کربلای ۴ بهروایت فرمانده غواصهای خطشکن/باران آتش و گرداب اروند
داشتم این را تکرار میکردم که تیری از گوشه سمت چپ لبم وارد شد و از داخل گلویم خارج شد و دهانم یک آن سوخت. با صورت روی گل افتادم و مثل گوسفندی که کارد گلویش را بِبُرد، خِرخِر کردم.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.