جانبازان بالای ۵۰ درصد با رعایت قوانین و مقررات و با مجوز وزارت صمت میتوانند یک دستگاه خودرو وارد کنند.
یکی از گروههایی که شامل تخصیص خودرو به ایثارگران میشوند، جانبازان ۷۰ درصد هستند؛ کسانی که بعضا قطع نخاع بوده و یا از بیماریهای حاد و صعبالعلاج رنج میبرند.
جانباز قطع نخاعی «ناصر توبهای» در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردانهای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سِمَت فرماندهی لشکر خدمت میکرد.
رضا هوشیار جانباز ۳۰ درصد و آزاده همدانی است و اگرچه عنوان شده بود که او شهید شده، اما خانواده اش چهارسال چشم انتظارش بودند تا در نهایت به خانه بازگشت.
ایام یومالله دهه فجر انقلاب اسلامی بهانهای شد تا پای صحبتهای مبارزی بنشینم که در روزهای انقلاب درحالیکه تنها ۱۷ سال داشت، جانباز قطع نخاع شد. جانباز غلامعلی جبلی امروز هم مانند ۴۴ سال گذشته در مسیر انقلاب ایستاده و با حرف و حدیثها و گاهی طعنهها جا خالی نکرده است. او معتقد است: «کاش نسل فعلی ما قدر انقلاب را بداند؛ این انقلاب از نظر جان، مال و معنویت خیلی پر هزینه بوده است.» اطرافیان وقتی متوجه میشوند غلامعلی جانباز قطع نخاع انقلاب است، سؤالات زیادی از او میپرسند: «از این وضعیت ناراحت نیستی؟» و او با لبخندی از سر رضایت جواب میدهد: «امروز آزادی ایران، فردا آزادی فلسطین.» آنچه پیشرو دارید ماحصل همکلامی ما با غلامعلی جبلی یکی از جانبازان قطع نخاع سال ۵۷ انقلاب است.
جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس در سخنانی به بیان خاطره خود از یک رزمنده و رمز و راز اینکه چرا برخی در جبهه شهید و برخی جانباز میشوند، پرداخت.
با معرفی یکی از دوستان با دو برادر دوقلوی جانباز آشنا شدم؛ دوقلوهایی که هم در دوران انقلاب و هم در دوران دفاع مقدس فعالیت زیادی از خود نشان دادند و نهایتاً به افتخار جانبازی در دفاع مقدس نائل شدند. قرار مصاحبهمان را با سیداحمد نبییان یکی از دوقلوها هماهنگ کردیم و در یکی از روزهای سرد زمستانی راهی خانهشان شدیم؛ خانهای در یکی از محلههای شرق تهران. دو برادر به همراه همسرانشان و دخترها و عروسهای خانواده و نوهها همگی منتظرمان بودند. سیداحمد و سیدمحمد کنار هم نشستند و چقدر شبیه هم بودند؛ خَلقاً و خُلقاً...
همسر یک جانباز در خصوص نحوه برخورد مسئولان با همسرش در بیمارستان ساسان میگوید: میگویند سقف هزینه درمانی همسر شما که توسط بیمه دی تأمین میشود پر شده و دیگر امکان نگهداری در این بیمارستان وجود ندارد.
تیر ۱۳۶۲ اکثر گردانها و واحدهای لشکر ۱۴ برای انجام عملیات والفجر۲ به غرب کشور رفته بودند. با توجه به شرایط منطقه و عملیات، قرار بود در صورت نیاز گردانهای جدید هم تشکیل و از شهرک دارخوئین به سمت غرب کشور حرکت کنند. خداوند توفیق داد و این بار من وارد گردان امامحسن (ع) به فرماندهی شهید حسن قربانی شدم. معاون گردان برادران؛ اصغر شفیعی، رسول احقاقی و فرماندهان گروهانها با شهید محمدباقر بهرامی، رضا قاسمی و فرزانه خو بود. من به اتفاق ۱۰ الی ۱۵ نفر از دوستان و بچههای محله که شناخت کافی از یکدیگر داشتیم به گروهان یحیی به فرماندهی شهید بهرامی معرفی شدیم.
مادرانی را میشناسم که روز مادر هرچه نگاه به در کردند و چشم به راه بودند کسی از راه نرسید. مادرانی را میشناسم که به جای خانه، مزار پسرشان را آب و جارو کردند. مادرانی را میشناسم که سبد میوهشان را برداشتند و با خود تا مزار پسر آوردند. مادرانی را میشناسم که به جای بوسیدنِ روی فرزندشان، قاب عکسهایشان را میبوسند! مادرانی را میشناسم که برای عکسها مادری میکنند!