قاطرها در نقش آمبولانس برای نجات مجروحان

یکشنبه, 08 بهمن 1402 13:22 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

رزمندگان دوران دفاع مقدس در مواقعی که امکان عبور ماشین‌ها در مناطق صعب العبور نبود برای انتقال مهمات و مجروحین از قاطر استفاده می‌کردند.

به گزارش خط هشت، «مجتبی حسنی» از رزمندگان لشکر نجف آباد در خاطره‌ای از روزهای دفاع مقدس به بیان ماجرای کمک قاطرها در انتقال مجروحان از نقاط صعب العبور اشاره و تعریف کرد: قبل از عملیات «قادر» در مقر خندق در ارتفاعات مرزی اشنویه، با شهید یدالله خدادادی به گردان ناصر لشکر ۸ نجف آباد معرفی شدیم و این بزرگوار در گروه من قرار گرفت. 

صبح عملیات، چهار رأس قاطر برای حمل مجروح تحویل تیم ۱۵ نفری ما دادند و ما به طرف ارتفاعات «کلاشین» حرکت کردیم. دقیقا یادم است از ساعت ۱۰ صبح با چند نفر از نیرو‌های گردان ناصر، پایین درّه کلاشین افتادیم توی کمین بعثی‌ها، فرمانده گروهان ما هم «اسحاقی» بود که همانجا تیر خورد و شهید شد.

حدود ۱۵ نفر بودیم که هرکسی به یک طرف فرار می‌کرد. در نهایت من با شهید یدالله خدادادی، مجروحی اهل کاشان که تیر کالیبر خورده بود و استخوان‌های لگن و پایش زده بود بیرون را سوار قاطر کردیم. بیچاره از شدت درد موقع سوار شدن، بی‌هوش شد. پایش را با یک دانه آتل بستم و فکر کنم یک آمپول مسکّن «پتدین» هم زدم، بالاخره توانستیم از دست بعثی‌ها فرار کنیم و خودمان را داخل دهانه یک قلّه مخفی کنیم.

بعد که به قول معروف «آب‌ها از آسیاب افتاد»، برادر کاظمی اهل فلاورجان که سر تیم ما بود از کنار درّه ما را دید و افسار قاطر را گرفت و با مجروح کاشانی که سوار قاطر و بی‌هوش بود، از ما جدا شد و از ته درّه راهش را به طرف بالای قله گرفت و رفت.

من و شهید یدالله خدادادی رسیدیم به دسته هشت نفری از نیرو‌های شهید عبدالله دیّانی که پای یک چشمه اطراق کرده بودند، کمی استراحت کردیم که دوباره دیده بان بعثی‌ها ما را دید و شروع کردند با گلوله مستقیم تانک، به طرف ما شلیک کردن. ناچارا از پای چشمه هم فرار کردیم و خودمان را به قلّه اصلی خط خودمان رساندیم. وقتی رسیدیم کنار سنگر، سردار شهید حاج احمد کاظمی داشت با دوربین منطقه عملیاتی را دید میزد. همین موقع چند تا از قاطر‌های گردان ناصر رسیدند لب خط الراس نظامی قلّه (خط مرزی).

دوباره بعثی‌ها با کاتیوشا ۵ تا ۵ تا شروع کردند قله را زدن. یکی از گلوله‌ها صاف خورد به تویوتای تدارکات و آتش گرفت. یکی از نیرو‌های بسیجی نزدیک تویوتا بود. یک ترکش کوچک خورد به سرش. خون صورتش را گرفت. دویدم کنارش با قیچی مو‌های سرش را چیدم. داشتم پانسمانش می‌کردم که شهید والامقام حاج احمد کاظمی هم از توی سنگر آمد بیرون و گفت: ببرش عقب، اینجا نشین بلند شو برو کنار قله. مدام فریاد می‌زد و به نیرو‌هایی که پشت قله خوابیده بودند می‌گفت: چرا اینجا جمع شدید، زود سوار ماشینا بشید و برید عقب، یالا یالا سوار بشید. داریم تلفات میدیم. ما هم که حدودا ۴۰ نفر بودیم سوار تویوتا‌ها شدیم و برگشتیم مقر خندق.

گفتنی است، شهید یدالله خدادادی فرزند محمدباقر ۲۴ دی ۱۳۶۵ در ۱۹ سالگی طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.

 

 

 

منبع: دفاع‌پرس

خواندن 100 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family