به گزارش خط هشت ؛ صبح در حالی از خواب بیدار شدم که انرژی مضاعفی در وجود خودم حس میکردم، این روز برایم خیلی متفاوتتر از روزهایی بود که خیلی بیحوصله از خواب بیدار میشدم تا یک روز کارمندی دیگر را سپری کنم. امروز را قراری که داشتم برایم متفاوت کرده بود. روز قبل با همکاران و آقای محسن کاظمی (نویسنده و پژوهشگر تاریخ) قرار گذاشته بودیم به دیدن یک مبارز انقلابی برویم؛ کسی که سالهای زیادی را در زندانهای شاه سپری کرده بود. آقای احمد احمد، راوی کتاب «خاطرات احمد احمد». قرار بود با کسی که نزدیک به بیست سال پیش زحمت گفتوگو و تدوین این کتاب را کشیده بود به دیدن راوی کتاب برویم. خیلی راحتتر از همیشه حاضر شدم و به محل کارم رفتم. زمان نمیگذشت، انگار عقربهها خستهتر از همیشه بودند. به یک روز گذشت تا ساعت بالاخره سه شد! همانطور که با آقای کاظمی و همکاران قرار گذاشته بودیم از جلوی شرکت به سمت منزل احمد آقا راه افتادیم.
از محل کارم تا مقصد فاصله زیادی بود، ولی با وجود آقای کاظمی و صحبتهای جذابش از تاریخ انقلاب مسافت خیلی کمتر از حد معمول شد. از خاطرات روزهای نخست مصاحبه با احمد احمد برای ما گفت و اینکه چقدر سال ۷۴ سختی کشید تا این چریک مقاوم را نرم کند تا خاطراتش را به چاپ برساند.
