گفت‌وگو با فرزند شهیده فاطمه نیک مادر ۳ شهید که برادر و دامادش نیز از شهدای دفاع مقدس هستند

تمام زندگی‌اش را داد تا ایران بماند

یکشنبه, 14 اسفند 1401 11:40 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

سابقه مبارزاتی مردم هرمزگان و جزیره هرمز با اشغالگران متجاوز به قرن‌ها پیش برمی‌گردد. این مردم حداقل چهار بار علیه اشغالگران پرتغالی قیام کردند و آن‌ها را از سرزمین‌شان بیرون راندند. سال‌ها بعد، همین مردم در دفاع مقدس با تقدیم هزار و ۲۶ شهید به تاریخ یادآوری کردند هنوز هم مقاومت در مرام و وجودشان ریشه دارد. هرمزگانی‌ها دو شهید مدافع حرم هم دارند که نشان از بصیرت‌شان دارد. این روز‌ها که رسانه‌های دشمن سعی می‌کنند از نام زنان ایرانی برای مطامع خود سوءاستفاده کنند، تصویری از بانوی شهیده اهل جزیره هرمز در شبکه اجتماعی نظرم را جلب کرد. در این تصویر، شهیده فاطمه نیک معروف به ام‌الشهدای ایران کنار هشت شهیدش است و زیر تصویر نوشته شده که اهل جزیره هرمز است. سه پسرش که همه زندگی‌اش بودند در سال ۶۱ و ۶۴ به شهادت رسیدند و برادر، خواهرزاده و دامادش هم در دیگر عملیات‌های دفاع مقدس آسمانی شدند. آخرین شهید نیز خود اوست که در جنایات آل سعود سال ۱۳۶۶ در حج خونین به مقام شهادت نائل آمد. برای پیدا کردن ام‌الشهدای ایران مدت‌ها جست‌وجو کردم تا اینکه از طریق پدر شهید مدافع حرم خلیل تختی‌نژاد توانستم «محمود گلزاری» پسر شهیده «فاطمه نیک» اهل جزیره هرمز را پیدا کنم. آنچه می‌خوانیدماحصل گفت‌وگوی ما با اوست.

 

اصالتاً اهل کجا هستید و خانواده شما چند شهید تقدیم کرده است؟
به گزارش خط هشت، ما اهل جزیره هرمز استان هرمزگان هستیم. ۹ شهید دادیم که رأس همه آن‌ها شهیده فاطمه نیک مادرم هستند. مادرم متولد ۱۳۰۰ بود. نهم مرداد سال ۱۳۶۶ مصادف با ششم ذی الحجه در راهپیمایی برائت از مشرکین مکه مکرمه به دست عوامل آل سعود به شهادت رسید. ۲۷۵ نفر از حجاج ایرانی در آن مراسم به شهادت رسیدند. در خانواده هفت فرزند بودیم؛ چهار پسر و سه دختر. سه برادرم شهید شدند. از اولاد ذکور فقط من ماندم. بنده هم متولد ۱۳۴۳ و آخرین فرزند خانواده هستم. محمد و علی گلزاری برادرانم سال ۱۳۶۱ در عملیات فتح‌المبین منطقه دشت عباس به شهادت رسیدند. سال ۱۳۶۲ عملیات خیبر در جزایر مجنون موسی درویشی دایی‌ام (برادر مادرمان) به همراه محمد شفیع مدنی خواهرزاده مادرم به شهادت رسیدند. 
سال ۱۳۶۴ هم برادر دیگرمان غلام گلزاری به شهادت رسید. دامادمان یعنی شوهر خواهرم هم در عملیات والفجر ۸ منطقه فاو شهید شد. سال ۱۳۶۵ عبدالجلیل و حر درویشی دو برادرزاده مادرم در کربلای ۴ و ۵ به شهادت رسیدند. 
 
شما اهل جزیره هرمز هستید. خطه‌ای که سابقه مبارزاتی مردمانش با متجاوزان بیگانه به زمان هجوم پرتغالی‌ها هم می‌رسد. 
بله، همین طور است. قرن‌ها پیش تنگه هرمز مقر پرتغالی‌ها بود. مردم هرمز زمان صفوی‌ها و به فرماندهی امام قلی خان چهار بار با پرتغالی‌ها جنگیدند و شهید دادند. این پیشینه دفاع از وطن و آب و خاک نسل‌ها ادامه پیدا کرد و به زمان جنگ تحمیلی رسید. 
 
جو خانواده شما چطور بود؟ 
ما یک خانواده بسیار مذهبی داشتیم. یک نمونه از پیشینه مذهبی خاندان ما تعصب روی نام فاطمه است. مادر، مادربزرگ و مادر مادربزرگم اسمشان فاطمه بود. رسم داریم در هر نسلی از خاندان‌مان حداقل یک نفر اسمش فاطمه باشد. 
 
شغل پدرتان چه بود؟ ایشان چه سالی مرحوم شدند؟
پدرم متولد سال ۱۲۹۹ بود. شغلش ماهیگیری بود و سال ۱۳۷۴ مرحوم شد. 
مادرتان خودش هم شهید است و پیش از شهادت، داغ سه فرزند، برادر، خواهرزاده، داماد و... را دیده بود، به نظر شما نقش تربیتی ایشان در مسیر شهادت عزیزانش چقدر تأثیرگذار بود؟
به قول یکی از علما مادر شهیده ما سواد نداشت، اما قبل از اینکه بچه‌ها به سن بلوغ برسند احکام دین را به ما آموزش می‌داد. مادرم اصرار داشت اسم فاطمه حتماً در نسل‌های ما رواج پیدا کند. یا اگر نقل مکان کردیم حتماً کنار مسجد باشد. توجهش به رفتن به مراسم‌های مذهبی زیاد بود. شخصاً تربیت بچه‌ها را برعهده گرفته بود و الحق که بچه‌ها را مذهبی و انقلابی بار آورده بود. نکته‌ای را در مورد زندگی مادرم بگویم. ایشان ابتدای طفولیت پدرش را از دست می‌دهد و خیلی مورد توجه اهالی و مادرش قرار می‌گیرد. به خاطر شیرین زبانی‌هایی که مادرم در خانه‌شان داشت، مادربزرگم او را شیرین صدا می‌زد. اسم «شیرین» مثل یک لقب برای مادرم مانده بود و مردم او را حاجیه شیرین خانم صدا می‌زدند. 
 
باب جبهه رفتن برادران از کجا گشوده شد؟
وقتی خانواده مذهبی باشند، خود به خود در این مسیر قرار می‌گیرند. سابقه مبارزاتی خانواده ما هم از زمان انقلاب شکل گرفت. برادرانم ابتدا فعال انقلابی بودند. همان لحظه‌ای که به بلوغ شرعی رسیدند، امام خمینی (ره) را به عنوان مرجع تقلیدشان انتخاب کردند و با شروع جنگ، راهی جبهه شدند. امام دستور دادند مملکتی که ۲۰ میلیون جوان دارد باید ۲۰ میلیون تفنگدار داشته باشد. همین کلام ایشان سرلوحه برادرانم قرار گرفت. زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، برادرانم شغل آزاد داشتند و به کشور امارات رفت و آمد می‌کردند. اما چون امام بحث دفاع از وطن را مطرح کردند، کارشان را رها کردند و عضو سپاه پاسداران شدند. برادرم شهید علی گلزاری در مبارزه با کومله و دموکرات راهی پاوه شده بود. 
مشوق اصلی برادران به جبهه مادرم بود. ما چهار برادر بودیم و پدر و مادرمان سنشان ۶۰ سال به بالا بود و مشکلات کهنسالی داشتند. بنابراین تصمیم گرفتیم دو تا دو تا به جبهه برویم و هر کدام که برگشتیم نفرات بعدی راهی جبهه شوند. به این ترتیب در رسیدگی به پدر و مادر، در بحث دفاع از وطن جا نمانیم. من و غلام که در کسوت بسیجی رفته بودیم برگشتیم و بعد محمد و علی رفتند و به شهادت رسیدند. 
 
خبر شهادت هر کدام از شهدای خاندان‌تان را چطور شنیدید؟
ابتدا در مورد برادرانم محمد و علی بگویم که با هم در یک نفربر و یک عملیات شهید شده بودند. شب سیزده بدر برای مادرم خبر آورده بودند فردا تشییع پسرانت است. یک پسر ۲۵ ساله و پسر دیگر ۲۹ ساله بود. هر دو متأهل بودند و فرزندانی داشتند. وقتی خبر شهادت دو برادرم به مادر رسید استقبال کرد! انگار منتظر شهادتشان بود. وقتی خبر شهادت را شنید متوسل به حضرت فاطمه زهرا (س) شد. ورد زبانش این بود یا حضرت زهرا کمکم کن. شهید دیگر ما، دایی‌مان است. مادرم برادرش را خیلی دوست داشت، اما وقتی خبر شهادتش را شنید با صبوری استقبال کرد. محمد و علی سال ۶۱ شهید شده بودند و بعد برادر و خواهرزاده مادرم شهید شدند. هنوز غلام سومین پسرش مانده بود که سال ۶۴ شهید شد. اگر مادرم محکم نبود و خیلی مویه و زاری می‌کرد، مسلماً برادر دیگرم غلام نمی‌توانست به جبهه برود و او هم شهید شود. حس مادر و فرزندی را نمی‌شود کتمان کرد. وقتی بحث اسلام و مبارزه و دفاع از میهن و ناموس است حس مادری کنار می‌رود و خدا صبری جایگزین حس مادری می‌کند. 
 
سومین پسر خانواده یعنی غلام چطور به شهادت رسید؟ ایشان چه مسئولیت‌هایی در جبهه داشت؟
ماجرای جبهه رفتن‌های غلام شنیدنی است. در یک مقطع فقط یک هفته از عروسی‌اش گذشته بود که در عملیات طریق القدس راهی جبهه شد. در این عملیات ما با هم به منطقه رفتیم و برگشتیم. غلام اولین بار در گروه پارتیزانی شهید چمران به جبهه رفت. محمد و علی همان دفعه اول اعزام‌شان شهید شدند ولی غلام بعد از چند بار مجروح شدن و بار‌ها حضور در جبهه، سال ۶۴ به شهادت رسید. او در جبهه مسئولیت‌های متعددی داشت. وقتی خبر شهادت غلام آمد، هم سومین پسر خانواده بود و هم پنجمین عزیز مادرم. قبل از غلام دو برادرم، دایی‌ام و خواهرزاده مادرم به شهادت رسیده بودند. امام جمعه وقت به مادرم گفته بود شما دیگر دینت را به اسلام ادا کردید. اما مادرم گفت نه محمودم را هم می‌دهم. یک پسر بیشتر برایش نمانده بود که من بودم. روز هفتم مراسم شهادت غلام، خبر شهادت شوهر خواهرم یعنی داماد مادرم را هم آوردند. حر درویشی ۱۱ سال بعد پیکرش به خانه برگشت. 
وقتی خبر شهادت را می‌خواستند به مردم برسانند می‌گفتند حاجیه شیرین، چون نماد صبر و استقامت است برود به مردم دلداری بدهد. خیلی از شهدا در هرمز تک فرزند ذکور هستند. شهید عبدالعلی دریانورد تک فرزند خانواده بود. پدر و مادرش با ۷۰ سال زندگی یک پسر داشتند که شهید شد.
 
گویا مادرتان یک زن بسیار شجاع بودند و در منطقه زندگی‌شان حساب زیادی روی ایشان باز می‌شد؟
بله، مادر و مادربزرگم شجاع و دلیر بودند. مادرم در حل و فصل مشکلات مردم کمک می‌کرد. مردم به دلیل اینکه مادر مورد وثوق شان بود مشکلات خانوادگی شان را به او می‌گفتند. در کل مردم هرمز مردم مقاوم و شجاعی هستند. کتابی چاپ شده با عنوان انقلاب در استان هرمزگان به روایت اسناد ساواک که در جلد یکم صفحه پنج اشاره شده است در سال ۱۳۴۱ و ۴۲ زنان و مردان هرمزی چوب به دست با شعار یا صاحب الزمان ادرکنی به پاسگاه و ژاندارمری هرمز حمله می‌کنند. این اتفاق برای این بود که شهید موسی درویشی دایی‌مان بازداشت شده بود. خلاصه درگیری فیزیکی پیش می‌آید و مردم مأموران را می‌زنند و درویشی را از پاسگاه آزاد می‌کنند. 
 
نحوه شهادت مادرتان چگونه بود؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از سال‌های قبل راهپیمایی برائت از مشرکین در خلال مراسم حج برگزار می‌شد ولی در این سال‌ها در صحرای عرفه پیام حضرت آقا خوانده می‌شد و حجاج شعار می‌دادند. سال ۶۶ هم بعثه امام از دولت آل سعود اجازه گرفته بود، اما نمی‌دانم آن سال چه شده بود که با فشنگ، سنگ و شیشه به جان حجاج افتادند. وضع وحشتناکی بود. تعدادی از زائران مسن بودند. مادرم آن زمان ۶۶ سال سن داشت و در مرداد عربستان، در هوای گرم زیر دست و پا له شدند یا تیر خوردند. مادرم از ناحیه سر و صورت ضربه خورده و دست و پهلوی راستش شکسته بود. پیکر مادرم قابل شناسایی نبود. پدرم همراه مادرم آن سال به حج رفته بود، اما نتوانست مادرم را شناسایی کند. بعد از ۷۵ روز ۶۹ نفر از شهدا به عنوان مفقودالاثر بودند. حتی مفقودالجسد نبودند. ۶۹ جسد در سردخانه بیمارستان جده بودند، اما معلوم نبود چه کسی هستند. آن زمان ارتباط دیپلماسی قطع شده بود و به ناچار کاروانی از طریق بنیاد شهید تشکیل دادند تا به امور شهدا و مفقودین رسیدگی کنند. سازمان حج و زیارت و بنیاد شهید کاروان ۶۹ نفره از ایران فرستاد. من برای شناسایی والده‌ام رفتم. از جای بخیه مادرم قسمت گلویش که قبلاً تیروئیدش را جراحی کرده بود، او را شناختم. 
 
مردم هرمزگان مادرتان را به چه عنوانی می‌شناسند؟ 
مادرم به خاطر اینکه مادر سه فرزند شهید بود، به ام‌الشهدا معروف است. قبلاً در هرمز اینطور رسم بود که در بهشت زهرا فقط شهدا خاکسپاری می‌شدند ولی الان قطعه‌ای برای مادران شهدا، رزمندگان و جانبازان گذاشته‌اند. مادرم هر وقت کسالت پیدا می‌کرد، وصیت می‌کرد اگر شهید شدم که هیچ اگر شهید نشدم در ورودی بهشت زهرا دفنم کنید تا مردم به احترام شهدا یادی هم از من کنند. حاج حسین علیاس و شهیده فاطمه نیک دو نفر از هرمزگان در حج سال ۱۳۶۶ به شهادت رسیدند و در گلزار شهدای هرمز دفن شدند.
 
 
 
خواندن 176 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...
cache/resized/59473b7526a7b1245ba86423bd3b4912.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...
cache/resized/c388db15b9aea6f541ad0fd1dc3e7f86.jpg
به مناسبت گرامی داشت روز شهدا آیین رونمایی از ...
cache/resized/cc13499ebc08016c8970234fdd9aa860.jpg
اولین کتاب کشور در رثای سپهبد شهید قاسم سلیمانی، ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family