در کتاب جاسوس بازی 2 درباره عملیات والفجر مقدماتی میخوانیم: «سردار... شهید از همکاران او در واحد اطلاعات عملیات بوده، در این باره میگفت: اگر روانی بوده از کجا فهمیده دقیقاً باید همه برگها و کد و رمز و نقشهها را بردارد؟ و چرا رفته طرف عراق و نرفته تهران؟»
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، در زمان جنگ بسیاری از عملیاتها با این عنوان که «عملیات لو رفته بود» معروف هستند و یکی از آن عملیاتها، عملیات والفجر مقدماتی است. در ادامه برشی از «کتاب جاسوس بازی ۲» اثر حمیدرضا داودآبادی را که به همت نشر شهید کاظمی منتشر شده و در خصوص این عملیات است با هم میخوانیم:
غالباً پس از انجام هر عملیات ناموفق نظامی از سوی ایران، زمزمههایی بین نیروها میافتاد مبنی بر اینکه: «عملیات لو رفته بود.»، «منافقین عملیات را به عراق لو داده بودند.» و ....
ولی تا به امروز، هیچگاه دور از شعار، دقیق و واضح به این مسئله پرداخته نشده است.
یکی از عملیات مهمی که باعدم موفقیت همراه شد و تلفات زیادی بر ایران وارد آورد، عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه ۱۳۶۱ در منطقه فکه بود.
از چند ماه قبل، مسئولان مملکتی در سخنرانیهای خود در تریبونهای مختلف از انجام عملیات سرنوشت ساز سخن میگفتند و وعده پایان جتگ را با این عملیات میدادند.
با توجه به دلایل مختلف، همواره جمهوری اسلامی ایران سه ماه آخر سال یعنی فصل زمستان را برای انجام عملیات سالانه و بزرگ خود در نظر میگرفت؛ به دلایلی همچون: در زمستان مدت زمان شب از روز بیشتر است و این برای نیروهای ایرانی که از تاریکی شب بهترین بهره را برای پیشبرد عملیات به کار میگرفتند، امیتاز بالایی بود. این درحالی بود که نیروهای عراق از جنگ در شب شدیداً پرهیز داشتند و میترسیدند. در زمستان به دلیل بارش باران، به ویژه در جنوب منطقه را گل و لای میگرفت و این برای ارتش کلاسیک عراق که به تانک و یگان زرهی متکی بود، بزرگترین ضعف بود که در گل و لای زمینگیر و آسیبپذیر میشدند. ابری بودن هوا مانع بهرهبرداری هواپیماهای شناسایی و عملیاتی میشد.
یکی از موارد بسیار مهم درباره نقش جاسوسان در لو دادن عملیات این بود که بعدها گفته شد: سه تن از نیروهای اطلاعات عملیات که ظاهراً از قبل باهم آشنا و هماهنگ بودهاند، به منافقین وابستگی شدید داشته و توانسته بودند خود را در بین نیروها جای دهند. چند روز قبل از آغاز عملیات والفجر مقدماتی، آن سه تن به بهانه شناسایی مجدد، وارد منطقه فکه شدند و با استفاده از ارتباط قبلی که با نیروهای اطلاعاتی ارتش عراق انجام داده بودند، در برابر دیدگان متعجب نیروهای ایرانی، از خط مقدم گذشته، وارد منطقه دشمن شدند.
چند ساعت بعد هرچه نیروهای خط منتظر بازگشت آنان ماندند، خبری نشد. به سرعت بهوسیله بیسیم با قرارگاه تماس گرفته و گفتند: نیروهایی که برای شناسایی خط رفته بودند، برنگشتند.
وقتی خبر به واحد اطلاعات عملیات لشکری که آنها در آن خدمت میکردند رسید، مسئولان متعجب شدند چون طبق روال گذشته چند روز قبل از آغاز عملیات برای اینکه دشمن از حساس نشود، منطقه کاملاً قفل میشد و هیچ کس حق حضور در آنجا را نداشت. همه از هم سؤال میکردند آنها که هرکدام از تیمی جداگانه بودند چگونه سه نفری با هم وارد منطقه دشمن شدند؟
متأسفانه با وجود این مسئله فرماندهی جنگ قانع نشد و فرمان آغاز عملیات را صادر کرد که پس از چندین روز نبرد که دشمن در آگاهی کامل به سر میبرد. نیروها مجبور به عقب نشینی شدند.
مرداد ماه ۱۳۶۹ پس از آنکه جنگ پایان یافت و آزادگانی که در اسارت دشمن بعثی بودند به ایران بازگشتند اتفاق عجیبی افتاد م.س.ا یکی از آن سه تن در بهمن ۱۳۶۱ که نقشهها و کد و رمز عملیات برداشت و همراه دو تن از دوستان منافقش به عراق پناهنده شد و عملیات را لو داد در میان آزادگان به ایران بازگشت.
از همان اول برخوردها و شکایتها نسبت به او آغاز شد، ولی ظاهراً توانست از چند دکتر روانپزشک تاییدیههایی مبنی بر اینکه وی در زمان فرار بیماری و مشکل روانی داشته و نمیدانست دارد چه کاری انجام میدهد از خیانت مبرا شد.
سردار... شهید از همکاران او در واحد اطلاعات عملیات بوده، در این باره میگفت اگر روانی بوده از کجا فهمیده دقیقاً باید همه برگها و کد و رمز و نقشهها را بردارد و چرا رفته طرف عراق و نرفته تهران؟ هم اکنون با خیال راحت و آرامش کامل در تهران زندگی میکند و اصلاً هم با خود فکر نمیکند خون به ناحق ریخته هزاران شهید عملیاتی که او به عراقیها داده بر گردن او است.
منبع: فارس