علی روحانی نژاد فرزند شهید جهانبخش روحانی نژاد ، در معرفی خود گفت: سال 1356 در آبادان به دنیا آمدم. در سال 59 در حالی که تنها سه سال داشتم، پدرم یک روز صبح رفت و دیگر باز نگشت. مادرم هنوز چشم انتظارش است و حکم شهادتش را قبول ندارد. هنوز می گوید من نمی خواستم برود اما رفتن را وظیفه خود می دید.
از مهاجرت تا قبولی در دانشگاه
علی روحانی نژاد درباره مهاجرتش از آبادان گفت: بعد از رفتن پدرم همه چیز سخت شد، جنگ پشت دروازه های شهر رسیده و دستور تخلیه صادر شده بود. مادرم در بیست و چندسالگی به تنهایی بار بزرگ کردن تنها فرزندش را به دوش کشید. به شهرکرد مهاجرت کردیم. بعد از 6 سال اقامت در شهر کرد به کرج رفتیم.
وی ادامه داد: اواخر دهه 60 که جنگ تازه به اتمام رسیده بود، شهر دوباره رنگ زندگی به خود گرفت. ما دوباره به آبادان بازگشتیم و من در رشته ریاضی و فیزیک فارغ التحصیل شدم. پس از قبولی در کنکور به تهران آمدم و در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه یادگار امام مشغول به تحصیل شدم.
این فرزند شهید افزود: در سال 82 و در همان دوران دانشجویی ازدواج کردم و پدر شدم. تا آن زمان در شرکت های خصوصی مانند ایرانسل کار می کردم.
استخدام در شرکت نفت
علی روحانی نژاد درباره استخدامی در شرکت نفت گفت: در سال 84 در آزمون استخدامی شرکت نفت شرکت کردم. از بین 7 هزار نفر به همراه 500 نفر دیگر به استخدام این شرکت درآمدم و چون پدرم کارمند شرکت پالایش و پخش بود و من هم بومی استان خوزستان محسوب می شدم به مدت 5 سال به شرکت پالایش و پخش آبادان منتقل شدم و به عنوان تکنیسین سیستم های رادیو مشغول به کار شدم.
وی ادامه داد: در آن زمان شرکت نفت 9 پالایشگاه، 3 شرکت پخش، شرکت خط لوله و شرکت مهندسی ساختمان نفت را در زیر مجموعه خود داشت. پالایشگاه آبادن بزرگ ترین شرکتی بود که نزدیک به 200 نفر در آنجا مشغول به کار شدند. به همین دلیل بیشترین تعداد شهدا و جانبازان شرکت نفت نیز متعلق به همین پالایشگاه است.
روحانی نژاد که تحصیلات خود را در مقطع ارشد رشته مهندسی مخابرات به پایان رسانده است، ادامه داد: بعد از 5 سال به تهران و به شرکت خطوط لوله و مخارات نفت ایران در کارگاه های مرکزی مخابرات وزارت نفت منتقل شدم و به عنوان تکنیسین ارشد سیستم های رادیو به فعالیتم ادامه دادم.
تعمیر شارژرهای صنعتی سه فاز برای اولین بار در ایران
این مهندس مخابرات گفت: بسیاری از مراکز مهم و حساس، ارتباطات رادیویی و مخابراتی مورد نیازشان را خودشان تامین می کنند. اتاق رادیو برای شروع به کار و روشن شدن، به شارژر صنعتی سوئیچینگ نیاز دارد. این شارژرها برق سه فاز را دریافت و به برق 48وات دی. سی تبدیل می کند.
وی تشریح کرد: در گذشته تعمیرات شارژرهای صنعتی سه فاز در خارج از وزارتخانه و با هزینه های بسیار گزاف انجام می گرفت، اما من به همراه تیمم بدون هیچ نقشه و تخصصی در زمینه تعمیرات این شارژرهای صنعتی غول پیکر توانستیم در داخل شرکت، بدون هیچ ابزار خاص و هزینه چندانی به تعمیر آنها بپردازیم که برای اولین بار در ایران انجام گرفت.
این فرزند شهید ادامه داد: این شارژرها از خارج کشور خریداری می شدند. بعد از مدتی دیگر این شرکت ها در ایران خدمات تعمیر را ارائه نکردند. با نوآوریی که داشتیم توانستیم در وقت و هزینه های شرکت بسیار صرفه جویی کنیم.
روحانی نژاد گفت: کارگاه تخصصی تعمیر این شارژرها در شرکت تاسیس شد و من نیز به عنوان متصدی آن انتخاب شدم. من و تیمم به وظیفه مان عمل کردیم اما حتی از سوی شرکت هم مورد تقدیر قرار نگرفتیم.
مادرم هنوز منتظر است
این فرزند شهید گفت: دایی من شهید اصغر یزدان پناه نیز در همان سال به شهادت رسید و پیکرش هیچوقت بازنگشت. هر آزاده ای که باز می گشت، مادرم عکس به دست، از آزادگان سراغ همسر و برادرش را می گرفت. مادرم هیچگاه دوباره ازدواج نکرد و هنوز امید به بازگشت پدرم دارد.
شهید جهانخبش، از ارتش تا شرکت نفت
به گزارش حیات، جهانبخش روحانی نژاد متولد 1336 در آبادان در کودکی پدرش را از دست داد. در جوانی وارد دانشکده نظامی نیروی هوایی ارتش شد اما با شکل گیری انقلاب از ارتش جدا شد. در 21 سالگی ازدواج کرد و در 23 سالگی پدر شد. بعد از انصراف از دانشکده ارتش، به اصرار خواهرش با دیپلم ریاضی در پالایشگاه آبادان در قسمت ابزار دقیق، استخدام شد.
بعد از شروع جنگ و سقوط خرمشهر، پالایشگاه آبادان تعطیل و شهر تخلیه شد اما پس از مدتی تندگویان وزیر وقت نفت، خواهان شروع به کار پالایشگاه آبادان شد به همین دلیل فراخوان بازگشت کارمندان را صادر کرد و از آنان خواست که برای بازگشایی پالایشگاه، همراهی اش کنند.
در آخرین روزهای شهریور ماه 1359 تیمی متشکل از محمدجواد تندگویان وزیر نفت، معاونین و تعدادی از کارمندان و مهندسان پالایشگاه آبادان در ورودی جاده ماهشهر به اسارت در آمدند و تنها سرنوشت سه نفر از آنان مشخص شد.
پدر همیشه مفقوالاثر
اوایل دهه هفتاد، پیکر شهید تندگویان به کشور بازگشت و معاونینش آزاد شدند اما سرنوشت بقیه اعضای گروه هنوز مشخص نیست. پس از بازگشت پیکر شهید تندگویان و نامشخص بودن سرنوشت بقیه اعضای تیم، دولت ایران حکم شهادت مفقودین را صادر کرد اما هنوز خانواده روحانی نژاد منتظر بازگشت پسرشان بودند. پس از سقوط حکومت صدام حسین در عراق، اکیپی از ایران برای پیگیری وضعیت اسرا و مفقودین به عراق رفت اما خبری از سرنوشت مفقودین و پیکرهایشان نبود و هنوز هم نیست.