به گزارش خط هشت ، به افتخار و احتـــرام فرماندهان جوانی که جنگ را اداره کردند و به احترام تمام نامهایی که نهفقط برای شعرهای حماسی و آهنگهای انقلابی به یادگار نماندند. به احترام مشی و مرامی که این روزها به آن نیاز داریم و بهتر اینکه رشادتهایشان را برای خودمان مرور کنیم. به احترام همت، باکری، باقری، کاوه و تمام فرماندهان جوانی که برای وطن جنگیدند و پیروز شدند؛ به مناسبت سالروز شهادت حسن باقری حماسهسرایی فرماندهان جوان جنگ را مرور میکنیم.
اگر بخواهم بهانه نگارش این گزارش را بیان کنم، قطعا حسن باقری آن بهانه است. در سال 1358 فعالیتش را در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد. حضورش در سازمان اطلاعات سپاه باعث میشود نام غلامحسین افشردی به حسن باقری تغییر کند. بعد از آغاز جنگ به مناطق جنوب میرود و به دستور محسن رضایی به جمعآوری اطلاعات از مناطق درگیر جنگ میپردازد. این اقدام حسن در اصل آغاز تاسیس واحد اطلاعات رزمی در سپاه بود. این دانشجوی 24ساله جایی در تشریح وضعیت موجود در جنگ میگوید: «این جنگ فرصتهای طلایی بسیاری را برای رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابیای که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانونهای از خارج آمده نیستند، میتوانند از قالبهای پیشساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روشهایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست بهسادگی به دفاع در مقابل آنها برخیزد.» در عملیات شکست حصر آبادان حسن باقری فرماندهی محور عملیاتی دارخوین و ماهشهر را بهعهده داشت. در عملیات بزرگ فتحالمبین هم حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود. پس از این عملیات محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه به حسن باقری دستور داد تمام کارهای خود را تعطیل و شناسایی منطقه عملیاتی بیتالمقدس را آغاز کند. پس از آزادسازی خرمشهر حسن باقری به قرارگاه کربلا میرود. حسن باقری در 9 بهمن 61 به شهادت میرسد و امام خمینی(ره) پس از شهادتش روی عکس او نوشتند: «خداوند شهید شبزندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید. اگرچه نمیتوان با اندک اطلاعات بهروی کاغذ، معرف شخصیت حسن باقری بهعنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایه ملی بود.»
محمد بروجردی | ۱۳۳۳
در سالهای پیش از انقلاب جوانهای مبارز و مسلمان را جمع کرد و با هم گروه توحیدی صف را تشکیل دادند. آنها با اذن امام و یارانش اقداماتشان را پیش میبردند، یکی از کارهایی که انجام دادند انفجار کافه خوانسالار بود. او مسئولیت گروه حفاظت از امام(ره) پس از ورود به ایران را برعهده داشت. او بعد از فرستادن نیرو و حضور در پاوه و آزادسازی این شهر به فکر تربیت نیروی نظامی منسجم از بچههای سپاه افتاد. این گروه که به تیپ ویژه شهدا معروف بودند، بیشترین نقش را در آزادسازی شهرها داشتند.
امام به این فرمانده 26ساله پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را داد اما او فقط فرماندهی تیپ ویژه شهدا را خواست. فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرماندهی سپاه کردستان و تربیت نیروهایی چون محمدابراهیم همت و احمد متوسلیان از اقدامات این فرمانده جوان بود. مسیح کردستان درنهایت در 29 سالگی و با انفجار مین ضدتانک به شهادت رسید.
شهید حاجابراهیم همت درباره شهید محمد بروجردی گفته بود: «بروجردی شناخته نشد؛ نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده است. تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا شناخته شود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما به وجود بیاورد.»
مسعود پیشبهار | ۱۳۴۱
اولین صفتی که با جستوجوی نام مسعود پیشبهار به چشم میخورد، جوانترین فرمانده دفاع مقدس است. این را که کنار سایر شاخصههایش بین رزمندگان جنوب که آراستگی ظاهری و تدین بود، میگذاریم بیشتر به حال این فرمانده 19ساله قرارگاه نصر و معاون حسن باقری غبطه میخوریم. هوش سرشار و قدرت بالای طرحریزیهای عملیاتی، او را در 19سالگی فرمانده جنگ تحمیلی کرد و در 20سالگی و بعد از 18ماه حضور در جبهه هم به شهادت رسید. کتاب زندگینامهاش به چاپ رسیده و با این همه از ناشناختههای زمان جنگ است، مثل وقتی که فرمانده بود.
علی چیتسازیان | ۱۳۴۱
«کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.» این جمله را شاید روی دیوارهای پایگاههای بسیج و مساجد و خیلی جاهای دیگر دیده و خوانده باشید، برای من هم که مینویسم، این جمله آشنا اما گوینده آن آنقدرها هم آشنا نیست. علی چیتسازیان از فرماندهان جوان جنگ و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان بود. خاطرات زیادی همرزمانش از او دارند که اسیر کردن 140 عراقی در خاک عراق در 17سالگی یکی از آنهاست. علی چیتسازیان در ایام جنگ با نفوذ به خاک عراق به زیارت امام حسین(ع) رفت. عراقیها او را عقرب زرد مینامیدند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود.
یونس زنگیآبادی | ۱۳۴۰
«هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو میگذارم، زیرا از خدا خواستم یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بیدست شدم و یک بار چون حسین شدم بیسر. مرا از پاهایم شناختند. اینها را میدانی... خواندهای...»؛ این بخشی از روایت ظهور زنگیآبادی بعد از شهادتش برای کسی است که قصد نگارش زندگینامه او را داشت. یونس زنگیآبادی هم از فرماندهان جوان جنگ بود که بعد از نشان دادن رشادتهای خود در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر توسط قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ امام حسین(ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شد.
محمود کاوه | ۱۳۴۰
«دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد.» این بخشی از وصیتنامه محمود کاوه، فرمانده 22ساله تیپ ویژه شهدا بود. رشادتهای او در کردستان و در مقابله با ضدانقلاب بخش بزرگی از فعالیتهایش در زمان جنگ را تشکیل میداد. شهید حسن آبشناسان (شیر صحرا) -فرمانده لشکر ٢٣ نوهد- درباره این مربی رزمندگان و فرمانده جوان میگوید: «اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود، باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود. عموما کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد.»
محمدباقر قالیباف | ۱۳۴۰
نامزد ادوار مختلف انتخابات ریاستجمهوری، شهردار سابق تهران و فرمانده جوان هشت سال دفاع مقدس؛ این شاید مختصرترین و معرفی یک خطی محمدباقر قالیباف باشد.
او در 21 سالگی در سال 1361 بهعنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) انتخاب شد و بعد از آن هم یعنی یک سال بعد در 22 سالگی فرمانده لشکر 5 نصر خراسان و پس از آن هم فرمانده لشکر 25 کربلا شد.
عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا، فرماندهی نیروی هوایی سپاه، فرماندهی نیروی انتظامی و... هم بخشی از مسئولیتهای او در روزهای پس از جنگ تحمیلی بوده است.
محسن وزوایی | ۱۳۳۹
جهتدهی و هدایت حرکات دانشجویی در دانشگاه صنعتی شریف و به دنبال آن تسخیر لانه جاسوسی را شاید بتوان اولین کنشهای سیاسی و چریکی محسن وزوایی دانست. بعد از اینها او به سپاه پاسداران پیوست و در سال 59 و در 20سالگی فرمانده گردان مخابرات سپاه در تهران شد. او که در کارنامه خود فرماندهی گردان حبیببن مظاهر و لشکر 27 محمد رسولالله را دارد، در ایام جنگ بهعنوان فرمانده گردان نهم، از 10 گردان سپاه پاسداران به سرپل ذهاب منتقل شد. آزادسازی ارتفاعات بازی دراز یکی از مهمترین عملیاتهای محسن بود که در آن بهشدت مجروح شد. یکی از پزشکان خاطرهای را از او نقل میکند و میگوید از مقاومت محسن در برابر درد شگفتزده شده بود؛ محسن میگفت: «آقای دکتر، من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق بیشتر به خدای خودم نزدیک میشوم.»
مهدی زینالدین | ۱۳۳۸
از فرط خستگی ناشی از پست دادن هنگام تحویل پست به سنگر برگشتم و دیدم بیرون چادر کسی خوابیده، حدس زدم نفر بعد باشد، با قنداق اسلحه به پهلویش زدم و بیدارش کردم و اسلحه را به او دادم و او هم خسته نباشیدی گفت و رفت سر پست. بعد از یک ساعت نفر اصلی و بعدی آمد و گفت چرا خوابیدی و پست را تحویل من ندادی، من تعجب کردم و بعد فهمیدم آن کسی که بیدارش کردم و پست داد، شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر بود؛ این خاطره یکی از همرزمان شهید در ارتباط با مهدی زینالدین بود. زینالدین بعد از انقلاب به اطلاعات سپاه پیوست، بعد از آن و در جریان جنگ، به جبههها رفت و پس از مدتی مسئول واحد شناسایی و سپس مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه در سوسنگرد و دزفول شد و بعد هم به سمت فرماندهی تیپ علی ابنابیطالب دست یافت. این فرمانده 25 ساله در سردشت به شهادت رسید.
سیدمحمدرضا دستواره | ۱۳۳۸
«نه، او تخلف کرده، از فرماندهانش سرپیچی داشته و محل خدمتش را ترک کرده. باید بره و تنبیه بشه تا دیگه از این کارا نکنه.» این واکنشی است که شهید دستواره خطاب به خانوادهاش که از او میخواستند برای برادرش که از محل خدمتش که در ارتش بود و میخواست سپاه باشد تا به جنگ برود، فرار کرده است پارتیبازی کند! محمدرضا دستواره بعد از انقلاب اول در کمیته و بعد هم در سپاه مشغول کار شد. سپس داوطلبانه عازم غرب شد تا با ناآرامیها مقابله کند. بعد از آزادسازی مریوان با دستور متوسلیان، مسئول تامین تدارکات مردم شهر شد. بعد هم راهی جبهههای جنوب و پس از عملیات «رمضان» و «مسلمبنعقیل» وی به «فرماندهی تیپ سوم ابوذر» منصوب شد. بعد از شهادت همت و انتخاب عباس کریمی، دستواره قائممقام لشکر ۲۷ حضرت رسول شد. او ۱۳ تیر ۱۳۶۵در سن 27سالگی در جریان عملیات کربلای یک «روز آزادسازی شهر مهران» شهید شد. دو برادر دیگر او نیز در سال 65 به شهادت رسیدند.
علیرضا موحد دانش | ۱۳۳۷
«شما خوب میدانید که شهید عزادار نمىخواهد»، رهرو میخواهد. این بخشی از وصیتنامه علیرضا موحد دانش، فرمانده جوان جنگ تحمیلی است.
علیرضا موحد دانش در 21 سالگی به سپاه پاسداران پیوست و مسئولیت حراست بیت امام را برعهده داشت. بعد از آن به منطقه بازی دراز رفت و بهعنوان جانشین عملیات حاضر شد و یکی از دستانش را هم در این عملیات از دست داد.
در عملیاتهای «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» بهعنوان فرمانده «گردان حبیببن مظاهر» حضور داشت و سپس راهی لبنان شد. موحد دانش سپس در 25 سالگی و بهعنوان فرمانده تیپ 10سیدالشهدا، در عملیات والفجر2 به شهادت رسید.
حسن تهرانیمقدم | ۱۳۳۸
«پدر موشکی ایران»؛ این جذابترین و معروفترین صفتی است که در ارتباط با حسن تهرانیمقدم در ذهن داریم؛ فرماندهی که روی سنگ مزارش نوشته شده «اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.» فرماندهی که حالا و هر زمانی میتوانیم ادعا کنیم، هرچه در صنعت دفاع موشکی داریم، مرهون خدمات و فکر اوست. حسن تهرانیمقدم، در سالهای جبهه و جنگ هم حضور فعالی داشت، در سال 60 بعد از ارائه طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) توسط حسن تهرانیمقدم، محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه پاسداران در نامهای خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه نوشت: «برادر حسن مقدم بهعنوان فرمانده پشتیبانیکننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند؛ لازم است با او همکاری کنید.» اینطور بود که تهرانیمقدم 22 ساله به فرماندهی در یکی از مهمترین حوزههای جنگی رسید. 21 اسفندماه 1363 اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد.
حسین خرازی | ۱۳۳۶
«با جدیت هرچه تمامتر جلوی فسادها را بگیرید.» حسین خرازی، در بخشی از وصیتنامهاش به اشاعه فساد و فحشا در جامعه اشاره میکند و میخواهد با جدیت جلوی آنها گرفته شود. خرازی متولد 1336 در محله کوکلم اصفهان است، بعد از سربازی در قامت یک پاسدار به جبهههای غرب رفت و با ضدانقلاب به مبارزه پرداخت. بعد از آن به خواست خودش راهی جبهههای جنوب شد و در اولین خطدفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین حدود نه ماه با کمترین امکانات مقاومت و نیروهای دلاوری تربیت کرد. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان به تیپ امام حسین(ع) رسمیت داد که بعدها با رشادتها و جانفشانیهای نیروها، این تیپ به لشکر امام حسین(ع) ارتقا یافت. او در عملیاتهای مختلفی حضور داشت و در عملیات خیبر یکی از دستانش را از دست داد. فرمانده 29ساله لشکر امام حسین(ع) زیر آتش سنگین توپخانه دشمن وقتی خودش برای رفع کمبود مواد غذایی و امکانات نیروها دست به کار شده بود، در سال 65 به شهادت رسید.
احمد کاظمی | ۱۳۳۷
ما حاجاحمد را با گریهای که برای رفقای شهیدش میکرد به یاد داریم اما جوانی پرماجرای احمد کاظمی برای همه جذاب است. احمد 17ساله به لبنان میرود و در اردوگاههای آموزشی فلسطینیها قبل از انقلاب وارد و در جنوب لبنان مستقر میشود، فلسطینیها را نقد میکند که اگر مبتنی بر مکتب دفاعی اسلام و آموزههای دینی حرکت نکنند، پیروز نخواهند شد. احمد کاظمی در ایام حضورش در جبههها و در جوانی، فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، فرماندهی لشکر 8 نجف و فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده داشت. بعد از جنگ نیز این فرمانده جوان ایام جنگ، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و فرماندهی نیروی هوایی و نیروی زمینی سپاه را به عهده گرفت. او سه ماه بعد از قبول مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه، در سال 84 بر اثر سقوط هواپیما به شهادت رسید.
سیدحسین علمالهدی | ۱۳۳۷
«وقتی خبر شهادت سیدحسین علمالهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن درصدر اسلام بود.» این توصیفی است که رهبر انقلاب از سیدحسین علمالهدی بعد از شهادتش دارد. فعالیتهای پیش از انقلاب سیدحسین را که کنار بگذاریم، بعد از انقلاب اسلامی او در سال 1358، یعنی در 19سالگی، معاون آموزش سپاه خوزستان شد، بعد از آن هم عضو شورای فرماندهی سپاه خوزستان شد. بعد از آغاز جنگ علمالهدی فرماندهی سپاه هویزه را برعهده گرفت و درنهایت در 16 دی 1359، در هویزه به شهادت رسید و قرآن روی سینهاش وسیله شناسایی او شد؛ چراکه تانک با عبور از روی پیکر او شناسایی را سخت کرده بود.
حسین دهقان | ۱۳۳۵
حسین دهقان هم از آن فرماندهان جوانی است که ورای مسئولیتهای بعد از انقلابش که شامل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، معاونت رئیسجمهور، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، جانشینی وزارت دفاع و... میشود، در دوران دفاع مقدس هم حضور فعال داشته است و علیرغم سن پایین و جوانی در آن ایام، فرماندهی ردههای مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در کارنامه دارد. فرماندهی نیروی هوایی سپاه که اولین یگان بهرهبردار از موشکهای زمین به زمین در مجموعه نیروهای مسلح بود، یکی از مسئولیتهای خاصی بود که در ایام دفاع مقدس برعهده دهقان قرار داده شده بود.
محمدابراهیم همت | ۱۳۳۴
فکر میکنم دوران راهنمایی بود که تصویرش را روی دیوار اتاق بسیج مدرسهمان دیدم. تصویر دلخراشی از شهادتش بود، سری که... بگذریم. سردار خیبر، محمدابراهیم همت، فرمانده جوان جنگ، در ابتدای آغاز هشت سال دفاع مقدس به دستور محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران موظف شد به همراه حاجاحمد متوسلیان تیپ محمد رسولالله را تشکیل دهند. اولین مسئولیت جدی و فرماندهی او در جریان عملیات فتحالمبین بود که بخشی از عملیات به عهده او گذاشته شد. در بیتالمقدس نیز معاون تیپ محمدرسولالله بود و نقش بسزایی در آزادسازی خرمشهر داشت. بعد از بازگشت از لبنان، در کسوت فرماندهی تیپ محمدرسولالله، عملیات رمضان را هدایت کرد. فرماندهی قرارگاه ظفر و مسئولیت سپاه یازدهم قدر که شامل لشکر ۲۷ محمد رسولالله، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا بود، از دیگر مسئولیتهای این فرمانده 27ساله بود. در عملیات خیبر سر از تنش جدا کردند و به شهادت رسید. محسن رضایی در مصاحبهای درباره همت میگوید: «اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سیدالشهدا» دادند، در همین خیبر و برای حاجهمت بود.»
علی شمخانی | ۱۳۳۴
از اولین پایهگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و فرمانده سپاه خوزستان در هشت سال دفاع مقدس بود. این خلاصهای از فعالیتهای شمخانی در هشت سال دفاع مقدس است. نامهای از او که در روزهای اول جنگ خطاب به مسئولان نوشته شده است، هم فضای رسانهای جالبی را ایجاد کرده است. او در این نامه خطاب به مسئولان کشور نوشته است: «به داد ما برسید؛ این چه سازمان رسمی شناختهشدهای است که اسلحه انفرادی ندارد، نیروهای شهادتطلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عزوجل میخورید و خواهید خورد. چه باید بگویم که شاید شما را به تحرک وا بدارد. این را بگویم که از ۱۵۰ پاسدار خرمشهر تنها ۳۰ نفر باقی مانده، بگویم که ما میتوانیم با 30 خمپاره، خونینشهر را برای سه ماه نگه داریم و امروز 30 تفنگ نداریم و حال آنکه سازمانهای غیررسمی با امکانات فراوان بر ما آن میرانند که باید برانند.»
محمدعلی جعفری | ۱۳۳۶
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکیدیگر از فرماندهان جوان روزهای جنگ تحمیلی بود. محمدعلی جعفری، در مبارزات پیش از انقلاب فعالیت جدی داشت و حتی به زندان هم رفت. بعد از انقلاب اسلامی، جعفری در سال 60 به عضویت سپاه درآمد و عازم جبههها شد. او تا پایان جنگ به صورت پیوسته و بهعنوان فرمانده قرارگاههای عملیات غرب و جنوب مشغول بود و معاونت عملیات سپاه سوسنگرد و فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف بخشی از فعالیتهای او در سالهای جنگ تحمیلی است، البته نقطه برجسته کارنامه جنگیاش مشارکت در عملیات کربلای٤ و ٥ است که منجر به مجروحشدنش شد. بعد از جنگ محمدعلی جعفری، مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه، فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران و فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده گرفت.
قاسم سلیمانی | ۱۳۳۵
قاسم سلیمانی یکیدیگر از فرماندهان جوان جنگ تحمیلی بوده است. او متولد اسفند 1335 است و در ایام جنگ در عملیاتهای فتح فاو، کربلای ۴ و ۵ و همچنین تکشلمچه حضور داشته است. او در ابتدای انقلاب برای مبارزه با جداییطلبان به مهاباد رفته بود، پس از بازگشت از غرب به ریاست پادگان قدس سپاه در کرمان منصوب شد. پس از آن و با آغاز جنگ تحمیلی به آموزش چندین گردان از سپاهیان کرمان پرداخت و بهعنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان به همراه نیروهایش عازم جبههها شد. این پایان فعالیتهای سلیمانی نبود. سردار پس از جنگ به مبارزه با اشرار در کرمان پرداخت و از سال ۱۳۷۶ همزمان با اوجگیری طالبان در افغانستان به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.
حمید باکری | ۱۳۳۴
«امام باید فقط فکر کند. ما دستهای امامیم و هر فکری کرد، ما باید عمل کنیم.»؛ این جملهای است که همسر حمید باکری از او نقل میکند. حمید باکری سال 55 به خارج از کشور میرود تا درس بخواند، اما ابتدا به ترکیه و بعد به سوریه میرود تا دورههای چریکی را بگذراند، از آنجا به آلمان میرود و در دانشگاه نامنویسی میکند، اما به محض عزیمت امام به پاریس، او هم به فرانسه میرود. بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمده و به عضویت سپاه پاسداران درمیآید. او در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پیرانشهر و بانه و سنندج نقش مهم و اساسی داشت. با شروع جنگ عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خطمقدم ایستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت. در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود. در عملیات «مسلم بنعقیل» بهعنوان مسئول خط تیپ عاشورا حضور داشت و بعد هم بهعنوان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل(ع) منصوب شد.
محمد جهانآرا | ۱۳۳۳
قرار بر این باشد حماسهای از جنگ به زبان شعر و موسیقی یادآوری شود، «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» از اولینهایی است که به ذهن خطور میکند. محمد جهانآرا متولد 1333 بعد از پیروزی انقلاب تمام تلاش خود را برای ایجاد سپاه خرمشهر به کار بست. در آن شرایط حساس پس از انقلاب این جوان 25ساله به فرماندهی سپاه خرمشهر برگزیده شد. آغاز جنگ از جبهه جنوب و آغاز رشادتهای مثالزدنی این فرمانده جوان باعث شد تا بعد از یکسال مقاومت این بار و در 27 سالگی به فرماندهی سپاه اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه منصوب شود، آن هم در ایام آغاز جنگ تحمیلی که مدیریت مناطق جنگزده کاری بسیار سخت بود. این فصل تازهای از خدمات محمد به ملت بود، درنهایت و پس از رشادتهای فراوان در سال شصت این فرمانده جوان، بر اثر سانحه هوایی در راه تهران به همراه سرلشکر فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرتیپ نامجو وزیر دفاع، سرتیپ فکوری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش و شهید یوسف کلاهدوز قائممقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
غلامعلی رشید | ۱۳۳۲
متولد 1332 در دزفول و فرمانده فعلی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. در توصیف اقدامات و فعالیتهای این فرمانده جوان ایام جنگ باید این نکته را ذکر کرد که او در کنار محسن رضایی، سیدیحیی صفوی، علی شمخانی و حسن باقری از فرماندهان اصلی و تصمیمگیر به شمار میرفته است.
او پیش از جنگ جانشین و مسئول اطلاعات عملیات سپاه دزفول بود و در 27، 28 سالگی در عملیاتهای طریقالقدس و بیتالمقدس مسئولیت فرماندهی را برعهده داشت. معاون اطلاعات و عملیات ستادکل نیروهای مسلح، جانشین رئیس ستادکل، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) مسئولیتهای غلامعلی رشید پس از جنگ است.
احمد متوسلیان | ۱۳۳۲
«ایستاده در غبار» را که چندباری از ابتدا تا انتها با دقت ببینیم و صدای خود حاجاحمد را بشنویم، بخش بزرگی از وصف این فرمانده جوان سالهای جنگ را میفهمیم. احمد متوسلیان بعد از انقلاب ابتدا به تاسیس کمیته انقلاب اسلامی محل خود همت گمارد و پس از آن هم بعد از شکلگیری سپاه پاسداران و پیوستن به آن به سازماندهی نیروها در سپاه پرداخت. پس از شورشهای غرب کشور داوطلبانه عازم این مناطق شد و بعد از آزادسازی سنندج و جاده پاوه-کرمانشاه، فرماندهی سپاه پاوه به این جوان 26ساله سپرده شد. بعد از این و با آزادسازی مریوان، مسئولیت سپاه مریوان را برعهده گرفت. به همراه بروجردی در جبهههای جنوب حاضر شد و عملیات الی بیتالمقدس با فرماندهی احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد. در سال 61 این فرمانده جوان به همراه هیاتی سیاسی و نظامی راهی لبنان شد و در جریان همین سفر توسط نیروهای اسرائیلی ربوده شد.
سیدیحیی رحیمصفوی | ۱۳۳۱
در سالهای انقلاب به همراه علی صیادشیرازی نیروهای انقلابی اصفهانی را سازماندهی میکردند. دوران دانشجویی خود را در رشته زمینشناسی دانشگاه تبریز سپری کرد. در همین ایام به همراه مهدی باکری تشکلهای دانشجویی را سازماندهی کردند و در تجمعات تبریز هم حاضر بود. در همین روزها و تجمعات از ناحیه پا مورداصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. در ایام پیش از جنگ او مسئول عملیات سپاه اصفهان بود و با آغاز جنگ تحمیلی نیز جزء فرماندهان جنگ بود، عملیات فتحالمبین از عملیاتهایی است که او در 30 سالگی بهعنوان فرمانده در آن حضور داشت. رحیمصفوی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۵ فرمانده نیروی زمینی سپاه بوده است. او سپس بین سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ قائممقام فرمانده کل سپاه بود، تا آنکه در ۱۳۷۶ به فرماندهی کل سپاه پاسداران رسید.
این اسامی و اطلاعات بخشی از فرماندهان جوان دوران هشتسال دفاع مقدس است که با همت و جسارت جوانی و اعتمادی که از سوی مسئولان ارشد مملکت همچون امام و مقام معظم رهبری به آنها شد، توانستند گامهای بزرگی در جهت حفظ خاک میهن عزیزمان بردارند و اقدامات و نوآوریهای شگرفی در دورانی که اوج محرومیت و نبود امکانات و تحریمهای بینالمللی بود، ایجاد کنند. این معرفی و نگاه به سیره و سبک زندگی و مدیریت این بزرگان میتواند امروز و سالها بعد از جنگ تحمیلی، ما را در جنگ اقتصادی و رسانهای و... یاری دهد و کلیدرمز آن هم اعتماد به جوانان و سپردن پستهای کلیدی و مدیریت به جوانان و روحیه جوانی آنهاست.
به گزارش خط هشت ، به افتخار و احتـــرام فرماندهان جوانی که جنگ را اداره کردند و به احترام تمام نامهایی که نهفقط برای شعرهای حماسی و آهنگهای انقلابی به یادگار نماندند. به احترام مشی و مرامی که این روزها به آن نیاز داریم و بهتر اینکه رشادتهایشان را برای خودمان مرور کنیم. به احترام همت، باکری، باقری، کاوه و تمام فرماندهان جوانی که برای وطن جنگیدند و پیروز شدند؛ به مناسبت سالروز شهادت حسن باقری حماسهسرایی فرماندهان جوان جنگ را مرور میکنیم.
اگر بخواهم بهانه نگارش این گزارش را بیان کنم، قطعا حسن باقری آن بهانه است. در سال 1358 فعالیتش را در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد. حضورش در سازمان اطلاعات سپاه باعث میشود نام غلامحسین افشردی به حسن باقری تغییر کند. بعد از آغاز جنگ به مناطق جنوب میرود و به دستور محسن رضایی به جمعآوری اطلاعات از مناطق درگیر جنگ میپردازد. این اقدام حسن در اصل آغاز تاسیس واحد اطلاعات رزمی در سپاه بود. این دانشجوی 24ساله جایی در تشریح وضعیت موجود در جنگ میگوید: «این جنگ فرصتهای طلایی بسیاری را برای رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابیای که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانونهای از خارج آمده نیستند، میتوانند از قالبهای پیشساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روشهایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست بهسادگی به دفاع در مقابل آنها برخیزد.» در عملیات شکست حصر آبادان حسن باقری فرماندهی محور عملیاتی دارخوین و ماهشهر را بهعهده داشت. در عملیات بزرگ فتحالمبین هم حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر بود. پس از این عملیات محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه به حسن باقری دستور داد تمام کارهای خود را تعطیل و شناسایی منطقه عملیاتی بیتالمقدس را آغاز کند. پس از آزادسازی خرمشهر حسن باقری به قرارگاه کربلا میرود. حسن باقری در 9 بهمن 61 به شهادت میرسد و امام خمینی(ره) پس از شهادتش روی عکس او نوشتند: «خداوند شهید شبزندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید. اگرچه نمیتوان با اندک اطلاعات بهروی کاغذ، معرف شخصیت حسن باقری بهعنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایه ملی بود.»
محمد بروجردی | ۱۳۳۳
در سالهای پیش از انقلاب جوانهای مبارز و مسلمان را جمع کرد و با هم گروه توحیدی صف را تشکیل دادند. آنها با اذن امام و یارانش اقداماتشان را پیش میبردند، یکی از کارهایی که انجام دادند انفجار کافه خوانسالار بود. او مسئولیت گروه حفاظت از امام(ره) پس از ورود به ایران را برعهده داشت. او بعد از فرستادن نیرو و حضور در پاوه و آزادسازی این شهر به فکر تربیت نیروی نظامی منسجم از بچههای سپاه افتاد. این گروه که به تیپ ویژه شهدا معروف بودند، بیشترین نقش را در آزادسازی شهرها داشتند.
امام به این فرمانده 26ساله پیشنهاد فرماندهی کل سپاه را داد اما او فقط فرماندهی تیپ ویژه شهدا را خواست. فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، فرماندهی سپاه کردستان و تربیت نیروهایی چون محمدابراهیم همت و احمد متوسلیان از اقدامات این فرمانده جوان بود. مسیح کردستان درنهایت در 29 سالگی و با انفجار مین ضدتانک به شهادت رسید.
شهید حاجابراهیم همت درباره شهید محمد بروجردی گفته بود: «بروجردی شناخته نشد؛ نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ ما شناخته نشده است. تصور من این است که زمان بسیاری باید سپری شود تا شناخته شود. شاید خون رنگین بروجردی، این بیداری را در ما به وجود بیاورد.»
مسعود پیشبهار | ۱۳۴۱
اولین صفتی که با جستوجوی نام مسعود پیشبهار به چشم میخورد، جوانترین فرمانده دفاع مقدس است. این را که کنار سایر شاخصههایش بین رزمندگان جنوب که آراستگی ظاهری و تدین بود، میگذاریم بیشتر به حال این فرمانده 19ساله قرارگاه نصر و معاون حسن باقری غبطه میخوریم. هوش سرشار و قدرت بالای طرحریزیهای عملیاتی، او را در 19سالگی فرمانده جنگ تحمیلی کرد و در 20سالگی و بعد از 18ماه حضور در جبهه هم به شهادت رسید. کتاب زندگینامهاش به چاپ رسیده و با این همه از ناشناختههای زمان جنگ است، مثل وقتی که فرمانده بود.
علی چیتسازیان | ۱۳۴۱
«کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.» این جمله را شاید روی دیوارهای پایگاههای بسیج و مساجد و خیلی جاهای دیگر دیده و خوانده باشید، برای من هم که مینویسم، این جمله آشنا اما گوینده آن آنقدرها هم آشنا نیست. علی چیتسازیان از فرماندهان جوان جنگ و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان بود. خاطرات زیادی همرزمانش از او دارند که اسیر کردن 140 عراقی در خاک عراق در 17سالگی یکی از آنهاست. علی چیتسازیان در ایام جنگ با نفوذ به خاک عراق به زیارت امام حسین(ع) رفت. عراقیها او را عقرب زرد مینامیدند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود.
یونس زنگیآبادی | ۱۳۴۰
«هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو میگذارم، زیرا از خدا خواستم یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بیدست شدم و یک بار چون حسین شدم بیسر. مرا از پاهایم شناختند. اینها را میدانی... خواندهای...»؛ این بخشی از روایت ظهور زنگیآبادی بعد از شهادتش برای کسی است که قصد نگارش زندگینامه او را داشت. یونس زنگیآبادی هم از فرماندهان جوان جنگ بود که بعد از نشان دادن رشادتهای خود در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر توسط قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ امام حسین(ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شد.
محمود کاوه | ۱۳۴۰
«دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد.» این بخشی از وصیتنامه محمود کاوه، فرمانده 22ساله تیپ ویژه شهدا بود. رشادتهای او در کردستان و در مقابله با ضدانقلاب بخش بزرگی از فعالیتهایش در زمان جنگ را تشکیل میداد. شهید حسن آبشناسان (شیر صحرا) -فرمانده لشکر ٢٣ نوهد- درباره این مربی رزمندگان و فرمانده جوان میگوید: «اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام(ره) وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود، باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود. عموما کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد.»
محمدباقر قالیباف | ۱۳۴۰
نامزد ادوار مختلف انتخابات ریاستجمهوری، شهردار سابق تهران و فرمانده جوان هشت سال دفاع مقدس؛ این شاید مختصرترین و معرفی یک خطی محمدباقر قالیباف باشد.
او در 21 سالگی در سال 1361 بهعنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) انتخاب شد و بعد از آن هم یعنی یک سال بعد در 22 سالگی فرمانده لشکر 5 نصر خراسان و پس از آن هم فرمانده لشکر 25 کربلا شد.
عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرماندهی قرارگاه خاتمالانبیا، فرماندهی نیروی هوایی سپاه، فرماندهی نیروی انتظامی و... هم بخشی از مسئولیتهای او در روزهای پس از جنگ تحمیلی بوده است.
محسن وزوایی | ۱۳۳۹
جهتدهی و هدایت حرکات دانشجویی در دانشگاه صنعتی شریف و به دنبال آن تسخیر لانه جاسوسی را شاید بتوان اولین کنشهای سیاسی و چریکی محسن وزوایی دانست. بعد از اینها او به سپاه پاسداران پیوست و در سال 59 و در 20سالگی فرمانده گردان مخابرات سپاه در تهران شد. او که در کارنامه خود فرماندهی گردان حبیببن مظاهر و لشکر 27 محمد رسولالله را دارد، در ایام جنگ بهعنوان فرمانده گردان نهم، از 10 گردان سپاه پاسداران به سرپل ذهاب منتقل شد. آزادسازی ارتفاعات بازی دراز یکی از مهمترین عملیاتهای محسن بود که در آن بهشدت مجروح شد. یکی از پزشکان خاطرهای را از او نقل میکند و میگوید از مقاومت محسن در برابر درد شگفتزده شده بود؛ محسن میگفت: «آقای دکتر، من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق بیشتر به خدای خودم نزدیک میشوم.»
مهدی زینالدین | ۱۳۳۸
از فرط خستگی ناشی از پست دادن هنگام تحویل پست به سنگر برگشتم و دیدم بیرون چادر کسی خوابیده، حدس زدم نفر بعد باشد، با قنداق اسلحه به پهلویش زدم و بیدارش کردم و اسلحه را به او دادم و او هم خسته نباشیدی گفت و رفت سر پست. بعد از یک ساعت نفر اصلی و بعدی آمد و گفت چرا خوابیدی و پست را تحویل من ندادی، من تعجب کردم و بعد فهمیدم آن کسی که بیدارش کردم و پست داد، شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر بود؛ این خاطره یکی از همرزمان شهید در ارتباط با مهدی زینالدین بود. زینالدین بعد از انقلاب به اطلاعات سپاه پیوست، بعد از آن و در جریان جنگ، به جبههها رفت و پس از مدتی مسئول واحد شناسایی و سپس مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه در سوسنگرد و دزفول شد و بعد هم به سمت فرماندهی تیپ علی ابنابیطالب دست یافت. این فرمانده 25 ساله در سردشت به شهادت رسید.
سیدمحمدرضا دستواره | ۱۳۳۸
«نه، او تخلف کرده، از فرماندهانش سرپیچی داشته و محل خدمتش را ترک کرده. باید بره و تنبیه بشه تا دیگه از این کارا نکنه.» این واکنشی است که شهید دستواره خطاب به خانوادهاش که از او میخواستند برای برادرش که از محل خدمتش که در ارتش بود و میخواست سپاه باشد تا به جنگ برود، فرار کرده است پارتیبازی کند! محمدرضا دستواره بعد از انقلاب اول در کمیته و بعد هم در سپاه مشغول کار شد. سپس داوطلبانه عازم غرب شد تا با ناآرامیها مقابله کند. بعد از آزادسازی مریوان با دستور متوسلیان، مسئول تامین تدارکات مردم شهر شد. بعد هم راهی جبهههای جنوب و پس از عملیات «رمضان» و «مسلمبنعقیل» وی به «فرماندهی تیپ سوم ابوذر» منصوب شد. بعد از شهادت همت و انتخاب عباس کریمی، دستواره قائممقام لشکر ۲۷ حضرت رسول شد. او ۱۳ تیر ۱۳۶۵در سن 27سالگی در جریان عملیات کربلای یک «روز آزادسازی شهر مهران» شهید شد. دو برادر دیگر او نیز در سال 65 به شهادت رسیدند.
علیرضا موحد دانش | ۱۳۳۷
«شما خوب میدانید که شهید عزادار نمىخواهد»، رهرو میخواهد. این بخشی از وصیتنامه علیرضا موحد دانش، فرمانده جوان جنگ تحمیلی است.
علیرضا موحد دانش در 21 سالگی به سپاه پاسداران پیوست و مسئولیت حراست بیت امام را برعهده داشت. بعد از آن به منطقه بازی دراز رفت و بهعنوان جانشین عملیات حاضر شد و یکی از دستانش را هم در این عملیات از دست داد.
در عملیاتهای «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» بهعنوان فرمانده «گردان حبیببن مظاهر» حضور داشت و سپس راهی لبنان شد. موحد دانش سپس در 25 سالگی و بهعنوان فرمانده تیپ 10سیدالشهدا، در عملیات والفجر2 به شهادت رسید.
حسن تهرانیمقدم | ۱۳۳۸
«پدر موشکی ایران»؛ این جذابترین و معروفترین صفتی است که در ارتباط با حسن تهرانیمقدم در ذهن داریم؛ فرماندهی که روی سنگ مزارش نوشته شده «اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.» فرماندهی که حالا و هر زمانی میتوانیم ادعا کنیم، هرچه در صنعت دفاع موشکی داریم، مرهون خدمات و فکر اوست. حسن تهرانیمقدم، در سالهای جبهه و جنگ هم حضور فعالی داشت، در سال 60 بعد از ارائه طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) توسط حسن تهرانیمقدم، محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه پاسداران در نامهای خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح سپاه نوشت: «برادر حسن مقدم بهعنوان فرمانده پشتیبانیکننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند؛ لازم است با او همکاری کنید.» اینطور بود که تهرانیمقدم 22 ساله به فرماندهی در یکی از مهمترین حوزههای جنگی رسید. 21 اسفندماه 1363 اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد.
حسین خرازی | ۱۳۳۶
«با جدیت هرچه تمامتر جلوی فسادها را بگیرید.» حسین خرازی، در بخشی از وصیتنامهاش به اشاعه فساد و فحشا در جامعه اشاره میکند و میخواهد با جدیت جلوی آنها گرفته شود. خرازی متولد 1336 در محله کوکلم اصفهان است، بعد از سربازی در قامت یک پاسدار به جبهههای غرب رفت و با ضدانقلاب به مبارزه پرداخت. بعد از آن به خواست خودش راهی جبهههای جنوب شد و در اولین خطدفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین حدود نه ماه با کمترین امکانات مقاومت و نیروهای دلاوری تربیت کرد. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان به تیپ امام حسین(ع) رسمیت داد که بعدها با رشادتها و جانفشانیهای نیروها، این تیپ به لشکر امام حسین(ع) ارتقا یافت. او در عملیاتهای مختلفی حضور داشت و در عملیات خیبر یکی از دستانش را از دست داد. فرمانده 29ساله لشکر امام حسین(ع) زیر آتش سنگین توپخانه دشمن وقتی خودش برای رفع کمبود مواد غذایی و امکانات نیروها دست به کار شده بود، در سال 65 به شهادت رسید.
احمد کاظمی | ۱۳۳۷
ما حاجاحمد را با گریهای که برای رفقای شهیدش میکرد به یاد داریم اما جوانی پرماجرای احمد کاظمی برای همه جذاب است. احمد 17ساله به لبنان میرود و در اردوگاههای آموزشی فلسطینیها قبل از انقلاب وارد و در جنوب لبنان مستقر میشود، فلسطینیها را نقد میکند که اگر مبتنی بر مکتب دفاعی اسلام و آموزههای دینی حرکت نکنند، پیروز نخواهند شد. احمد کاظمی در ایام حضورش در جبههها و در جوانی، فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، فرماندهی لشکر 8 نجف و فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده داشت. بعد از جنگ نیز این فرمانده جوان ایام جنگ، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و فرماندهی نیروی هوایی و نیروی زمینی سپاه را به عهده گرفت. او سه ماه بعد از قبول مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه، در سال 84 بر اثر سقوط هواپیما به شهادت رسید.
سیدحسین علمالهدی | ۱۳۳۷
«وقتی خبر شهادت سیدحسین علمالهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن درصدر اسلام بود.» این توصیفی است که رهبر انقلاب از سیدحسین علمالهدی بعد از شهادتش دارد. فعالیتهای پیش از انقلاب سیدحسین را که کنار بگذاریم، بعد از انقلاب اسلامی او در سال 1358، یعنی در 19سالگی، معاون آموزش سپاه خوزستان شد، بعد از آن هم عضو شورای فرماندهی سپاه خوزستان شد. بعد از آغاز جنگ علمالهدی فرماندهی سپاه هویزه را برعهده گرفت و درنهایت در 16 دی 1359، در هویزه به شهادت رسید و قرآن روی سینهاش وسیله شناسایی او شد؛ چراکه تانک با عبور از روی پیکر او شناسایی را سخت کرده بود.
حسین دهقان | ۱۳۳۵
حسین دهقان هم از آن فرماندهان جوانی است که ورای مسئولیتهای بعد از انقلابش که شامل وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، معاونت رئیسجمهور، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، جانشینی وزارت دفاع و... میشود، در دوران دفاع مقدس هم حضور فعال داشته است و علیرغم سن پایین و جوانی در آن ایام، فرماندهی ردههای مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در کارنامه دارد. فرماندهی نیروی هوایی سپاه که اولین یگان بهرهبردار از موشکهای زمین به زمین در مجموعه نیروهای مسلح بود، یکی از مسئولیتهای خاصی بود که در ایام دفاع مقدس برعهده دهقان قرار داده شده بود.
محمدابراهیم همت | ۱۳۳۴
فکر میکنم دوران راهنمایی بود که تصویرش را روی دیوار اتاق بسیج مدرسهمان دیدم. تصویر دلخراشی از شهادتش بود، سری که... بگذریم. سردار خیبر، محمدابراهیم همت، فرمانده جوان جنگ، در ابتدای آغاز هشت سال دفاع مقدس به دستور محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران موظف شد به همراه حاجاحمد متوسلیان تیپ محمد رسولالله را تشکیل دهند. اولین مسئولیت جدی و فرماندهی او در جریان عملیات فتحالمبین بود که بخشی از عملیات به عهده او گذاشته شد. در بیتالمقدس نیز معاون تیپ محمدرسولالله بود و نقش بسزایی در آزادسازی خرمشهر داشت. بعد از بازگشت از لبنان، در کسوت فرماندهی تیپ محمدرسولالله، عملیات رمضان را هدایت کرد. فرماندهی قرارگاه ظفر و مسئولیت سپاه یازدهم قدر که شامل لشکر ۲۷ محمد رسولالله، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا بود، از دیگر مسئولیتهای این فرمانده 27ساله بود. در عملیات خیبر سر از تنش جدا کردند و به شهادت رسید. محسن رضایی در مصاحبهای درباره همت میگوید: «اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سیدالشهدا» دادند، در همین خیبر و برای حاجهمت بود.»
علی شمخانی | ۱۳۳۴
از اولین پایهگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و فرمانده سپاه خوزستان در هشت سال دفاع مقدس بود. این خلاصهای از فعالیتهای شمخانی در هشت سال دفاع مقدس است. نامهای از او که در روزهای اول جنگ خطاب به مسئولان نوشته شده است، هم فضای رسانهای جالبی را ایجاد کرده است. او در این نامه خطاب به مسئولان کشور نوشته است: «به داد ما برسید؛ این چه سازمان رسمی شناختهشدهای است که اسلحه انفرادی ندارد، نیروهای شهادتطلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عزوجل میخورید و خواهید خورد. چه باید بگویم که شاید شما را به تحرک وا بدارد. این را بگویم که از ۱۵۰ پاسدار خرمشهر تنها ۳۰ نفر باقی مانده، بگویم که ما میتوانیم با 30 خمپاره، خونینشهر را برای سه ماه نگه داریم و امروز 30 تفنگ نداریم و حال آنکه سازمانهای غیررسمی با امکانات فراوان بر ما آن میرانند که باید برانند.»
محمدعلی جعفری | ۱۳۳۶
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکیدیگر از فرماندهان جوان روزهای جنگ تحمیلی بود. محمدعلی جعفری، در مبارزات پیش از انقلاب فعالیت جدی داشت و حتی به زندان هم رفت. بعد از انقلاب اسلامی، جعفری در سال 60 به عضویت سپاه درآمد و عازم جبههها شد. او تا پایان جنگ به صورت پیوسته و بهعنوان فرمانده قرارگاههای عملیات غرب و جنوب مشغول بود و معاونت عملیات سپاه سوسنگرد و فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف بخشی از فعالیتهای او در سالهای جنگ تحمیلی است، البته نقطه برجسته کارنامه جنگیاش مشارکت در عملیات کربلای٤ و ٥ است که منجر به مجروحشدنش شد. بعد از جنگ محمدعلی جعفری، مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه، فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران و فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده گرفت.
قاسم سلیمانی | ۱۳۳۵
قاسم سلیمانی یکیدیگر از فرماندهان جوان جنگ تحمیلی بوده است. او متولد اسفند 1335 است و در ایام جنگ در عملیاتهای فتح فاو، کربلای ۴ و ۵ و همچنین تکشلمچه حضور داشته است. او در ابتدای انقلاب برای مبارزه با جداییطلبان به مهاباد رفته بود، پس از بازگشت از غرب به ریاست پادگان قدس سپاه در کرمان منصوب شد. پس از آن و با آغاز جنگ تحمیلی به آموزش چندین گردان از سپاهیان کرمان پرداخت و بهعنوان فرمانده لشکر 41 ثارالله کرمان به همراه نیروهایش عازم جبههها شد. این پایان فعالیتهای سلیمانی نبود. سردار پس از جنگ به مبارزه با اشرار در کرمان پرداخت و از سال ۱۳۷۶ همزمان با اوجگیری طالبان در افغانستان به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.
حمید باکری | ۱۳۳۴
«امام باید فقط فکر کند. ما دستهای امامیم و هر فکری کرد، ما باید عمل کنیم.»؛ این جملهای است که همسر حمید باکری از او نقل میکند. حمید باکری سال 55 به خارج از کشور میرود تا درس بخواند، اما ابتدا به ترکیه و بعد به سوریه میرود تا دورههای چریکی را بگذراند، از آنجا به آلمان میرود و در دانشگاه نامنویسی میکند، اما به محض عزیمت امام به پاریس، او هم به فرانسه میرود. بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمده و به عضویت سپاه پاسداران درمیآید. او در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پیرانشهر و بانه و سنندج نقش مهم و اساسی داشت. با شروع جنگ عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خطمقدم ایستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت. در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود. در عملیات «مسلم بنعقیل» بهعنوان مسئول خط تیپ عاشورا حضور داشت و بعد هم بهعنوان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل(ع) منصوب شد.
محمد جهانآرا | ۱۳۳۳
قرار بر این باشد حماسهای از جنگ به زبان شعر و موسیقی یادآوری شود، «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» از اولینهایی است که به ذهن خطور میکند. محمد جهانآرا متولد 1333 بعد از پیروزی انقلاب تمام تلاش خود را برای ایجاد سپاه خرمشهر به کار بست. در آن شرایط حساس پس از انقلاب این جوان 25ساله به فرماندهی سپاه خرمشهر برگزیده شد. آغاز جنگ از جبهه جنوب و آغاز رشادتهای مثالزدنی این فرمانده جوان باعث شد تا بعد از یکسال مقاومت این بار و در 27 سالگی به فرماندهی سپاه اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه منصوب شود، آن هم در ایام آغاز جنگ تحمیلی که مدیریت مناطق جنگزده کاری بسیار سخت بود. این فصل تازهای از خدمات محمد به ملت بود، درنهایت و پس از رشادتهای فراوان در سال شصت این فرمانده جوان، بر اثر سانحه هوایی در راه تهران به همراه سرلشکر فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرتیپ نامجو وزیر دفاع، سرتیپ فکوری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش و شهید یوسف کلاهدوز قائممقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
غلامعلی رشید | ۱۳۳۲
متولد 1332 در دزفول و فرمانده فعلی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. در توصیف اقدامات و فعالیتهای این فرمانده جوان ایام جنگ باید این نکته را ذکر کرد که او در کنار محسن رضایی، سیدیحیی صفوی، علی شمخانی و حسن باقری از فرماندهان اصلی و تصمیمگیر به شمار میرفته است.
او پیش از جنگ جانشین و مسئول اطلاعات عملیات سپاه دزفول بود و در 27، 28 سالگی در عملیاتهای طریقالقدس و بیتالمقدس مسئولیت فرماندهی را برعهده داشت. معاون اطلاعات و عملیات ستادکل نیروهای مسلح، جانشین رئیس ستادکل، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) مسئولیتهای غلامعلی رشید پس از جنگ است.
احمد متوسلیان | ۱۳۳۲
«ایستاده در غبار» را که چندباری از ابتدا تا انتها با دقت ببینیم و صدای خود حاجاحمد را بشنویم، بخش بزرگی از وصف این فرمانده جوان سالهای جنگ را میفهمیم. احمد متوسلیان بعد از انقلاب ابتدا به تاسیس کمیته انقلاب اسلامی محل خود همت گمارد و پس از آن هم بعد از شکلگیری سپاه پاسداران و پیوستن به آن به سازماندهی نیروها در سپاه پرداخت. پس از شورشهای غرب کشور داوطلبانه عازم این مناطق شد و بعد از آزادسازی سنندج و جاده پاوه-کرمانشاه، فرماندهی سپاه پاوه به این جوان 26ساله سپرده شد. بعد از این و با آزادسازی مریوان، مسئولیت سپاه مریوان را برعهده گرفت. به همراه بروجردی در جبهههای جنوب حاضر شد و عملیات الی بیتالمقدس با فرماندهی احمد متوسلیان از منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز–خرمشهر آغاز شد. در سال 61 این فرمانده جوان به همراه هیاتی سیاسی و نظامی راهی لبنان شد و در جریان همین سفر توسط نیروهای اسرائیلی ربوده شد.
سیدیحیی رحیمصفوی | ۱۳۳۱
در سالهای انقلاب به همراه علی صیادشیرازی نیروهای انقلابی اصفهانی را سازماندهی میکردند. دوران دانشجویی خود را در رشته زمینشناسی دانشگاه تبریز سپری کرد. در همین ایام به همراه مهدی باکری تشکلهای دانشجویی را سازماندهی کردند و در تجمعات تبریز هم حاضر بود. در همین روزها و تجمعات از ناحیه پا مورداصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. در ایام پیش از جنگ او مسئول عملیات سپاه اصفهان بود و با آغاز جنگ تحمیلی نیز جزء فرماندهان جنگ بود، عملیات فتحالمبین از عملیاتهایی است که او در 30 سالگی بهعنوان فرمانده در آن حضور داشت. رحیمصفوی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۵ فرمانده نیروی زمینی سپاه بوده است. او سپس بین سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۶ قائممقام فرمانده کل سپاه بود، تا آنکه در ۱۳۷۶ به فرماندهی کل سپاه پاسداران رسید.
این اسامی و اطلاعات بخشی از فرماندهان جوان دوران هشتسال دفاع مقدس است که با همت و جسارت جوانی و اعتمادی که از سوی مسئولان ارشد مملکت همچون امام و مقام معظم رهبری به آنها شد، توانستند گامهای بزرگی در جهت حفظ خاک میهن عزیزمان بردارند و اقدامات و نوآوریهای شگرفی در دورانی که اوج محرومیت و نبود امکانات و تحریمهای بینالمللی بود، ایجاد کنند. این معرفی و نگاه به سیره و سبک زندگی و مدیریت این بزرگان میتواند امروز و سالها بعد از جنگ تحمیلی، ما را در جنگ اقتصادی و رسانهای و... یاری دهد و کلیدرمز آن هم اعتماد به جوانان و سپردن پستهای کلیدی و مدیریت به جوانان و روحیه جوانی آنهاست.