کتاب «مثل گل خوشبو بود» سروده سیروس فتحی، معلم، نویسنده و شاعر بوشهری با تصویرگری سپیده شیرکو سال گذشته به زبان فارسی از سوی نشر «صریر» راهی بازار کتاب شد.
کتاب «آبی مثل دریا» با تصویرگری سمیرا سادات شفیعی که گوشهای از زندگی نامه شهید «مرتضی مفاخری» را روایت میکند؛ توسط نشر 27بعثت منتشر شد.
رویدادهای تلخ غزه و تصاویری که از قاب دوربینها منتشر میشود، به خوبی آنچه در این سرزمین رخ میدهد را به تصویر میکشند؛ در اراک جمعی از هنرمندان دغدغهمند با تبدیل این تصاویر به داستانکهایی از جنس مقاومت، روایتگر آنچه بر مردم غزه میگذرد، شدند.
اخبار و احوال این روزهای فلسطین، واقعاً دردآور است. برخی تصاویر و فیلمها چنان جانسوزند که تاب از دست میدهی. حس میکنی، رمقی برایت باقی نمانده است. حال کسی را داری که غمی بزرگ به دوش میکشد اما دلش هم میخواهد کاری انجام دهد...
سهم دفاع مقدس و موضوعاتی مثل ایثار و شهادت از ادبیات کودک و نوجوان تقريبأ غیرقابل ملاحظه است.
رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ گفت: ارتباطی که نوجوانان و جوانان ما از این غرفه داشتند قابل پیش بینی نبود و اشک و تاثر آنان با حضور در غرفه نشان از ارتباط خوب آنان با شهدا بود.
کتاب «راز درخت کاج»، روایتی از شهادت نوجوان ۱۴ ساله، سندی است بر کارنامه سیاه سازمان مجاهدین؛ سازمانی که این روزها مدعی حمایت از حقوق زنان است.
کتاب شعر «عمویمهربون» با تصویرگری سمیراسادات شفیعی که گوشهای از زندگی نامه شهید فلاحپیشه را روایت میکند، منتشر شد.
احمدی از آغاز مراحل تحقیقات برای نگارش زندگی داستانی «علی لندی» قهرمان نوجوان اهل ایذهای استان خوزستان خبر داد.
کتاب « در آرزوی گل سرخ» درباره سردار دلها شهید قاسم سلیمانی برای کودکان و نوجوانان منتشر شد.
مسئول غرفه مرکز مطالعات پژوهشی روایت 27 از افزایش توجه جوانان به تازه های نشر در حوزه دفاع مقدس به ویژه شهدای مدافع حرم خبر داد.
«روزهای خرمشهر» نام یکی از داستانهای سرهنگی است که برای کودکان به نگارش در آورده است. این کتاب تلاش دارد تا با بیانی کودکانه شرحی از اشغال خرمشهر توسط رژیم بعثی صدام را برای بچهها بیان کند.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«خرمشهر یک شهر بندری است. خرمشهر، یکی از قشنگترین شهرهای بندری کشور ما است. این شهر چند اسکلهی بزرگ و پر جنب و جوش دارد.
هر روز صدای سوت کشتیهای بزرگ و کوچک اسکله پلهو میگیرند، شنیده میشود. پرچمهای رنگارنگ این کشتیها با وزش باد تکان میخورد. پرندگان آبی روی بلندترین دکلها بازیگوشی میکنند.
باغهای پرگل و نخلستانهای پر از خرما، از منظرههای دیدنی خرمشهر است. خرمشهر یکی از زیباترین شهرهای جنوبی کشور ما است.
سالها پیش، وقتی ارتش متجاوز عراق به خاک میهن مقدس ما حمله کرد، خرمشهر از اولین شهرهایی بود که به محاصرهی عراقیها در آمد. مردم خرمشهر برای دفاع از شهر آماده شدند. آنان با دست خالی و کمترین سلاح در برابر دشمن مقاومت کردند.
خیابانها، کوچهها، پس کوچهها، خانهها، مدرسهها و کارخانهها و همه جا سنگر مردم شد. عراقیها با توپ و تانک به طرف شهر هجوم آوردند. هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی آسمان آبی خرمشهر را سیاه کردند. صدای انفجار بمبها و خمپارهها لحظهای قطعه نمیشد.
کشتیها در آتش میسوختند. مرغهای آبی، با پر و بال خونی، روی موجهای کارون و اروند رود افتادند و نخلستانها و باغها سرسبزی خود را به سرخی و سیاهی آتش و دود دادند. عراقیها پل بزرگ شهر را منفجر کردند و به طرف مرکز شهر هجوم آوردند.
مردم و نظامیان خرمشهری سی و چهار شبانهروز در مقابل حملههای شدید عراقیها مقاومت کردند. مهمات و اسلحه کم بود و نیروی کمکی هم دیر رسید. عراقیها با فشار زیاد وارد خرمشهر شدند. این بندر زیبا اشغال شد. مردم، شهر سوخته و مجروح را با غم و اندوه بسیار ترک کردند. شهر تنها ماند؛ تنهای تنها.
تانکهای عراقی وارد کوچهها و خیابانها شدند. راه ورود نیروهای ایرانی به شهر بسته شد. سربازان و افسران عراقی به داخل شهر آمدند. آنها خانهها، مدرسهها، کارخانهها، مغازهها، مسجدها، و بیمارستانهای خرمشهر را ویران کردند. آنها اموال مردم را غارت کردند».