به گزارش خط هشت، کتاب «یک دریا افتادگی» نوشته اکرم گلبان که برگرفته از زندگینامه شهید «عباس باغستانی» است؛ به کوشش «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
این کتاب در 44 بخش از جمله «زندگینامه مستند شهید عباس یاغستانی در یک نگاه»، «سیل سیاه»، «هیئت»، «از راه رسیده»، «درخت گردو»، «آغاز زندگی مشترک»، «تبعید»، «قولنامه»، «حیا»، «اخراج»، «سرپرستی»، «کاچی»، «انقلابیها»، «هفده شهریور»، «رکورد»، «بانی خیر» و... زندگی شهید «عباس باغستانی» را روایت میکند. صفحات پایانی این کتاب نیز به عکسهایی از این شهید والامقام اختصاص دارد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب «یک دریا افتادگی» میخوانید: «آن هنگام که اذان را در گوش چپ تو زمزمه کردند، فهمیدی آمدهای تا نبودنت باعث بودن شود! قلم و این واژهها ناتوانتر از آنندکه بتوانند عظمت تو را به تصویر کشند. قرابتی نزدیک به عشق داشتی و بر پایه اعتقادات خود ایستادگی کردی. سالهاست رفتهای و عمری است باد، عطر حضور تو را در اطراف هر معبری میچرخاند. ایکاش من آن راز و نیازی بودم که در قنوت از میان دستان تو به قلبت میرسیدم و همانجا برای همیشه میآرامیدم.»
در بخشی از محتوای این کتاب با عنوان «دوره بالندگی» میخوانید: «آستینهایش را بالا زد و لب حوض نشست. به ماهیهای وسط حوض که این طرف و آن طرف میرفتند نگاه کرد. با دستش چند موج کوتاه روی آب درست کرد، زیر لب «الله اکبر» گفت و سر چرخاند. نگاهش به اتاق خالی آن طرف حیاط افتاد. علیمحمد و نورسته را توی اتاق کنار هم تصور کرد. لبخندی از روی آرامش گوشه لبهایش نشست. انگار داشت توی دلش خدا را شکر میکرد که توانسته آن خانه را بخرد، تا جوانهایی که اول راه هستند، سرپناهی داشته باشند. با صدای روحالله که او را صدا میزد از توی افکارش بیرون آمد: بابا نمیتونی بیشتر پیش ما بمونی؟ نه باید برم خیلی کار دارم. اول میرم مسجد، نمازم که تمام شد؛ راه میوفتم سمت تهران؛ میخوام به یکی از کارگرام سر بزنم. اگه عمو علیمحمد اومد اینجا بهش بگو قبل از مراسم عروسی یه دستی هم به سرو گوش این اتاق بکشه. و با دست به آن طرف حیاط اشاره کرد. بعد از این که وضو گرفت، خداحافظی کرد و به طرف مسجد حرکت کرد. همه محل سیاهپوش شده بود، به هر طرف سر میچرخاند خواندهای عزادار شده و پرچم سیاه سر در خانه آویزان بود. عملیاتهای مکرر و بمبارانها امان مردم را بریده بود. در چنین شرایطی میخواست مراسم عروسی برادرش را برگزار کند. مدام به حاج والانیا و علیمحمد اشاره میکرد: مراسم باید ساده باشه مبادا صدای هلهله و شادی ما قلب خانوادههای شهدا رو به درد بیاره. روزها از پیهم میگذشت. حاج والانیا لوازم مختصری برای شروع زندگی به عنوان جهیزیه برای نورسته تهیه کرده بود. عصمت خانم به همراه ربابه و چند نفر از زنان فامیل بعد از این که علیمحمد اتاق را نقاشی کرد، جهیزیه را در آن چیدند.»
کتاب «یک دریا افتادگی» به کوشش «نشر شاهد» در قطع رقعی، 44 بخش، 556 صفحه، با شمارگان یکهزار و صد نسخه و به بهای 195 هزار تومان منتشر شده است. همچنین نسخه الکترونیک این کتاب را میتوانید از سایت گروه مجلات شاهد دریافت کنید.
منبع: نوید شاهد
به گزارش خط هشت، کتاب «یک دریا افتادگی» نوشته اکرم گلبان که برگرفته از زندگینامه شهید «عباس باغستانی» است؛ به کوشش «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
این کتاب در 44 بخش از جمله «زندگینامه مستند شهید عباس یاغستانی در یک نگاه»، «سیل سیاه»، «هیئت»، «از راه رسیده»، «درخت گردو»، «آغاز زندگی مشترک»، «تبعید»، «قولنامه»، «حیا»، «اخراج»، «سرپرستی»، «کاچی»، «انقلابیها»، «هفده شهریور»، «رکورد»، «بانی خیر» و... زندگی شهید «عباس باغستانی» را روایت میکند. صفحات پایانی این کتاب نیز به عکسهایی از این شهید والامقام اختصاص دارد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب «یک دریا افتادگی» میخوانید: «آن هنگام که اذان را در گوش چپ تو زمزمه کردند، فهمیدی آمدهای تا نبودنت باعث بودن شود! قلم و این واژهها ناتوانتر از آنندکه بتوانند عظمت تو را به تصویر کشند. قرابتی نزدیک به عشق داشتی و بر پایه اعتقادات خود ایستادگی کردی. سالهاست رفتهای و عمری است باد، عطر حضور تو را در اطراف هر معبری میچرخاند. ایکاش من آن راز و نیازی بودم که در قنوت از میان دستان تو به قلبت میرسیدم و همانجا برای همیشه میآرامیدم.»
در بخشی از محتوای این کتاب با عنوان «دوره بالندگی» میخوانید: «آستینهایش را بالا زد و لب حوض نشست. به ماهیهای وسط حوض که این طرف و آن طرف میرفتند نگاه کرد. با دستش چند موج کوتاه روی آب درست کرد، زیر لب «الله اکبر» گفت و سر چرخاند. نگاهش به اتاق خالی آن طرف حیاط افتاد. علیمحمد و نورسته را توی اتاق کنار هم تصور کرد. لبخندی از روی آرامش گوشه لبهایش نشست. انگار داشت توی دلش خدا را شکر میکرد که توانسته آن خانه را بخرد، تا جوانهایی که اول راه هستند، سرپناهی داشته باشند. با صدای روحالله که او را صدا میزد از توی افکارش بیرون آمد: بابا نمیتونی بیشتر پیش ما بمونی؟ نه باید برم خیلی کار دارم. اول میرم مسجد، نمازم که تمام شد؛ راه میوفتم سمت تهران؛ میخوام به یکی از کارگرام سر بزنم. اگه عمو علیمحمد اومد اینجا بهش بگو قبل از مراسم عروسی یه دستی هم به سرو گوش این اتاق بکشه. و با دست به آن طرف حیاط اشاره کرد. بعد از این که وضو گرفت، خداحافظی کرد و به طرف مسجد حرکت کرد. همه محل سیاهپوش شده بود، به هر طرف سر میچرخاند خواندهای عزادار شده و پرچم سیاه سر در خانه آویزان بود. عملیاتهای مکرر و بمبارانها امان مردم را بریده بود. در چنین شرایطی میخواست مراسم عروسی برادرش را برگزار کند. مدام به حاج والانیا و علیمحمد اشاره میکرد: مراسم باید ساده باشه مبادا صدای هلهله و شادی ما قلب خانوادههای شهدا رو به درد بیاره. روزها از پیهم میگذشت. حاج والانیا لوازم مختصری برای شروع زندگی به عنوان جهیزیه برای نورسته تهیه کرده بود. عصمت خانم به همراه ربابه و چند نفر از زنان فامیل بعد از این که علیمحمد اتاق را نقاشی کرد، جهیزیه را در آن چیدند.»
کتاب «یک دریا افتادگی» به کوشش «نشر شاهد» در قطع رقعی، 44 بخش، 556 صفحه، با شمارگان یکهزار و صد نسخه و به بهای 195 هزار تومان منتشر شده است. همچنین نسخه الکترونیک این کتاب را میتوانید از سایت گروه مجلات شاهد دریافت کنید.
منبع: نوید شاهد