به گزارش خط هشت، پنجمین مراسم سالگرد شهادت شهید مدافع حرم «شعبان نصیری» روز سهشنبه (۱۰ خرداد) در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این مراسم خانواده شهید نصیری، حجتالاسلام «سید سعیدرضا عاملی» دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و کارکنان شرکت ملی نفت ایران نیز حضور داشتند.
در این برنامه، از کتاب «اقیانوس آرام» نوشته «زینب سلوچی» با حضور حجتالاسلام «سید سعیدرضا عاملی»دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، «محسن خجستهمهر» مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، «مرتضی شاهمیرزایی» معاون وزیر و مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی، «زینب سلوچی» نویسنده کتاب و خانواده شهید نصیری رونمایی شد.
«زینب سلوچی» نویسنده کتاب که خود عروس شهید نصیری بود و تا زمان شهادت شهید به مدت ۱۸ سال کنار او بود، در رابطه با پدر همسر خود با خبرنگار دفاعپرس گفتوگو کرده است که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
نظر «حاجح قاسم» درمورد شهید نصیری
تا زمانی که «حاج قاسم»، شهید «ابومهدی المهندس» و دوستان دیگری هستند که درمورد شهید صحبت و اظهار نظر کنند، فکر میکنم که صحبت ما خیلی لزومی ندارد. حاج قاسم سلیمانی درمورد شهید نصیری میگفت: «شهید نصیری از اولیای الهی بود که در جامعه ما مخفی بود. او مانند بطری عطری بود که درب این بطری باید با شهادت او برداشته میشد تا عطر شهید در عالم استشمام شود و همه از آن فیض ببرند.»
تمام تلاشمان را کردیم تا بتوانیم کاری کنیم که شهید ذره ذره در قلب جوانان جای بگیرد
نگارش کتاب «اقیانوس آرام» و تمام کارهایی که ستاد بزرگداشت حاج شعبان انجام داد و محصولاتی که بعد از شهادت شهید نصیری منتشر کردیم، به کمک تعداد زیادی از خواهران و برادرانی به سرانجام رسید که چه در مصاحبه زحمت کشیدند و چه در سیر نگارش کتاب به من کمک کردند. تمام تلاش ما این بود که بتوانیم کاری کنیم که شهید بتواند ذره ذره در قلب جوانان این مرز و بوم جای بگیرد.
برای همه مثل یک پدر بود
شهید نصیری یک انسان معمولی اما یک الگو بود؛ یعنی وقتی با او زندگی و رفت و آمد میکردی، احساس نمیکردی که این شهید فردی است که سِمَتی دارد یا آنکه فکر نمیکردی صحبت با او به خاطر جایگاهی که دارد، سخت است.
شهید نصیری مثل یک پدر بود نه برای من که در آینده پدر همسر من شد و یا برای دختر خود؛ بلکه برای تمام دختران شهدا و تمام کسانی که با او ارتباط میگرفتند، مثل یک پدر بود و تمام جوانانی که به هر نوعی در محل کار او بودند یا در اردوهایی که بچهها را میبرد حضور داشتند و آرمانهایی که آنها در مورد مسائل تربیتی داشتند، احساس میکردند با پدر خود طرف هستند.
شهید نصیری فردی بسیار صمیمی بود و آدم با او احساس راحتی میکرد و پشتیبان و حامی همه جوانها مخصوصا خانواده شهدا بود. امیدوارم که ما توانسته باشیم برای شناساندن شهید حتی یک قدم برداریم و منتظر هستیم با ظهور حضرت حجت (عج) با شهید محشور شویم.
مجروحیت او ما را برای پذیرش شهادت او آماده کرد
از آنجایی که شهید نصیری یک بار به شدت مجروح شده بود، زمانی که خبر مجروحیت او را به ما دادند، ما فکر میکردیم که به شهادت رسیده است؛ درواقع ما در بیمارستان بقیةالله به اندازه چهار – پنج ساعت منتظر بودیم تا خبری از حال وی بگیریم در حالیکه بیمارستان مدام به ما میگفت: «وی به شهادت رسیده است و منتظر نباشید که پیکر او به بیمارستان بازگردد.»
این اتفاق ما را کمکم برای پذیرش شهادت او آماده میکرد.
به ما قول داده بود که بازگردد اما به شهادت رسید
به او اصرار میکردیم که نرود؛ اما گوش نکرد. آخرین بار زمانی که داشت میرفت، به او گفتم: «پدر، من احساس بدی دارم. شما دارید میروید، میترسم این دفعه دیگر برنگردید.»
به ما گفت: قول میدهم که برگردم.
برگشت؛ اما شهید شده بود. خبر شهادت او را شب اول ماه رمضان به ما دادند و ما برای ورود به ماه مبارک آماده میشدیم و شهید به ما قول داده بود بیاید و با هم به مشهد برویم اما به شهادت رسید.
درمورد شهید
سردار شهید «شعبان نصیری» از یادگاران هشت سال دفاع مقدس بود. او در اسفند سال ۱۳۳۶ در کرج به دنیا آمد. پس از انقلاب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به خاطر سوابقی که در کرج داشت، در تشکیل سپاه کرج نیز نقش بسزایی ایفا کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ به مناطق عملیاتی رفت و در سِمَتهای مختلف حاضر شد. شهید نصیری در قرارگاه فوق سری نصرت نیز حضور داشت و سپس در لشکر ۹ بدر خدمت کرد. مدتی در این لشکر به فرماندهی شهید «اسماعیل دقایقی» فعالیت کرد و با شهادت این سردار در عملیات کربلای ۵، در جایگاه رییس ستاد این لشکر به فرماندهی حاج محمدرضا نقدی مشغول فعالیت شد. شهید نصیری همچنین در آموزش نیروهای قدس سپاه پاسداران نقش ویژه ای داشت.
بعد از جنگ با تعدادی از فرزندان شهدا، موسسه فرهنگی تاسیس کرد و توسط آن، خدمات فرهنگی و تربیتی گستردهای به خانواده شهدا و جامعه ارائه کرد. در سال ۱۳۹۰ برای کمک به مردم مظلوم سومالی، عازم موگادیشو شد.
او با آغاز درگیری های سوریه و عراق، دوباره لباس رزمش را به تن کرد و راهی دمشق و حلب و کربلا و سامرا شد تا اینکه منطقه عمومی تلعفر در غرب موصل، مقتل او شد و در شب اول ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ (حدود ساعت هفت عصر جمعه پنجم خرداد سال ۱۳۹۶) به همراه جمعی از دوستانش در کمین تله انفجاری داعش افتاد و به سوی یاران شهیدش پرکشید.
منبع: دفاعپرس