به گزارش خط هشت، مختار اکبری همه تلاش خود را میکند که آنچه از برادر شهیدش میداند برای ما روایت کند تا حق مطلب درباره برادر شهید جاویدالاثرش ادا شود. شهید جاویدالاثر علیرضا اکبری در عملیات والفجر ۸ به عنوان تک تیرانداز در امالقصر در تک دشمن مفقودالاثر شد و نحوه شهادتش همچنان نامشخص است و تا به امروز توسط کسی یا نهادی شهادتش تأیید نشده و وسایلش هم پیدا نشده است. در ادامه این مصاحبه با پاسدار بازنشسته مختار اکبری برادر شهید همکلام شدیم که خواندنش خالی از لطف نیست.
سیاه چادر عشایری
مختار اکبری برادرانههایش را از سر میگیرد و از خانواده عشایریاش میگوید؛ ما از خانوادهای عشایر از ایلات عشایر استان فارس هستیم، خانوادهای پرجمعیت با تعداد سه پسر و پنج دختر که شهید علیرضا چهارمین فرزند خانواده بود.
ایشان در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۴۸ در سیاه چادر عشایری در منطقه پاسارگاد استان فارس متولد شد و روزهای طفولیت را در دامان پر عطوفت مادری پاکدامن و پدری مهربان سپری کرد و با ارشاد و راهنمایی خانواده با دستورات اسلامی و شرعی آشنا شد.
تحصیل در شیراز
ایشان در ادامه میگوید: «علیرضا تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را همراه با آموزش قرآن کریم در روستای شهیدآباد به پایان رساند و پس از آن برای ادامه تحصیلات در مقطع متوسطه به شیراز رفت، اما شور و شوق جنگ و نبرد با دشمن متجاوز بعثی او را بیقرار کرد و از همان شیراز درس را رها کرد و به جبهه رفت.»
مقاله نویس با صفا
برادر شهید شاخصههای اخلاقی برادرش را اینگونه برمیشمارد؛ ایشان فردی تأثیرگذار و الگوی بسیار خوب برای خانواده، همسالان و آشنایان و همرزمانش بود، از نظر اعتقادات فردی به تمام معنا مذهبی، انقلابی، حزباللهی و ولایتمدار بود و لبیک به ندای رهبر تا آخرین مسیر و آخرین قدم و آخرین نفس را مد نظر و سرلوحه کاری خود قرار داده بود. با اینکه نوجوان بود و جثه و هیکل کوچکی داشت و اینکه مبادا در بسیج مانع رفتن او به جبهه شوند در زمان ایستادن در صف خودش را قد بلند نشان میداد و روی انگشت پاهایش میایستاد، از نظر خصوصیات اخلاقی فردی بسیار خوش رفتار و مردمدار و خنده رو بود.
اهل مطالعه بود و در مقاله نویسی مهارت کامل داشت. در مراسم مذهبی مناسبتهای اسلامی با نوشتن مقالههای متین و جالب و خواندن آن با صدای رسا به مجلس، صفا و گرمی خاصی میبخشید. برای دوستان، همکلاسیها و همرزمانش چه در محل و چه در جبهه نامه مینوشت حتی زمانی که در منزل بود کارهایش را خودش انجام میداد از جمله تهیه غذا و شستوشوی لباس. اطاعتپذیری و احترام به پدر و مادرش را همواره رعایت میکرد.
بدرقه شهدای روستای شهیدآباد
مختار اکبری از حال هوای اهل روستای شهیدآباد به وقت بدرقه رزمندگان به جبهه میگوید: «در روستای شهیدآباد، چون در زمان دفاع مقدس اکثراً رزمنده و اهل جبهه و جنگ بودند هیچ پدر و مادری مانع جبهه رفتن افراد خانوادهاش نمیشد. بلکه در موقع اعزام آنها را با دعا و مناجات مشایعت و بدرقه میکردند.»
برادرم شهید علیرضا اوایل سال ۱۳۶۴ آموزش بسیجی را در پادگان امام سجاد کازرون گذراند و بعد از آموزش بسیجی طی دو مرحله عازم جبهههای جنگ شد. بار اول به کردستان و بار دوم به خوزستان اعزام شد. ایشان در سن ۱۶ سالگی در عملیات والفجر ۸ به عنوان تکتیرانداز در امالقصر در تک دشمن مفقودالاثر شد و نحوه شهادتش همچنان نامشخص است و تا به حال توسط کسی یا نهادی تأیید نشده است از آن گذشته کیف و وسایلش هم مثل خودش مفقودالاثر شد و اثری از آن نیست و تا به امروز به دست ما نرسید. برادرم با تحصیلات دوم دبیرستان در تاریخ ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ به آرزوی خود که همان شهادت بود رسید.