تلویزیون چند روز پیش مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» را با محوریت زندگی شهید حسین لشکری پخش کرد. مستند با ترکیب کردن تصاویر آرشیوی و گفتوگو با دوستان و بستگان شهید لشکری، اثری قابل توجه و درخور شده است.
به گزارش خط هشت، اول: تلویزیون چند روز پیش مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» را با محوریت زندگی شهید حسین لشکری پخش کرد. مستند با ترکیب کردن تصاویر آرشیوی و گفتوگو با دوستان و بستگان شهید لشکری، اثری قابل توجه و درخور شده است. «۶۴۱۰ روز اسارت» به خوبی توانسته جان کلام را درباره زندگی و اسارت حسین لشکری بگوید و بیننده را به درستی با سیدالاسرای ایران آشنا کند.
معمولا در طول سال مستندهای زیادی درباره شخصیتهای دفاع مقدس ساخته میشود ولی آنها خیلی توانایی درگیرکنندگی بالایی ندارند. معمولا مستندهای مربوط به دفاع مقدس یا دچار شعارزدگی میشوند یا به خاطر کم کاری سازندگان در دسترسی به منابع، خیلی فیلم قابلی از آب در نمیآیند. اما مستند زهره نجفزاده، به دور از تمام این مسائل، به دنبال نشان دادن تمام ابعاد و زوایای زندگی شخصیتهای مستندش است.
نیاز بود تا پس از گذشت 14 سال از شهادت حسین لشکری، اثری که مردم با آن ارتباط برقرار کنند، درباره این مرد بزرگ ساخته شود. مستند چند نکته ویژه و بارز دارد که آن را به اثری شاخص تبدیل میکند. نجفزاده در این مستند بدون تعارف از کم کاریها و نامهربانیها در حقِ این خانواده میگوید و فقط به دنبال نشان دادن اینکه چقدر همه چیز گل و بلبل است، نیست. مستند نگاهی واقعگرایانه به مشکلات، سختیها و کمبودهای زندگی مردی که 18 سال در اسارت بوده دارد و در این راه کارش را به بهترین شکل انجام میدهد. همچنین چقدر خوب که این مستند را یک زن کارگردانی کرده تا بخشهایی از آن را با نگاه ریزبینانه زنانه بسازد.
نجفزاده در مستند، فقط به دنبال نشان دادن درد و زخمهای اسارتِ حسین نیست بلکه او نیم نگاهی هم به رنجها و دردهای همسرش، منیژه لشکری دارد. یعنی ما در کنار آشنایی با روزهای سختِ اسارتِ حسین لشکری، از این سمت با روزهای سختِ انتظارِ منیژه نیز آشنا میشویم. منیژه لشکری در ماجرای اسارت شوهرش، اگر نگوییم بیشتر، قطعا کمتر از حسین سختی نکشیده است.
نجفزاده در گفتوگویی، زندگی منیژه لشکری را «یک درام واقعی» توصیف میکند و میگوید: «بیشتر از همه دوست داشتم وفاداری زن ایرانی را در فیلم نشان دهم. کسی که ۱۶ سال از همسرش هیچ خبری نداشت، سر خانه و زندگیاش ماند و فرزندش را با چنگ و دندان بزرگ کرد. هنگامی که همسرش به میهن برگشت حداقل خانه و خانوادهای بود که به آنجا برود.»
وفاداری، انتظار و مادری کردن، کلیدواژههایی هستند که شخصیت منیژه لشکری را برای همه ما بزرگ و خاص میکند. او انقدر منتظر ماند تا هنگام بازگشت همسرش به میهن، او خانهای برای رفتن و خانوادهای برای دلگرم بودن داشته باشد.
به اذعان دوستان شهید لشکری، اگر همسرش در تمام این سالها در کنارش حضور نداشت، او 10 سال پس از اسارت دوام نمیآورد و خیلی زودتر شهید میشد.
دوم: شهید حسین لشکری شخصیتی ویژه با سرنوشتی منحصربهفرد در تاریخ دفاع مقدس است ولی به اندازهای که حقش بوده، دربارهاش کار نشده است. در طول تاریخ جنگها، کمتر موردی مثل حسین لشکری دیده میشود. کسی که به مدت 18 سال در سختترین شرایط و بدون کوچکترین اطلاعی در دست دشمن اسیر باشد و خانوادهاش به مدت 16 سال هیچ خبری از او نداشتند.
این بلاتکلیفی و بیخبری میتواند کابوس هر خانوادهای باشد. منیژه لشکری، همسر خلبان لشکری، 16 سال را در چنین وضعیتی گذراند و یک تنه فرزندش را بزرگ کرد.
گفتن و نوشتن از 16 سال دوری و بیخبری شاید آسان باشد اما برای کسی که در دلِ ماجرا قرار دارد، هر لحظه این دوری و فراق، به سالی میگذرد. منیژه لشکری تک تک دقایق این سالها را خونِ دل خورد تا بلکه حسین دوباره به خانه بیاید.
حسینی که پس از گذراندن سالهای سختِ اسارت، دیگر آن جوانِ سرحال و خوشتیپ سالهای اول زندگی نبود. موهایش سفید شده و دندانهایش ریخته بود و مهرههای کمرش به خاطر شکنجههای دشمن دچار آسیب شده بود. اینها تنها ظاهر ماجراست و روح و روان شهید لشکری به خاطر شکنجههای فیزیکی و روحی آسیب زیادی دیده بود. کابوسهای شبانه حسین بخشی از این آسیبها را نشان میداد.
پس از آزادی و بازگشت حسین لشکری به کشور، زندگی منیژه و حسین تا آخرین روز شکلی طبیعی به خود نگرفت. 18 سال اسارت کار خودش را کرده بود و این زوج در خلال این همه سال، احساس غریبگی با همدیگر میکردند. منیژه تعریف میکرد شوهرش تا مدتها با لهجه عربی حرف میزد، پولها را نمیشناخت و با تغییرات اجتماعی به وجود آمده، بیگانه بود.
بخش زیادی از انرژی منیژه لشکری به شناساندن مسائل عادی و روزمره زندگی به شوهرش میگذشت. او میگفت خیلی روزها هیچ حرفی نداشتیم تا به همدیگر بزنیم و روزهایمان در سکوت میگذشت. آنها تازه در حال شناختنِ دوباره همدیگر بودند که شهادت حسین از راه رسید. این بار رفتنِ حسین، ضربه سنگینتر و کاریتری به منیژه زد. اگر او در زمان اسارت امیدی به بازگشت شوهرش داشت، با شهادت حسین، دیگر این امید هم از بین رفته بود. برای آنها تا آخرین لحظه همه چیز سخت پیش رفت.
سوم: مگر تاریخ چند نفر مثل حسین لشکری را به خود میبیند که اینگونه در اسارت مقاومت کند و با قدرت ایمان و اراده، تن به خواستههای دشمن ندهد. شهید لشکری شخصیتی یگانه نه در تاریخ دفاع مقدس بلکه در تاریخ معاصرمان است. اما متاسفانه ما قدر چنین انسان بزرگی را ندانستیم و هنوز هم آنطور که باید و شاید بزرگمردی او را درک نکردهایم.
چه در سالهای اسارت و چه پس از آن به طور شایستهای از شهید لشکری و خانوادهاش قدردانی نشد. همسرش تعریف میکرد که در آن 18 سال چقدر تنها بوده و هیچ کس برای یک احوالپرسی ساده زنگ در خانهاش را نزده است.
پس از آزادی حسین نیز این مظلومیت ادامه پیدا کرد. دوستانش تعریف میکردند که پس از اعطای درجه سرلشکری به خاطر 18 سال اسارت، برخی دوستان به حسادت پرداختند و میگفتند مگر حسین چه کار کرده که باید درجه بگیرد؟!
یا در جای دیگری دوستانش با ناراحتی میگفتند حسین زندگیاش را حقوق چند میلیونی بازنشستگی میگذراند و چه ایرادی داشت یک حقوقِ مناسب که رفاه زندگی او و خانوادهاش را تامین میکرد، برایش در نظر میگرفتند. اینها کمترین کارهایی است که باید در حق کسی مثل شهید لشکری صورت میگرفت.
همچنین میشد پس از آزادی و بازگشت شهید لشکری، برنامههای ویژهای جهت رسیدگی به خانوادهاش در نظر گرفته میشد ولی متاسفانه بسیاری از این کارها، از خانواده لشکری دریغ شد. شهید لشکری در صحبت با یکی از دوستانش تعریف میکرد که همسرش از نبودنهای مکرر حسین به خاطر مسافرت و سخنرانیهای متعددش گلایه میکرد. منیژه لشکری نیز در کتاب خاطراتش تعریف میکند که «تا سه ماه حسین را به این طرف و آن طرف میکشاندند تا سخنرانی کند.» حسین سالهای زیادی را به خاطر اسارت در خانه نبود و پس از آن نیز، به خاطر سفر و مسافرت در منزل حضور نداشت و این برای خانوادهاش سخت بود.
باید پس از آزادی حسین لشکری، او به همراه خانوادهاش به محیطی آرام به دور از شلوغی و حضور آدمهای دیگر میفرستادند تا همدیگر را پیدا کنند. باید برای آنها جلسات مشاوره ترتیب داده میشد تا آسیبهای جدا ماندن طولانی از یکدیگر ترمیم شود. باید خیلی کارهای زیادی در حق این شهید لشکری و خانوادهاش میشد که همه از آنها دریغ شد.
امروز هم دیگر در بینمان نیستند تا بخواهیم کاری برایشان بکنیم. فرصتها از دست میروند و باید خیلی بیشتر قدر آدمهای مهم کشورمان را بدانیم. امروز حداقل کاری که میتوان در حق حسین و منیژه انجام داد، معرفی درستشان به مردم جامعه است.
منبع: جوان آنلاین