یک جرعه کتاب

«فقط از آقا خواستم آدمم کند!»

سه شنبه, 25 دی 1397 10:43 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم‌های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...»

 

به گزارش خط هشت ، ما در یک گروه به کربلا می‌رفتیم. من تحت تأثیر خوش‌اخلاقی مجید قرار گرفته بودم. او حواسش به همۀ بچه‌ها بود. در راه اگر بین بچه‌ها بحث یا اختلاف‌نظری پیش می‌آمد، مجید موضوع را با خوش‌اخلاقی حل می‌کرد و طوری تصمیم می‌گرفت و حرف می‌زد که هیچ‌کس ناراحت نشود. با زبان شیرینی که داشت همۀ دلخوری بین بچه‌ها را از بین می‌برد و می‌گفت: «بچه‌ها حواستون باشه که ما داریم به پابوس چه کسی می‌ریم بعضی از رفتارهامون را باید کنار بذاریم ... حداقل تو این مسیر.»

در مسیر پیاده‌روی اربعین، مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می‌کرد: «پناه حرم... کجا داری میری بگو برادرم ...»

همیشه و همه‌جا این را می‌خواند و در این لحظه‌ها دستش را روی سینه‌اش یا روی گوشش می‌گذاشت.

مسیر پیاده‌روی روزهای خیلی گرم و شب‌های خیلی سرد و سوزناکی داشت. مجید خیلی زرنگ‌تر و فعال‌تر از بقیه بود و خیلی سریع کارها را انجام می‌داد. شب که می‌شد به خاطر سرما سریع به جمع‌کردن چوب مشغول می‌شد و با روشن کردن آتش، همه را دور آن جمع می‌کرد که سرما آن‌ها را اذیت نکند. برای همه غذا و آب می‌آورد؛ نمی‌خواست کسی در این مسیر اذیت شود.

ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود و ما هم کل مسیر نجف تا کربلا را پیاده رفتیم. یکی از بچه‌ها مدام ابراز خستگی می‌کرد و می‌گفت: «من ساکم سنگینه و نمی‌تونم بیام، حداقل کمی از راه را با ماشین بریم.»

مجید در مسیر رفت‌وبرگشت، علاوه بر ساک خودش، ساک او را هم حمل کرد و می‌گفت: «حیفه این روزها دیگه تکرار نمی‌شه، من تا هر جایی که بخوای کوله‌ات رو میارم، هر جا بخوای استراحت می‌کنیم، فقط تو بیا.»

وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم‌های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: «نمی‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم‌هام پر از اشک شد...»

از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟»

گفت: «فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!»

*به نقل از دوست شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی»

بریده‌ای از کتاب «عمودِ آخر»؛ روایت سفر اربعین از 40 شهید مدافع حرم (صفحات 148 و 149)

نگارش: محدثه‌سادات نبی‌یان و نازنین قنبری 

انتشارات: تقدیر

 

 

منبع: حریم حرم

خواندن 1338 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family