خدا را شکر که اسارت کشیدم/ وقتی فهمیدم مادرم زنده است، آرام شدم!
وقتی رسیدم، بلافاصله از دوستم پرسیدم: «حمید مادرم زنده است یا نه؟» گفت: «زنده است…» تازه آنجا نفس راحتی کشیدم و آب خوش از گلویم پایین رفت؛ گفتم خدا را شکر مادرم را بعد از ۹ سال دوری میبینم!
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.