گفت‌وگو» با جانباز ۷۰ درصد رمضانعلی کاووسی از نویسندگان مطرح حوزه دفاع مقدس

«سهم من از عاشقی» خاطرات سال‌هاویلچر نشینی است

دوشنبه, 20 آذر 1402 09:53 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

من از سال ۹۰ تصمیم گرفتم خاطرات خودم یا دیگر همرزمان و رزمندگان را در غالب کتاب به رشته تحریر درآورم. اگر حساب کنیم که ۱۰ سال اول مجروحیتم مشکلات جسمی باعث می‌شد نتوانم خیلی فعالیت جانبی داشته باشم، حدود ۲۰ سال دیر به نویسندگی پرداختم. همیشه می‌گویم‌ای کاش کسی بود که مرا راهنمایی می‌کرد تا زودتر وارد این وادی شوم. 

به گزارش خط هشت، وقتی به سراغ جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس، رمضانعلی کاووسی رفتیم، صرفاً جانبازی ایشان مد نظرمان نبود. کاووسی از نویسندگان موفق حوزه دفاع مقدس است که تاکنون چندین عنوان کتاب در این زمینه به رشته تحریر درآورده است که برخی از این کتاب‌ها همانند «سهم من از عاشقی» و خاطرات طنز «موقعیت ننه» از جمله کتاب‌های پرفروش دفاع مقدس به شمار می‌روند. نکته بارز در خصوص جانباز کاووسی این است که او به دلیل نوع جانبازی‌اش (قطع نخاع از گردن) صرفاً می‌تواند با یکی از انگشت‌هایش ثبت و تایپ آثارش را انجام بدهد! اما به گفته خودش، علاقه وافری که به نویسندگی در حوزه دفاع مقدس دارد باعث شده تا هیچ سختی را در این راه احساس نکند. 
 
از خودتان بگویید آقای کاووسی، موقع جانبازی چند سال داشتید و زمان جبهه رفتن چه کاره بودید؟
من متولد سال ۴۲ در شهررضا هستم. سال ۶۱ که در عملیات محرم جانباز شدم، ۱۹ سال داشتم. آن زمان دانشجوی رشته تربیت معلم بودم و به صورت بسیجی به جبهه رفتم. دو ترم را هم پشت سرگذاشته بودم که تابستان تصمیم گرفتم از فرصت تعطیلی دانشگاه استفاده کنم و اعزام شوم. رفتم و، چون عملیات محرم در پیش بود، تا پاییز در جبهه ماندم و در همین عملیات جانباز شدم. به دلیل شرایط جسمی‌ام دیگر نتوانستم به جبهه برگردم. پنج سال اول جانبازی را مجبور بودم در آسایشگاه باشم. البته در این مدت بیکار نماندم. ادامه تحصیل دادم و مدرک فوق دیپلم تربیت معلم گرایش فنی حرفه‌ای را گرفتم. همزمان در مسجد محله کار فرهنگی می‌کردم و خلاصه مشغول بودیم. بعد که شرایط جسمی‌ام بهتر شد و از آسایشگاه مرخص شدم، برگشتم شهرضا و ازدواج کردم و در رشته علوم سیاسی ادامه تحصیل دادم. الان کارشناسی این رشته را دارم. 
 
از چه مقطعی به نویسندگی حوزه دفاع مقدس پرداختید؟
من از سال ۹۰ تصمیم گرفتم خاطرات خودم یا دیگر همرزمان و رزمندگان را در غالب کتاب به رشته تحریر درآورم. اگر حساب کنیم که ۱۰ سال اول مجروحیتم مشکلات جسمی باعث می‌شد نتوانم خیلی فعالیت جانبی داشته باشم، حدود ۲۰ سال دیر به نویسندگی پرداختم. همیشه می‌گویم‌ای کاش کسی بود که مرا راهنمایی می‌کرد تا زودتر وارد این وادی شوم. 
 
سال ۹۰ مگر چه اتفاقی افتاد؟
آن سال من برای اولین بار رایانه تهیه کردم و یکی از دوستان پیشنهاد داد وبلاگ نویسی کنم. اوایل اصلاً نمی‌دانستم وبلاگ نویسی چیست. البته قبلش در هفته نامه شهررضا قلم می‌زدم، ولی اینکه بخواهم به صورت هدفمند خاطره نگاری کنم، به فکرم نرسیده بود. خلاصه وبلاگی راه‌اندازی کردم و همان مطالبی که در هفته‌نامه می‌نوشتم را در وبلاگم منتشر می‌کردم. برخی از کاربران به من گفتند شما که جانباز هستید خاطرات خودتان را هم بنویسید. نوشتم و مورد استقبال قرار گرفت. یک خانم معلمی بودند از اراک که ایشان به من گفتند چرا خاطرات‌تان را کتاب نمی‌کنید؟ این پیشنهاد مثل یک تلنگری بود که باعث شد به سراغ نوشتن خاطرات همرزمانم بروم و بعد کم‌کم خاطرات خودم را هم کتاب کردم که با عنوان «سهم من از عاشقی» چاپ شد. شکرخدا این کتاب مورد توجه قرار گرفت و الان به چاپ دهم رسیده است. 
 
«سهم من از عاشقی»، عنوان جالبی است. در خصوص این کتاب بگویید. چه مطالبی در بردارد؟
در واقع این کتاب مربوط به خاطرات خودم است. از زمان تحصیل، چگونگی رفتن به جبهه، مجرحیت و خصوصاً شرایط بعد از جانبازی که سعی کردم به این قسمت بیشتر بپردازم. به نظر من اگر یک نفر این کتاب را بخواند کاملاً می‌تواند وضعیت یک جانباز و شرایط زندگی او را به خوبی درک کند. چون این کتاب به توصیف حالات یک جانباز می‌پردازد. الان متأسفانه اکثر جامعه ما خصوصاً جوانان چندان با مقوله جانبازان و جانبازی آشنا نیستند. صرفاً شاید یک تصویر ذهنی از کسی داشته باشند که روی یک ویلچر نشسته است. اما از کلکسیون درد‌های آن جانباز چیزی نمی‌دانند. خواندن این کتاب می‌تواند کمک کند تا درک بهتری از وضعیت زندگی یک جانباز به دست آید. «سهم من از عاشقی» خاطرات سال‌ها ویلچر نشینی یک جانباز است. 
 
اولین اثرتان همین کتاب بود؟
اولین کتابم «تیغ‌های گل رز» بود که مجموعه‌ای از خاطرات همرزمان و دوستان دوران دفاع مقدسم را در آن نوشته بودم. برای نوشتن این کتاب ۲۵ نفر از جانبازان و آزادگان دفاع مقدس را انتخاب کردم و خاطرات‌شان را به صورت فشرده و خلاصه نوشتم. منتها کارشناسانی که دست‌اندرکار انتشار کتاب بودند به من گفتند شما باید هر کدام از این جانبازان یا آزادگان را به صورت مستقل خاطرات‌شان را کتاب کنید. خب کار اولم بود و خیلی از نویسندگی سررشته نداشتم. 
 
کتاب‌های شما را که نگاه می‌کردم، یک کتاب نامش «کفیشه» است. به نظرم یک محله در آبادان باشد. این کتاب مربوط به حضور شما در مناطق جنگی می‌شود؟
 کفیشه آبادان خیلی معروف است. اما ما یک کفیشه دیگر در آن طرف شهرک دارخوین و رود کارون داریم که بچه‌های شهررضا آنجا مستقر بودند. در این کتاب به عملکرد گردان امیرالمونین (ع) از رزمندگان شهررضایی پرداخته‌ام. این گردان در عملیات الی بیت‌المقدس حضور داشتند و حماسه آفرینی‌های بسیاری در این عملیات انجام دادند؛ لذا بنده نام کتابم را کفیشه گذاشتم تا یادآور ایثار رزمندگان گردان امیرالمومنین (ع) باشد. 
 
به تازگی از شما کتابی تحت عنوان «زبون دراز» منتشر شده که در قالب طنز است. غیر از این کتاب، اثر طنز دیگری هم دارید؟
کتاب «موقعیت ننه» که سال ۹۷ منتشر شد هم در قالب طنز است. هر دوی این کتاب‌ها به خاطرات طنز رزمنده‌ها می‌پردازند. در کتاب موقعیت ننه، ۶۲ خاطره را جمع‌آوری کردم که پس از انتشار بسیار مورد توجه قرار گرفت. راستش اصلاً فکرش را نمی‌کردم که این همه مورد توجه قرار گیرد. در یک سال هشت بار تجدید چاپ شد و تشویقم کرد که کتاب زبون دراز را بنویسم. 
 
ورود به عرصه طنز ظرافت‌های خاصی دارد، چطور شد که به این سبک روی آوردید؟
در واقع طنز نویسی روی لبه تیغ حرکت کردن است. هم درآوردن کار طنز و خنداندن مردم ظرافت می‌خواهد، هم باید مراقب باشید تا در طنز نویسی مبادا به کسی بربخورد و حواشی ایجاد شود. من خودم به لحاظ شخصیتی سعی می‌کنم خوش خلق باشم، لذا در آثار جدی‌ام هم مواردی از طنز را لحاظ می‌کردم. نهایتاً یکی از دوستان به من پیشنهاد داد که چرا کار طنز انجام نمی‌دهی. تذکر ایشان باعث شد تا تصمیم گرفتم خاطرات طنز دوستان و همرزمان را جمع‌آوری کنم. نهایتاً این کار صورت پذیرفت و ۶۲ خاطره طنز در کتاب موقعیت ننه جمع‌آوری شد. 
 
چرا نام کتاب را موقعیت ننه گذاشتید؟
ما اصفهانی‌ها اغلب به مادر، ننه می‌گوییم. در یکی از خاطرات به مادر یکی از رزمنده‌ها پرداخته شده بود. همین مورد باعث شد تا نام کتاب را موقعیت ننه بگذارم که اتفاقاً از جذابیت‌های کار همین نامی بود که برای کتاب انتخاب کردیم. 
 
با توجه به شرایط جسمی که دارید، همه کار‌های کتاب اعم از انجام مصاحبه یا پیاده کردن و مسائلی از این دست را خودتان انجام می‌دهید؟
بله، چون علاقه زیادی به کارم دارم، از مصاحبه گرفته تا پیاده کردن مطالب و نگارش نهایی و... را خودم انجام می‌دهم. یک نکته را هم عرض کنم که صرفاً می‌توانم با انگشت سبابه دست چپم تایپ کنم. دست‌هایم حرکت دارند ولی خیلی ضعیف هستند. به عنوان نمونه می‌توانم قاشق دستم بگیرم، اما اگر غذا نیاز به ور رفتن اضافه داشته باشد باید کسی کمکم کند. مثلاً غذا کوبیده است. من فقط می‌توانم برنجش را با قاشق بخورم. یک نفر باید کنارم بنشیند تا کوبیده را تکه‌تکه کند و رویش سماق و نارنج بریزد (می‌خندد) تایپ کارهایم را هم با همان یک انگشت انجام می‌دهم. سخت است، اما چون عاشق کار نوشتن خصوصاً در حوزه دفاع مقدس هستم، اصلاً سختی آن را احساس نمی‌کنم. 
 
چرا در مراحل پیاده‌سازی از کسی کمک نمی‌گیرید؟
احساس می‌کنم اگر خودم مصاحبه‌های گرفته شده را پیاده کنم، مطالب در ذهنم مرور می‌شود و در نگارش نهایی به کمکم می‌آید؛ لذا سعی می‌کنم خودم بیشتر کار‌ها را انجام بدهم. 
 
بعد از موقعیت ننه، بلافاصله رفتید سروقت کتاب زبون دراز؟
نه مابین آن‌ها یک کتاب به نام «سیراب از عطش» خاطرات جانباز حاج احمد شیروانی را نوشتم. بعد، چون بچه‌های رزمنده با من و کارهایم آشنا شده بودند، همین طور که داشتم کار‌های کتاب سیراب از عطش را انجام می‌دادم، هر جا رزمنده‌ای را می‌دیدیم، از ایشان می‌خواستم خاطره طنزی برایم تعریف کند. در فضای مجازی هم در گروه‌هایی که بچه‌های رزمنده بودند، درخواست می‌کردم تا خاطرات‌شان را تعریف کنند. بعضی حضوری و بعضی هم وویس می‌فرستادند. نهایتاً کتاب زبون دراز با ۴۰ و چند خاطره متولد شد. البته دوستان انتشاراتی مرز و بوم چند تا از این خاطرات را مناسب ندیدند و ظاهراً در کتاب گنجانده نشده است. کتاب تازه چاپ شده و من هنوز خروجی نهایی کتاب را دریافت نکردم، دقیقاً نمی‌دانم کتاب به چه شکلی است. 
 
کمی از فضای نویسندگی خارج شویم، چه عاملی باعث شد تا شما بعد از مجروحیت و جانبازی سعی کنید وارد فعالیت‌های اجتماعی و بعد‌ها کار‌های فرهنگی شوید؟ 
به نظر من اغلب بچه‌های جانباز به خاطر همان روحیه رزمندگی که داشتند، بعد از جانبازی هر کدام در یک رشته یا زمینه‌ای وارد شدند و پیشرفت‌های خوبی هم داشتند. آن نسل با کمترین امکانات در جبهه‌ها می‌جنگید و همین روحیه را بعد از جانبازی، اسارت یا مشکلات دیگری که پیش آمده بود حفظ کرد. الان شاید برخی از عزیزان جانباز همچنان در آسایشگاه‌ها باشند، اما اغلب آن‌ها کسانی هستند که به دلیل شرایط حاد جسمانی، خانواده‌های‌شان توان نگهداری از این عزیزان را در خانه را ندارند. وگرنه اغلب جانبازان به محض اینکه توانایی حداقلی پیدا می‌کنند، وارد عرصه‌های اجتماعی و کار و فعالیت‌های دیگر می‌شوند. 
می‌بینیم که نسل جوان کنونی مورد هجمه‌های فرهنگی قرار می‌گیرند. ایجاد ناامیدی، عدم تلاش در مسیر درست و مسائلی از این دست حتی برای خودش یک فسلفه وجودی پیدا می‌کند. نظر شما چیست؟ 
من نمی‌خواهم بحث را به نسل‌ها گسترش بدهم. اما ما که جوان‌های زمان جنگ بودیم، یکسری باور‌هایی داشتیم که کار و جهد و جهاد و تلاش را یک ارزش می‌دانست. ما از بیکاری بدمان می‌آمد. مثلاً اگر جبهه می‌رفتیم، هر کاری از دست‌مان برمی‌آمد انجام می‌دادیم. خارج از جبهه هم همین طور. شما هم گفتید که یکسری جریان‌هایی سعی در ناامید و منفعل کردن نسل جوان دارند. جوان‌های خوبی داریم، اما متأسفانه بخش زیادی از انرژی آن‌ها دارد صرف فضای مجازی و سرگرمی‌های بیهوده می‌شود. به نظر من اگر بتوانیم در غالب همین کتاب‌ها یا دیگر آثار هنری، ارزش‌های رایج در دوران دفاع مقدس را به جوان‌ها منتقل کنیم، علاوه بر اینکه جوان با بخشی از تاریخ پرافتخار کشورش آشنا می‌شود، این دست آثار می‌تواند حتی جنبه تربیتی داشته باشند. هنر می‌تواند پل ارتباطی بین نسل‌ها باشد. نباید از این موضوع غفلت کنیم. اما متأسفانه غفلت‌هایی شده و باید هرچه زودتر نسبت به رفع آن‌ها تلاش کنیم. 
 
صحبت از نسل جوان شد، خودتان صاحب اولاد هستید آقای کاووسی؟
بله، خدا به من و همسرم یک دختر داد و دو نوه هم دارم. الان که داریم گفتگو می‌کنیم شانس آوردیم خواب هستند! وگرنه اجازه نمی‌دادند به این راحتی با هم گفتگو کنیم. (می‌خندد)
 
البته ما قصد داریم در خصوص زندگی خودتان به وقتش یک گفت‌وگوی دیگر با شما انجام بدهیم. 
ان‌شاءالله، در خدمت‌تان هستم. 
 
اگر می‌شود در موضوع انتقال ارزش‌های دفاع مقدس که به آن اشاره کردید، یک مصداق از کتاب‌های‌تان نقل کنید. 
در کتاب سیراب از عطش، روای کتاب، آقای شیروانی، می‌گوید: در عملیات محرم ما را سوار ماشین‌هایی کرده بودند تا ۲۶ کیلومتر به دل دشمن برویم و از پشت سر به او حمله می‌کنیم. در دل شب یک جایی ستون را نگه داشتند و گفتند فقط چند ثانیه وقت دارید بی‌سروصدا پیاده شوید و تیمم کنید. بعد دوباره سوار شوید و نمازتان را حین حرکت بخوانید... وقتی که جوان ما می‌آید این خاطره را می‌خواند تلنگری به او زده می‌شود که در شرایط جنگ و خون، رزمنده‌ها نمازشان را می‌خواندند. چرا من الان در شرایط امنیت و حضور در خانه، نسبت به نماز کاهلی کنم؟ 
 
تصویری از شما در فضای مجازی دیدم که با حضرت آقا ملاقات داشتید، مربوط به چه سال و مناسبتی می‌شود؟
سال ۹۷ از طرف حوزه هنری اصفهان یکسری از بچه‌های نویسنده دفاع مقدس را به دیدار حضرت آقا بردند که بنده هم توفیق حضور داشتم. آنجا کتاب سهم من از عاشقی را به ایشان تقدیم کردم و گفتم اگر می‌شود یک تقریظ برای این کتاب بنویسید. ایشان گفتند تقریظ باید خودش بیاید اگر نیامد شما توقع نداشته باشید که حتماً بنویسم... خیلی دیدار شرینی بود و الان هم دوست دارم اگر باز امکانش ایجاد شود، ایشان را ملاقات کنم و کتاب‌های جدیدم را تقدیم ایشان کنم.
 
 
 
 
خواندن 58 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family