جمعه ششم اردیبهشت 98 با آرام گرفتن پیکر پاک یک شهید مدافع حرم در خاک میهن، آن هم پس از سه سال فقدان، در کنار زیباییهایی که آفرید، نکتههایی را هم با خود به همراه داشت که نگاهی به آنها خالی از لطف نیست.
به گزارش خط هشت ، حامد افروغ؛ بارزترین ویژگی شهدا علیالخصوص شهدایی که پس از سالها و در بحبوحه دنیازدگی ما مثلا زندگان، به چشم میآید، تازه کردن جان مردم است که این هم ناشی از زنده بودن حقیقی شهداست.
شهیدی که اینبار حیات دلها و تنفس روح را برای ایرانیان به رهآورد سفر از دیار دلیران (جبهههای نبرد حق علیه باطل) آورد، شهید مجید قربانخانی است که او را با لقب «حر شهدای مدافع حرم» یا «مجید سوزوکی مدافعان حرم» میشناسند. شهیدی که در زمان حیاتش جوانی بود کاملا امروزی، با ظاهری جوانپسند و احیانا علایقی که در ظاهر، اهل قبله را خوش نمیآید.
وقتی وصف وجنات این بزرگوار را دهان به دهان نقل میکنند و به گوش جان میشنوی، ناخودآگاه یاد امثال شهید آوینی میافتی که در نظر اهل ایمان، ظاهرش با آنچه دین خواسته ـ یا شاید ما فکر می کنیم که دین خواسته ـ همخوانی نداشته اما در نهایت «یار او را پسندیده» و آسمانی شده.
تماشای صولت مردانه و عروج عزتمندانه این دست از شهدا، گاهی محاسبات اهل ایمان را مختل میکند، که اگر امروزی بودن و چیتان فیتان بودن، حجاب است پس این گوهرهای یکدانه در میان اهل چیتان فیتان چه میکنند. نکتهای که ما در میان عجایب خلقت خصوصا در امور معنوی از یاد میبریم این است که حتی معنویات را هم میخواهیم با چشم سر و از زاویه مادیات تفسیر و تاویل کنیم.
تفسیر و تاویلی که غالبا نتیجهاش به نفع نفس سرکش ما بوده و این شائبه را میسازد که مبادا این تفسیرات و فلسفهبافیها، القائات شیطان باشد تا از یک امر حق، مرادی باطل را نیت کند. آری در میان جوانان به زعم ما سرکش، چیتان فیتان، سوسول، گنده لات و خدای نکرده اراذل و اوباش (البته همهاش به زعم ما مردم) و چندین عناوین از این دستی که به آنها نسبت میدهیم، هستند کسانی که با پایان کار زندگیشان، بسیاری را از سر حیرت، انگشت به دهان گذاشتهاند.
اگر از این دست تفسیرها بگذریم، و عاقبتبخیری جوانانی که به نوعی اهل جوانی کردن (الواطی و فساد فیالارض مد نظر نیست) هستند را بهانهای برای فساد اخلاق و رفتار خود نکنیم، شاید بتوان علت خوشعاقبتی آنها را در ویژگیهای اخلاقیشان یافت. تقریبا برخی صفات محوری که ریشه دل انسان را در خاک حق محکم می کند، در همه کسانی که از این دست بودهاند، یکسان است. صفاتی مانند غیرتمندی، کمااینکه در میانشان امثال شهید ضرغام و طیب حاج رضایی شهره به همین خصیصهاند، یا دستگیری از ضعفا و از پا افتادگان، که همین شهید قربانخانی به شهادت پدرش، سرپرست مالی دو کودک نیازمند بوده است.
حضور معنوی و بلند شدن نام شهدایی چون «مجید قربانخانی» قطعا نمیتواند مجوز بیدینی کردن برخی و رها کردن فضای فرهنگی و معنوی جامعه از سوی مسئولین باشد، به این بهانه که حتی اگر خالکوبی هم داشته باشی قطعا میتوانی شهید شوی! جدای از اینکه اساسا خالکوبی و رفتارهایی از این دست چقدر مصداق بیدینی هستند یا نیستند و یا سوالاتی از این دست، آنچه که نباید به پای شهدایی چون «قربانخانی» تمام شود این است که ما نباید کار آنان را قیاس از خود بگیریم بلکه باید با تاسی به محسنات آنان و رفتارهای درستشان، امید به این داشته باشیم که مثل این شهدا مورد عنایت حضرت حق واقع شویم و در بهترین راهها جان خود را تقدیم حضرت دوست کنیم.