خوردن ترکش روزی‌ام نبود!

یکشنبه, 07 آبان 1402 10:02 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

پرویز حیدری از رزمندگان نوجوان دفاع مقدس می‌گوید: «بعثی‌ها خمپاره که زدند، در ۵ متری ما منفجر شد. من و همرزمانم در میان گرد و خاک گُم شدیم. من می‌شنیدم که از بالای تپه می‌گفتند: ای وای بچه‌ها شهید شدند!»

به گزارش خط هشت، نوجوان ۱۴ ـ ۱۵ ساله بودند اما همین مردان کوچک، جلوی بعثی‌ها می‌ایستادند و امروز راوی روزهای جنگ هستند. «پرویز حیدری» از رزمندگان نوجوان دفاع مقدس بود که در سومار، عملیات‌های ۴ و ۵ حضور داشت. روایت وی از حضورش در سومار را در ادامه می‌خوانیم:

من در سومار رزمنده و تک‌تیرانداز بودم. شبانه ۸ ساعت در خط مقدم بودیم. فاصله ما با عراقی‌ها یک و نیم کیلومتر بود. شهر مندلی روبروی ما بود و تردد ماشین‌های عراقی را بدون چشم مسلح می‌دیدیم. سومار حرارت زیاد بود و آب نبود. الان هم هر وقت تشنه می‌شوم، یاد سومار می‌افتم. من حدود ۳ ماه در خط مقدم سومار بودم.

یک روز برای گرفتن ناهار با دو نفر از دوستان به نام‌های «مهدی رضویان» و «رضا عیدی» به چادر پشتیبانی رفتیم. «رضا عیدی» پاسدار بود و ما دو نفر بسیجی بودیم. تا ماشین حمل غذا رسید، باهم به سمت ماشین رفتیم، من وسط بودم که سمت چپ من رضویان و سمت راست من آقای عیدی بود. خواستیم ظرف‌ها را برداریم، بعثی‌ها خمپاره زدند و خمپاره تقریباً در ۵ متری ما منفجر شد. دو تا ترکش از بالای سر من آمد و سر آقا رضا خورد و مهدی هم پای چپ‌اش ترکش خورد. من اطرافم را نگاه کردم و دیدم چیزی نشد. من و همرزمانم در میان گرد و خاک گُم شدیم. می‌شنیدم که رزمنده‌ها از بالای تپه می‌گفتند: «ای وای بچه‌ها شهید شدند!»

همگی به سمت ما آمدند. محمدصالح سلطانی گفت: «فکر کردم تو شهید شدی!» من مشغول مداوای دوستانم شدم. خون از پای رضا فوران می‌زد و فقط می‌گفت: یازهرا(س). حدود ساعت ۴ بعد از ظهر از پشتیانی آمدند و او را به بیمارستان باختران بردند. من هم متعجب بودم از اینکه چرا ترکش خوردن روزی‌ام نشد.

 

 

 

منبع: فارس

خواندن 105 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family