به گزارش خط هشت، تا شهریور ۱۳۵۹ هر کاری که میشد برای تقویت نیروهای نظامی ایران انجام گیرد، صورت پذیرفته بود. در این زمان آنهایی که در مرزها مستقر بودند، حتم داشتند که جنگ آغاز خواهد شد، اما برخی مسائل در داخل ایران باعث میشد تا تلاش چندانی برای تقویت ارتش صورت نگیرد. از طرف دیگر نیروهای نظامی موجود نیز در مناطق آشوبزده مثل کردستان، درگیر یک جنگ فرسایشی بودند. ارتش بعث از زمان روی کار آمدن صدام (تیر ۱۳۵۸) به سرعت خودشان را تقویت کرده بودند، اما در ایران به دلیل اینکه انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود و برخی از جریانهای سیاسی در کار نظام نوپای اسلامی اختلال ایجاد میکردند، آنطور که باید روی تقویت نیروهای نظامی خصوصاً ارتش که در شروع جنگ اصلیترین رکن نظامی کشور به شمار میرفت، تلاش نمیشد. نهایتاً ارتش بعث عراق در ۳۱ شهریور ۵۹ به ایران حمله کرد. «اما در آستانه حمله صدام به ایران، نیروهای نظامی ما چه استعدادی داشتند؟» این سؤالی بود که از مهدی حسینی از راویان دفاع مقدس پرسیدیم.
در زمان رژیم شاه، خیلی از قدرت ارتش صحبت میشد، ارتش ایران در آن زمان چه تعداد نیرو داشت؟
طبق آمارهایی که وجود دارد، ارتش ایران در سال ۱۳۵۷ یعنی آخرین سال عمر رژیم طاغوت، حدود ۴۲۰ هزار نفر نیرو داشت. ۲۰۰ الی ۳۰۰ هزار نفر هم نیروی ذخیره بودند که غالباً همه ارتشهای دنیا چنین نیروی ذخیرهای را دارند. نیروی زمینی که عمده نیروهای نظامی ما را تشکیل میداد سه لشکر زرهی، چهارلشکر پیاده و چهار تیپ مستقل داشت. حدود ۲۸۰ هزار نفر تعداد پرسنل نیروی زمینی را شامل میشدند، اما نیروی هوایی یک نیروی قوی بود با حدود ۱۰۰ هزار نفر افسر، درجهدار و پرسنل. نیروی دریایی هم تقریباً یک سوم نیروی هوایی پرسنل و نیرو داشت، یعنی چیزی حدود ۳۰ هزار نفر.
بعثیها با ۱۲ لشکر و چند تیپ مستقل به ایران حمله کردند، یعنی استعداد ارتش آنها از نیروهای ارتش ایران در قبل از انقلاب هم بیشتر شده بود؟
حدود دو سال قبل از شروع جنگ، ارتش عراق تقریباً یک سوم ارتش ایران، نیرو و نفرات داشت، ولی بعد از روی کار آمدن صدام، آنها ارتش خودشان را به سرعت تقویت کردند. تا زمان حمله به ایران، بعثیها حدود ۳۰۰ هزار نفر نیرو جمع کردند. این آمار نیروهای پلیس و مرزبانی عراق را هم شامل میشود. وگرنه نیروی زمینیشان تقریباً ۲۵۰ هزار نفر بود. چیزی حدود همان ۲۸۰ هزار نفری که در زمان شاه، نیروی زمینی ما را شامل میشد. صدام حتی برخی از عراقیها که سنشان به بالای ۳۰ سال میرسید را به ارتش فراخواند. به این ترتیب ظرف مدت کوتاهی تعداد نفرات ارتشش را حدوداً دو برابر کرد. هرچند همچنان به کل نفرات ارتش ایران در قبل از انقلاب نمیرسید، ولی لشکرهای عراقی عمدتاً زرهی بودند. تمامی آن ۱۲ لشکری که شما هم ذکر کردید، همهشان زرهی بودند. ۱۵ تیپ و یک لشکر دیگر هم در کنار این لشکرهای زرهی ایجاد کرده بودند.
در طرف مقابل با وقوع انقلاب قاعدتاً ارتش ایران دچار تغییراتی شد. برخی از جریانها هم طرحهایی برای ارتش پیاده میکردند که منجر به ضعف آن میشد.
بله همینطور است. مثلاً دولت موقت میگفت زمان خدمت سربازی از دو سال به یکسال تغییر کند. یا هر کسی بچه هر کجایی هست، برود در منطقه خودش خدمت کند. اینها به ارتش ضربه میزد. از طرف دیگر هم قاعدتاً تغییر یک نظام و استقرار نظام جدید، روی خیلی از بخشها اثر میگذاشت. ارتش هم از این قاعده مستثنی نبود. هرچند دولت موقت یک سری دیدگاههایی هم داشت که مستقیم روی ارتش تأثیرگذار بود. مثلاً عنوان میشد ما به جای قراردادهای نظامی باید به سراغ مسائل اقتصادی برویم. رسماً گفته بودند که باید تعداد نفرات ارتش به نصف کاهش پیدا کند.
با این تفاصیلی که گفتید، تعداد نفرات ارتش ایران در زمان حمله بعثیها چند نفر بود؟
نمیشود آمار دقیقی ارائه داد، اما، چون غیر از افرادی که به خاطر وفاداری به رژیم گذشته یا از ارتش کنار گذاشته شدند یا خودشان رفتند، تعداد قابل توجهی از سربازها و افسران رده پایینتر به دلیل وقوع انقلاب و دستوری که حضرت امام پیش از پیروزی انقلاب دادند، از ارتش فرار کرده بودند. بخشی از آنها که کم هم نبودند، بعد از پیروزی انقلاب احساس تکلیف کردند و برگشتند. همین هم باعث میشد که نتوانیم آمار دقیق بدهیم، اما طبق آمارهایی که وجود دارد به نظر میرسد بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر نیروی زمینی ایران را شامل میشد. ما یکسری لشکرهای معروف مثل ۱۶ زرهی قزوین، ۷۷ خراسان، ۲۸ کردستان، ۸۱ کرمانشاه، ۹۲ زرهی خوزستان و... داشتیم که شاکلهشان حفظ شده بود. هر چند که عمده این لشکرها از کمبود نفرات گزارش میدادند، ولی حفظ شاکله این لشکرها میتواند به ما کمک کند که یک آمار کلی از تعداد نفرات ارتش ایران در زمان شروع جنگ داشته باشیم.
سپاه پاسداران هم سال ۵۷ تشکیل شد. البته یک فراز و فرودهایی داشت و نهایتاً دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ همین سپاه کنونی تشکیل شد. این نهاد انقلابی در زمان شروع جنگ چه تعداد نیرو داشت؟
سپاه تا یک سال اول جنگ هنوز سازمان رزمش به تیپ ارتقا پیدا نکرده بود. بنابراین قبل از شروع جنگ نمیتوانست نفرات زیادی داشته باشد. طبق یک آماری که اخیراً خواندم، سپاه حدود ۳۰ هزار نفر نیرو داشت. آن زمان گردانهای سپاه یک گردان کامل نبودند. مثلاً یک گروه ۹۰ نفره یا حتی کمتر. مثلاً یک گروه ۶۰ نفره اسم خودش را گردان میگذاشت، خب طبیعی هم بود. سپاه از نیروهای مردمی و جوانهای انقلابی تشکیل شده بود که برخی از آنها حتی خدمت سربازی نرفته بودند. به همین خاطر هنوز با قواعد نیروی نظامی کلاسیک آشنایی نداشتند. شما بیبنید اغلب بچههای پاسدار که سابقه آموزشهای نظامی داشتند، مثل شهید محسن گلاب بخش از افرادی بودند که پیش از انقلاب به لبنان رفته و پیش مجاهدین فلسطینی آموزش میدیدند. اینها تفکرشان یک تفکر جنگ چریکی بود. به همین خاطر اغلب گردانهای سپاه، جمع و جور و با نفرات کم بودند که به کارها و عملیات ضربتی و چریکی بیشتر میخوردند تا ارتش منظم. در هر حال باید بگوییم که تعداد پاسدارهای جوان در شروع جنگ همان حدود ۳۰ هزار نفر بودند. یک نیروی به لحظات کمیت و تعداد کم، اما بسیار باکیفیت از لحاظ روحیه و سختکوش در میدان جنگ.
البته باید بگوییم که این ۳۰ هزار نفر هم در حوادثی مثل کردستان و مناطق دیگر درگیر بودند.
دقیقاً همینطور است. از ابتدای پیروزی انقلاب قضیه گنبد پیش آمد و بعد ماجرای کردستان و خوزستان (خلق عرب) و آذربایجان (خلق مسلمان) و همین طور مسائل دیگر. این را هم بگویم که پاسدارها در کل شهرهای ایران درگیر ضد انقلاب و جدایی طلبها و گروهکهای مختلف بودند. کردستان البته از همه جا بغرنجتر بود. محیط کوهستانی آنجا و همجواری مرزهایش با کشور عراق و سابقه گروههایی مثل دموکرات که به چند دهه قبل میرسید، همگی باعث شده بود تا این خطه از کشورمان اوضاع نابسامانتری نسبت به دیگر مناطق داشته باشد. آنجا غیر از پاسدارها، نیروهای ارتش هم بسیار درگیر بودند. خود لشکر ۲۸ کردستان، لشکر خراسان، لشکر کرمانشاه و... یا تماماً واحدهایی از این لشکرها آنجا درگیر بودند.
بنابراین وقتی که بعثیها حمله کردند، ما نیروی نظامی قابل توجهی برای مقابله با آنها نداشتیم؟
در خوزستان لشکر ۹۲ زرهی یک ماه قبل از شروع رسمی جنگ طبق گزارش رسمی اعلام کرده بود که تعداد قابل توجهی از نفراتش سر خدمت حاضر نیستند. بیش از نیمی از نفرات این لشکر در محل خدمتشان نبودند. این لشکری بود که باید جلوی تهاجم اصلی عراق را میگرفت. بعثیها موقع حمله به ایران بیشترین و قویترین لشکرهایشان را به خوزستان فرستادند، اما عمده نیروی ما در آنجا که لشکر ۹۲ بود، بسیار از نظر نفرات کمبود داشت. سپاه این استان مثل سپاه خرمشهر، آبادان و اهواز هم نفرات زیادی نداشتند، اما دشمن یک موضوع را از قلم انداخته بود آن هم مقاومت مردمی. در ماجرای خرمشهر دیدیم که چطور جوانهای این شهر و سپس جوانهایی از همه جای ایران خودشان را به خرمشهر رساندند و مقابل دشمن ایستادند. بعد از شروع جنگ، سپاه با پیوستن بسیج به آن بسیار سریع رشد کرد و تا پایان دفاع مقدس تقریباً تمام استانهای ما یک لشکر تشکیل داده بودند و حداقل یک تیپ داشتند. ارتش هم سازمانش را بسیار گسترش داد. الان ارتش ما بسیار قویتر از ارتش دوران طاغوت است. سپاه هم که در هر استانی یک سپاه استانی تشکیل داده است، یعنی همان لشکرهای حاضر در جنگ با توجه به حضور بسیجیها هر کدام یک سپاه استانی تشکیل دادهاند. اینها همه از اثرات دفاع مقدس است و فرصتهایی که از تهدید جنگ تحمیلی ایجاد کردیم.