تلاش، اخلاص و زندگی شهیدانه مرام شهید نوری بود که از شهر تا جبهه ادامه داشت.
به گزارش خط هشت، «علیرضا دلبریان» پیشکسوت دفاع مقدس؛ اولین باری که شهیدِ بزرگوار و نجیب «حبیبالله نوری» را دیدم سه ماه تعطیلی تابستان بود که برای بنایی میرفتم، چون دستمزد کارگر بنایی نسبت به سایر مشاغل بیشتر بود.
محل کارمان سر زمین پسر عمهام واقع در خیابان خرمشهر شهر کاشمر بود. سرکارگر رُسمان را میکشید من با آن سن کم، تا غروب یک کامیون خاک را سرند میکردم، بطوری که شب از درد شانه خواب نداشتم.
آنچه قبل از هر دستمزدی به من روحیه میداد حضور این حبیب خدا، «حبیبالله نوری» بود، او که در زمین کنار ما، عملگی (کارگری) میکرد. حبیبالله بود و استاد بنا، همه کارها را حبیب انجام میداد.
او به اندازه سه نفر کار میکرد. اسم حبیبالله از زبان استا نمیافتاد، حبیبالله آجر، هنوز فرغون آجر را نیاورده بود میگفت حبیبالله ملات، او هم بسرعت کار میکرد و هم دم بر نمیآورد.
بسیار نجیب بود و بیسروصدا پیش خود گفتم با این همه اذیتی که میشود دیگر از فردا نمیآید. غروب استا بنا، گفت: «حبیبالله، فردا هم بیا.» و او در پاسخ گفت: «چشم استا». تعجب کردم آخر مزد زیادی هم نمیداد.
بعد از چند روز تلاش، صداقت، همت و صبر حبیبالله، باعث شد خودشان متوجه شوند که ایشان خیلی اذیت میشود. دو روز بعد استا به حبیبالله گفت صبح که میآیی دو نفر کارگر با خودت بیاور.
شهید نوری در سایه تلاش و لیاقتی که از خود نشان داد آنجا سرکارگر شد. تلاش، اخلاص و زندگی شهیدانه مرام او بود که از شهر تا جبهه ادامه داشت.
حبیبالله دیپلم گرفت وارد سپاه پاسداران شد من هم در روابط عمومی سپاه پاسداران مشغول بودم گاهی خاطرات قدیم را مرور میکردیم. حبیبالله، همان روز اول در قلبم جای گرفت بود. شهادت، گوارایش.
«حبیبالله نوری» دهم فروردین ۱۳۳۸ در روستای قراچه از توابع شهرستان کاشمر به دنیا آمد و سرانجام شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در کرخهنور به فیض شهادت نائل آمد.
منبع: دفاعپرس