بود.
پس از تظاهرات گسترده دانشآموزی که در بستر مدارس شکل گرفته و آغاز شده بود و سرکوب غیر انسانی ماموران حمایت دانشگاهیان و دانشجویان، حمایت معلمان و فرهنگیان همدان، حمایت وکلا، دادستان همدان و حقوقدانان همدان، حمایت آیات عظام از مردم همدان با ارسال تلگراف و صدور بیانیه و همین طور حمایت مراجع و روحانیون از مردم مجاهد همدان و در نهایت اعلام ۳ روز عزای عمومی از واکنشهای بعد از قیام ماندنی ۳۰ مهر همدان بود.»
روایت ۳۰ مهر به نقل از روزنامهها
روزنامه آیندگان درباره این تظاهرات نوشت «همدان دیروز (سی مهر) روز پرآشوبی را گذراند و تظاهرات خشونتبار دانشآموزان دبیرستانهای این شهر به سرعت گسترش یافت و با تیراندازی ماموران سه نفر شهید و بیش از بیست نفر مجروح شدند، در پی تظاهراتی که در دبیرستان دخترانه پروین اعتصامی به عنوان اعتراض به آتش زدن کتابخانه مسجد جامع کرمان برپا شده بود، برخوردی میان ماموران انتظامی و تظاهرکنندگان درگرفت که به خیابانهای شهر کشیده شد، به دنبال آن دانشآموزان دبیرستانهای پسرانه پهلوی و ابن سینا در خیابان خواجه نصیرالدین اجتماع کردند و علیه رژیم شعارهایی سر دادند و سپس به سوی میدان مرکزی شهر (امام خمینی، پهلوی سابق) راهی شدند و در مسیر حرکت خود سینماها و چند بانک را به آتش کشیدند.
در خیابان شورین (شهدای فعلی) تعداد زیادی از مردم به تظاهرکنندگان پیوستند و به گفته شاهدان عینی شمار آنها به ده تا پانزده هزار نفر رسید، در این هنگام افراد انتظامی که در پشت بام هتل کاخ و بانک ملی موضع گرفته بودند، آتش گشودند و آنها را متفرق کردند.
در این درگیری خونین سه [نفر] کشته و بیش از بیست نفر مجروح شدند. کشته شدگان(شهدا)؛ باقر مصفا، نصرت داوودی و یک نفر دیگری بود که بیمارستان اکباتان همدان جواز دفن آنها را صادر کرده است.
همچنین در بیمارستانهای بوعلی سه نفر، شیر و خورشید یک نفر و اکباتان سیزده نفر تحت عمل جراحی قرار گرفتند که حال برخی از آنها وخیم است. از کشتهشدگان احتمالی و مجروحانی که به بیمارستان ارتش برده شدهاند، اطلاعی در دست نیست.»
روزنامه آیندگان در ادامه تشریح حماسه ۳۰ مهر مینویسد «موج اعتصاب و اعتراض و ناآرامی در دبیرستانهای همدان به اوج رسید و دانشآموزان کلاسها را تعطیل کردند و سپس با برپایی تظاهرات به خیابانها ریختند، تظاهرات دانشآموزان دبیرستان علوی به حدی بود که مسئولان این آموزشگاه اقدام به تعطیلی دبیرستان کردند و سپس دانشآموزان در حالی که شعار میدادند، مسیر خود را تا مسجد جامع ادامه دادند، ناآرامی فوقالعاده دبیرستان سینا، رئیس این دبیرستان آقای دانشگر را وادار به استعفا کرد.»
روزنامه کیهان به شرح توضیحاتی در عصر ۳۰ مهر اشاره میکند و مینویسد «بعدازظهر سیام مهر با انتقال مجروحین و شهدا به بیمارستانها، خانوادههای مجروحین و مقتولین در مقابل این بیمارستانها اجتماع کرده و مانع دخالت مامورین در امور بیمارستانها شدند. در مقابل در ورودی این سه بیمارستان (بوعلی، اکباتان، پهلوی) صفهای طویلی تشکیل شده بود که از کودک ۸ ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله در آن دیده میشدند.
این صفها برای اهدای خون و نجات جان مجروحان تشکیل شده بود، ساعت ۹ شب حدود یکهزار نفر از بستگان مقتولان(شهدا) و مجروحان در محوطه بیمارستان اکباتان اجتماع کردند و از مسئولان خواستند پلیس در کار مجروحان که در اطاق عمل یا بخشهای عادی بستری هستند، دخالتی نکنند.
دکتر ریاحی، رئیس بیمارستان به آنها قول داد که پلیس در داخل بیمارستان هیچ دخالتی نکند، همین طور رئیس بیمارستان موافقت کرد که قبل از طلوع آفتاب اجساد قربانیان تظاهرات در اختیار بستگان آنها قرار گیرد.
عده زیادی از مجروحان از ترس اینکه به دست پلیس بیفتند، به بیمارستانها مراجعه نکردهاند و در خانههای خود بستری هستند.»