وقتی خبر شهادت همرزمان را به شهید دادم در حالی که خودشان از ناحیه شکم، ورم حاصل از تیر و ترکش داشتند گریه کردند و اما هم چنان از بعثی ها تقاضا می کردند که به ما اجازه بدهند نمازمان را بخوانیم.

یکی از همرزمان شهید غیرت و اعتقاد بالای ایشان را چنین توصیف می‌کند: یک دستش قطع شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. به او گفتند با یک دست که نمی‌توانی بجنگی، برو عقب. گفت مگر حضرت ابوالفضل (ع) با یک دست نجنگید؟

حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان که سال‌های دفاع مقدس در جبهه‌ها حضور داشته، خاطره‌ای از اوایل شهریور ۶۲، پس از خاتمه‌ عملیات والفجر۳ دارد که بناست در کتاب «کوهستان آتش» چاپ شود.

رزمنده‌هاى لشکر ٢٧ محمد رسول الله(ص) او را خوب می‌شناسند. زنگ صدای آقا محسن در گوش آن‌هاست؛ چه با «إلهی قلبی مَحجُوب ... » بعد نماز جماعتش، چه با «اللهم اجعل صباحنا صباح الابرار ... » در زمین صبحگاه دوکوهه.

نمایش «کجایی ابراهیم» به کارگردانی لیلی عاج از اول مهرماه در تماشاخانۀ سرو میزبان علاقه‌مندان خواهد بود.

سید علی کاظم‌داور خاطره‌ای از یک شب خوابیدن در ایستگاه صلواتی جبهه را روایت کرده است.

شهید «محمدتقی غیور انزله» در تاریخ ۱۳۴۸/۰۶/۰۴ در مشهد به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳۶۶/۲/۲ در منطقه ماووت عراق در عملیات کربلای ۱۰ به شهادت رسید و در حرم مطهر حضرت علی ابن موسی‌الرضا (ع) به خاک سپرده شد.

شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی، عالمی ربانی، مجاهدی پارسا و عاشق حضرت امام (ره) بود و همواره از امام مدد می‌گرفت و من عمیقاً به ایشان ارادت می‌ورزیدم.

چه میدانیم، شاید آن هنگام که شهیدِ امتدادِ عصر عاشورا، آنگاه که زیر سُم تانک‌ها لگدمال میشد چشم به چشمان مبارک سالار شهیدان گشوده و این را شنیده بود که ای علم‌الهدی، براستی که علمدار هدایتی! همانگونه که اجدادت اینگونه سلاله‌تان را نام نهادند.

شهر نراق در دوران قبل و بعد از انقلاب شهدای بسیاری تقدیم انقلاب کرده و نخستین شهدای استان مرکزی متعلق به این شهر هستند.

پیروزی انقلاب اسلامی، برآورده شدن آرزو‌ها و سال‌ها مبارزه و جهاد بود. هاشم حالا خود را در مسیری بزرگ می‌دید و مأموریتی سنگین روی شانه‌هایش احساس می‌کرد. او باید برای رسیدن به اهدافش در جامعه اسلامی نهایت تلاشش را می‌کرد و دوست نداشت در این مسیر سست شود

مادر شهیدحمیدرضا ذوالفقاری: گفتم رضا این دوتا خانم برایمان گل آوردند ببین رویش چه نوشته شده ؟ گفت نوشته یا زینب! مگر آن خانم را نشناختی؟ گفتم نه . لبخندی زد و گفت حضرت زینب علیها السلام است که آمده به خانه ات. اظطراب سرتا سر وجودم را فرا گرفت. گفتم نه! نه! من این دسته گل را قبول نمی کنم. می دانستم که قبول این گلها یعنی ...

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family