گفتگو با حسین سلیمانی، برادر حاج قاسم سلیمانی

«قاسم» از کودکی عاطفی و اهل گذشت بود

چهارشنبه, 13 دی 1402 20:16 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

خانواده ما کشاورز بودند، پدرمان به تمام معنا کشاورز صاحب‌نظر و زحمتکش بود و عدالت را در همه زمینه‌ها مورد توجه قرار می‌داد. زمان تقسیم محصول شراکتی، سهم شریکی را که حضور نداشت بیشتر می‌داد و این از پاکی روح پدر بود.

به گزارش خط هشت، در سفر به کرمان فرصتی دست داد تا با حاج‌حسین سلیمانی به گفتگو بنشینیم. از آنجا که ایشان دو سال بزرگ‌تر از حاج قاسم هستند، دوران کودکی و نوجوانی آن‌ها با هم گذشته است. بنابراین او خاطرات آن دوران را در این گفتگو مرور کرد. ابتدا از وضعیت اقتصادی خانواده گفت و بعد به دوران تحصیل در مدرسه ابتدایی روستای قنات ملک اشاره کرد و به دوران حضور در جبهه ختم شد.
خانواده ما کشاورز بودند، پدرمان به تمام معنا کشاورز صاحب‌نظر و زحمتکش بود و عدالت را در همه زمینه‌ها مورد توجه قرار می‌داد. زمان تقسیم محصول شراکتی، سهم شریکی را که حضور نداشت بیشتر می‌داد و این از پاکی روح پدر بود. با اذان نمازش، ما را بیدار می‌کرد و بسیار مقید بود تا نماز و روزه‌اش قضا نشود. همیشه ما را از حرام منع می‌کرد و همواره به ما توصیه می‌کرد که به دنبال نان حلال باشید، چراکه آنچه شما را به جایی خواهد رساند، رزق حلال است. پدر هم ارباب بود و هم کشاورز.
او اربابی بود که سعی می‌کرد سهم مردم را نسبت به خودش بیشتر در نظر بگیرد و حق زیادی برایشان قائل بود تا حق‌الناسی به گردن نداشته باشد.
من به لحاظ سنی دو سال از حاج قاسم بزرگ‌تر بودم. تا کلاس پنجم ابتدایی در روستای قنات ملک با حاج قاسم درس می‌خواندم. آن موقع هر پنج، شش روستا یک مدرسه داشت و دانش‌آموزان روستا‌های اطراف به مدرسه روستای
ما می‌آمدند.

غذا و لوازم‌التحریر خود را بین دانش‌آموزان محروم تقسیم می‌کرد
مردم روستا وضع مالی خوبی نداشتند و شرایط دشواری را می‌گذراندند و برخی از آنان نان را هم به سختی به دست می‌آوردند. دانش‌آموزان تا ساعت ۲ بعدازظهر باید در مدرسه می‌ماندند، اما طی این ساعات طولانی، نان یا خوراکی نداشتند که از آن بخورند. ما ساعت ۱۲ می‌رفتیم خانه و ناهار می‌خوردیم. آن زمان معمولاً هر دو نفر در یک ظرف غذا می‌خوردند، این رسم در خانواده ما هم معمول بود.
من و حاج قاسم در یک ظرف غذا می‌خوردیم. غذا در حد سیر شدن نبود، اما من که کمی بزرگ‌تر بودم، رعایت حال ایشان را می‌کردم تا بیشتر غذا بخورد. همیشه حواسم بود که او خوب غذا بخورد. یک روز به مادرم گفت من دیگر با حسین غذای شریکی نمی‌خورم! مادرم گفت چرا، اما چیزی نگفت. مادر گفت من دو تا ظرف ندارم که برای شما جدا غذا بریزم، غذای هر دو نفر شما را داخل همین یک ظرف می‌ریزم، اما بعداً ظرف غذای ایشان را از من جدا کرد. من هم آن روز دلیل این خواسته ایشان را نفهمیدم، اما بعداً متوجه شدم.
روز دوم دیدم که ایشان غذایش را نمی‌خورد و با خود به مدرسه می‌برد. به دنبالش رفتم که ببینم چکار می‌خواهد بکند و دیدم که غذای خودش را با نان لقمه‌لقمه می‌کند و بین دانش‌آموزانی که غذا یا خوراکی و نانی همراه نداشتند، تقسیم می‌کند. آنجا بود که متوجه شدم چرا او ظرف غذایش را از من جدا کرد، می‌خواست غذای خودش را بین بچه‌ها تقسیم کند.
پدرمان هم معمولاً دو دفتر یا دو مداد می‌خرید و می‌گفت تا آخر ماه همین است. حاج قاسم دفتر خودش را هم چند برگ، چند برگ به کسانی می‌داد که دفتر و کاغذ برای نوشتن نداشتند. مدادش را هم نصف می‌کرد و به آن‌ها می‌داد. بعد می‌آمد سراغ دفتر و مداد من. می‌گفتم چرا این کار را می‌کنی؟! اما حرفی نمی‌زد. یعنی از همان کودکی روحیه ایثار و ازخودگذشتگی داشت، همیشه انسانی عاطفی بود.

تنگ هونی و کافه مش‌حسن!
تنگ هونی یک منطقه سرسبز و خوش‌آب‌و‌هوایی است که ما بیشتر سال را در یک چادر سیاه از اول بهار تا وسط‌های پاییز در آنجا زندگی می‌کردیم و فاصله ۲، ۳ کیلومتری از تنگ هونی تا مدرسه را می‌آمدیم و برمی‌گشتیم.
ما در مسیری بودیم که خیلی میهمان به خانه ما می‌آمد و من گاهی از این رفت و آمد میهمان‌ها نگران می‌شدم، علت این بود که با آمدن میهمان، غذای ما نصف می‌شد. مادرم از غذای همه ما می‌زد تا به میهمان‌ها هم برسد. در این مواقع همه ما می‌گفتیم شدیم کافه مش‌حسن! اما من یک‌بار هم ندیدم که کسی اخم کند و ناراحت شود. همیشه چای روی آتش بود و آماده پذیرایی از میهمانان با چای بودیم. یک‌بار هم ندیدم که مادرم اظهار ناراحتی کند.
مادرم در میهمان‌نوازی زبانزد همه بود. مواد غذایی کم بود، اما همه آنچه را که داشتیم، تقسیم می‌کرد و به همسایه‌ها می‌داد. گاهی درویش و سید می‌آمدند و تا چند ماه در خانه ما می‌ماندند. گاهی جای خواب هم کم می‌آوردیم و با کمبود تشک و بالش مواجه می‌شدیم. با بودن میهمان بالشی نداشتیم که سر خودمان را روی آن بگذاریم، اما همه این رفت و آمد‌های فراوان همراه با برخورد خوش و روحیه میهمان‌نوازی بود که پدر و مادر و اهل خانه داشتند.
خدا را شاکریم برای همه افتخاراتی که حاج قاسم آفرید و مطمئن هستیم که همان رزق حلال خانه پدری، همان رأفت و میهمان‌نوازی‌های مادر در عاقبت بخیری و سلامتی روح فرزندان تأثیر گذاشت. او هم بسیار به پدر و مادر احترام می‌گذاشت، خم می‌شد و کف پای مادر را می‌بوسید.

از رانت برادر فرمانده لشکر بودن استفاده نمی‌کردم
من هم دردوران دفاع مقدس در جبهه بودم، اما پیش حاج قاسم نمی‌رفتم و مستقیم به گردان رزمی می‌رفتم. بعد از پایان هر عملیات نزد او می‌رفتم. می‌گفت کجا بودی، می‌گفتم در فلان گردان. به مدت ۹ ماه به‌طور پیوسته مسئول ستاد شلمچه بودم. کمتر کسی مدت طولانی این مسئولیت را می‌پذیرفت، اما من قبول می‌کردم. به خاطر حاج قاسم که برادرم بود، کار‌های سخت را می‌پذیرفتم، چون رزمندگان می‌دانستند که من برادر ایشان هستم و نمی‌خواستم احساس کنند که، چون من برادر فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله هستم، می‌خواهم راحت باشم.
ایشان اخلاص زیادی داشت و در انجام مأموریت‌ها و وظایف محوله به غیرخدا فکر نمی‌کرد. اهل جمع کردن مال و منال هم نبود.

 
 
 
 
خواندن 76 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family