شیشههای گل آلود
در عملیات کربلای ۴ لشکر ۱۰ نتوانست وارد عمل شود. چون ابتدا باید لشکرهای خط شکنی مثل ۱۴ امام حسین (ع)، انصارالحسین (ع) و المهدی وارد عمل میشدند و سپس ما در مرحله دوم به عمق نفوذ میکردیم، اما، چون عملیات لو رفت، نیروهای ما هم وارد عمل نشدند. یادم است ما را سوار خودروهایی کرده بودند که تمام شیشههایشان گل آلود شده بود. هیچ جایی معلوم نبود. بعد از کمی طی مسیر، بدون آنکه اقدام خاصی صورت دهیم به ما دستور بازگشت داده شد.
بچهها از اینکه عملیاتی انجام نداده بودند، ابراز ناراحتی میکردند. خود من در عملیات قبلی که والفجر ۸ بود هم شرکت نکرده بودم و نمیخواستم امسال هم عملیات بزرگ برونمرزی کشورمان را از دست بدهم. خلاصه چندروزی در پادگان عقبه در بلاتکلیفی بودیم. از طرفی عملیات لغو شده بود و از طرف دیگر هم اجازه مرخصی نمیدادند. من آن زمان در کارگاه نجاری کار میکردم و میخواستم بدانم اگر بحث عملیات کلاً منتفی است، به سرکار خودم برگردم.
طرح مانور
البته در مدتی که ما بلاتکلیف بودیم، مسئولان بالاتر مثل کادر گردان و تیپ و لشکر، از انجام عملیات کربلای ۵ مطلع بودند، اما ما چیزی نمیدانستیم. به نظرم ۱۴ یا ۱۵ دی ماه بود که بچههای با تجربهتر از تحرکاتی مثل طرح مانورها متوجه شدند که قرار است عملیات دیگری انجام شود. نهایتاً به صورت رسمی اعلام شد که عملیات دیگری در پیش داریم.
اینبار باید در منطقه شلمچه وارد عمل میشدیم. برای شروع بچههای غواص به آبگرفتگی روبهروی شلمچه زدند، اما، چون موفق نشدند، مجدداً از پهلو به دژ دشمن زدند. ما گردان پشتیبان بودیم. حوالی ظهر دومین روز عملیات وارد منطقه شدیم. نونیشکلها یکسری سنگرهایی بودند که عراق در دژ شلمچه درست کرده بود. سنگر که چه عرض کنم، یک محیط بسیار بزرگی داشت که روی سکویش تانک هم مستقر میشد. وقتی به نونی شکل اول رسیدم، واقعاً تعجب کردم که چطور انسانهای عادی، آن هم بسیجیهای کم سن و سال توانستهاند این دژها را فتح کنند.
دریاچه ماهی
در مراحل بعدی ما باید از دریاچه ماهی عبور میکردیم. این دریاچه یک آبگرفتگی بود که ظاهراً توسط عراقیها برای پرورش ماهی درست شده بود، به همین خاطر به آن دریاچه ماهی میگفتند، ولی بعد از شروع جنگ از آن بهعنوان یک مانع در مقابل نیروهای ما استفاده میکردند. گردان ما باید وارد همین دریاچه میشد و از آن میگذشت. باید مخفیانه حرکت میکردیم، اما با وجود گذشت چند روز از شروع عملیات کربلای ۵، دشمن زمین و زمان را میکوبید و اجازه نمیداد منطقه که وسعت زیادی هم نداشت، روی آرامش ببیند. نمیدانم آنها از وجود ما در داخل آب دریاچه ماهی مطلع بودند یا همین طوری آنجا را میکوبیدند.
خلاصه عبور از دریاچه ماهی با تلفات زیادی همراه شد، اما نهایتاً بچهها توانستند از آنجا عبور کنند و پیش بروند. در عملیات کربلای ۵ تقریباً نیمی از راه بصره توسط رزمندگان اسلام طی شد. اگر ما میتوانستیم جنوب بصره را بگیریم و آن را به متصرفات فاو ملحق کنیم، شاید کار جنگ یکسره میشد، ولی متأسفانه این مهم اتفاق نیفتاد. هرچند که دشمن هم ضربات بسیار سختی را متحمل شد و دژ معروفش در شلمچه شکست و مجبور شد تا بسیاری از ساکنان بصره را از شهر کوچ بدهد. سربازانش هم تلفات وحشتناکی دادند که تا آن زمان از جنگ کمنظیر بود.
خاطرهای از عملیات کربلای ۵ در گفتگو با رزمنده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)
گرفتن نونی شکلها کار آدمهای عادی نبود!در عملیات کربلای ۵ لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) نقش تعیینکنندهای داشت. رزمندگان این لشکر که از شهرهای استان تهران بودند (آن زمان کرج هم جزو استان تهران به شمار میرفت) باید از منطقه شلمچه وارد عمل میشدند و پنج ضلعی را به تصرف در میآوردند. رضا سوری یکی از رزمندگان این لشکر است که در گفتگو با ما خاطراتش را از این عملیات بیان میکند.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.