در خاطرات پیشکسوت دفاع مقدس آمد؛

ملاقات غیرمنتظره یک رزمنده پس از شهادتش!

سه شنبه, 02 اسفند 1401 14:40 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

حاج علی روح‌افزا از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به بیان خاطره‌اش درباره یکی از جانبازان تخریبچی دفاع مقدس پرداخت.

 

به گزارش خط هشت، «حاج مجید اسماعیلی» رزمنده تخریبچی دوران دفاع مقدس قبل از عملیات عاشورای ۳ وارد گردان تخریب لشکر ۱۰ شد و در اردیبهشت ۱۳۶۵ به گردان رزمی رفت. او در عملیات والفجر ۸ به عنوان تخریبچی وارد عملیات شد و در کنار دیگر نیرو‌های تخریب انجام وظیفه کرد.

حاج علی روح افزا یکی دیگر از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) درباره این جانباز تخریبچی خاطره‌ای روایت کرده است که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

عملیات والفجر ۸ بود، حدودا یک ساعتی از شکسته شدن خط گذشته بود که چند تا قایق نیرو آوردند، نیرو‌ها با عجله پیاده شدند تا قایق‌ها برگردند، یکی از کنار کانال صدا زد «یک قایق بمونه چند تا مجروح داریم حالشون خوب نیست» قایق آخری ماند تا ۳ یا ۴ مجروحی که از کانال آوردند را سوار کند. در این میان یک نفر را هم با برانکارد آوردند که از مچ پا تا فرق سرش باند سفید بسته شده بود، فقط چشم، بینی و دهانش باز بود.

خیلی تعجب کردم تا آن زمان مجروح این شکلی ندیده بودم به حالش حسرت خوردم، احتمال می‌دادم تا رسیدن به بهداری شهید شود، چراغ قوه را توی صورتش انداختم، دیدم مجید اسماعیلی از بچه‌های تخریب است. غم سنگینی نشست توی قلبم، کمی گریه کردم تا آرام شدم، اسماعیلی یک جوان بااخلاق، فوق العاده با ادب و مهربان بود. چهره اش همیشه متبسم و انسان همیشه ساکتی بود البته نه به معنای گوشه گیر بودن. واقعا می‌شود گفت تمام خصوصیات شهید پیام پوررازقی را داشت.

جانبازی تا مرز شهادت

بعد از آن شب دیگر ندیدمش همیشه در ذهنم بود یک خبری از او بگیرم یا در یک فرصت، بروم بهشت زهرا (س) قطعه شهدا بلکه آنجا مزارش را پیدا کنم تا اینکه صبح عملیات «تپه دوقلو» در ماووت عراق (عملیات نصر ۴) کارمان تمام شده بود و باید برمی‌گشتیم عقب که شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشکر ۱۰ گفت «برو کمک کن یک شهید را ببرید عقب» گفتم من بدون شما نمیروم، گفت آن‌ها ۳ نفر هستند، یک نفر دیگر باید کمک کند، شما برو من هم پشت سر شما می‌آیم.

من رفتم پیش آن ۳ نفر، با کمال تعجب دیدم یکی از آنان مجید اسماعیلی است. هر دو از دیدن هم خیلی خوشحال شدیم، بعد همدیگر را یک ماچ و بوسه حسابی کردیم و پشت برانکارد را گرفتیم، تا برسیم عقبه از هر دری صحبت کردیم.

جانبازی تا مرز شهادت

مرحوم حاج مجید اسماعیلی چندی پیش به یاران شهیدش پیوست و در قطعه جانبازان و خانواده شهدا در بهشت زهرا (س) میهمان خاک شد.

 

 

منبع: دفاع‌پرس

خواندن 141 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family