حسینیه امام خمینی (ره) پر بود از نگاهها، آرزوها و اشکهایی که باهم عجین شدند و لحظات زیبا و بهیادماندنی را ثبت کردند. همه آمده بودند؛ پیر و جوان و همه آنهایی که برای این روز خاطرهانگیز لحظهشماری میکردند. حسینیه امام خمینی (ره) میزبان خانواده شهدایی بود که به دیدار رهبر آمدند
حسن اسلامپور کریمی خاطرهای از اولین روزهای اسارتش روایت کرده است.
نوجوانانی که با دانشمندان موشکی کشورش احساس همذات پنداری میکند، بزرگترین سرمایه است، عاملی که اگر از بستر یک محتوای انگیزشی مستمر بارور شود میتواند باعث تعالی اجتماعی شود.
مسئولین باید خاطرات ارزشمند پیشکسوتان دفاع مقدس را جمعآوری و منتشر کنند تا نسل نوجوان و جوان با ارزشهای دفاع مقدس بیش از پیش آشنا شوند.
سوم اسفند سال ۱۳۶۰ سازمان منافقین با انفجار یک بمب در میدان عشرت آباد تهران ا ۱۱ تن را به شهادت رساند که در بین شهدا یک دختر دانش آموز نیز حضور داشت.
دانشآموز شهید «محمدرضا بنیاسدی» در وصیتنامه خود آورده است: اگر تو متحد باشی؛ اتحاد تو جرقهای است که بر سلاح من وارد میشود و تیری شتابان از درون او بر قلب سپاه دشمن یا کافرین فرو خواهد رفت.
نوجوانی روستایی بود، لباس جنگ و ابزار مرتبط با آن برای او بزرگ بود. جثه کوچکی داشت. وقتی دید حاج قاسم مانع حضور او در عملیات والفجر 8 شده است، با همان جسارت یک بچه روستایی کاری کرد که حاج قاسم را متحیر ساخت.
حضرت آیتالله خامنهای در سال 76، در گفت و شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطرهای از روز ورود امام خمینی به میهن در دوازدهم بهمن 57 پرداختند که توسط توسط پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب
حاجعلی محمدیدوست را به واسطه عشق و علاقهاش به آموزش دانشآموزان مقطع اول دبستان میشناسند. او با ابتکار و خلاقیت الفبا را به دانشآموزان آموزش میداد و به مدت چندین دهه این کار را با عشقی تمام نشدنی انجام داد.
عبدالرضا موسوی میگوید: تا آن روز، پیش نیامده بود که از خانه دور باشم. آن هم جبهه! جبهه کجا و تهران کجا؟ نزدیک هزار کیلومتر با هم فاصله داشت؛ آن هم جایی که هر لحظه احتمال میرفت شهید یا مجروح شوم.
نویسنده برای نوشتن خاطرات از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۲، سی تَن از تخریبچیهای دوران دفاع مقدس را که به «فرماندهان ورود ممنوع» مشهورند و از بنیانگذاران «تخریب» محسوب میشوند؛ گردهم آورد و گلچینی از خاطرات آنها را در این کتاب منتشر کرد.
در ادبیات جنگ، میدان مین را سرزمین «ورود ممنوع» میگویند و این ۳۰ راوی در واقع فرماندهان این سرزمین هستند. محتوای این کتاب توسط یک تیم مصاحبهگر حرفهای تدوین و کار ویراستاری آن را هم دو تن از پیشکسوتان تخریب هستند برعهده داشتند. «فرماندهان ورودممنوع» در سال ۱۳۹۳ برای آخرینبار توسط دکتر مومنیراد و نور صالحی که خودشان از عناصر تخریبچی دوران دفاع مقدس هستند ویرایش شد.
این کتاب به واسطه همین خاطرات دستچین شده میتواند بانک سوژهای ارزشمند برای هنرمندان و نویسندگان دفاع مقدس باشد. از بعد جغرافیایی و از نظر زمانی روایتهای کتاب تنوع قابل توجهی دارد چرا که هر یک از این راویان از یک استان در دفاع مقدس حضور داشتهاند و روایتهای آنان شامل تعقیب و گریزهای ساواک در سالهای پیش از انقلاب تا فعالیتهای مرتبط با تحصن و مینزدایی در سالهای پس از جنگ نیز میشود.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مقدمه کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» نوشته است: «این کتاب رایحهای است از بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفته بشریت، طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم نشدنها و نیفتادن در انحرافها، نشانهگذاری کردند. این کتاب که با همت مردان لمسکننده آن بوستان و استشمامکننده آن رایحهها به تحریر درآمده است، ذره نوشتهای است از حقیقت آن دنیای نادیده در نیمههای تاریک شب. آفریدهای که ملائکه الله با دیدن عظمتاش سر بر سجده خاک نهادند و فریاد تبارک الله احسنالخالقین سردادند. سرگذشت مردان پاره پاره و تکههای بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزبالله. غنچههای آویزان بربلندیهای سیم خاردارها. سرگذشت بی دست و پاها. سرگذشت چشمهای برخاک افتاده. کلمه تخریب، شاید برای آنچه میبایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد، عبارت جامعی نباشد. تخریب یعنی نافلههای پشت تلههای مرگ. سجدههای شکر پس از بازگشت؛ نه برای زنده ماندن، بلکه برای توفیق حیات بخشیدن.»
انتشارات رسول آفتاب کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» را در سال ۱۳۹۳، با شمارگان یکهزار و ۵۰۰ نسخه، قطع وزیری، ۷۵۲ صفحه و به بهای ۳۵ هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
فرهنگ «دفاع مقدس» چون چشمهای جوشان و زلال از مبانی و امتیازات غنی فرهنگ ایرانی _ اسلامی، میتواند به آبشخوری سالم و پر سود برای تامین نیازهای فرهنگی و اجتماعی نسلهای آینده و تبیین سبک زدنگی آنها قرار گیرد.