به گزارش خط هشت ، در این گفت وگو با یادگار یکی از مردان و فعالان اقتصادی آن روزهای حماسه به گفت و گو نشستیم. فرزند شهید لطفی افشار که خود و برادرانش پا به پای پدر گرانقدرشان در تظاهرات و حرکتهای ضد رژیم شرکت می کردند. فرزند برومند شهید نصرا... لطفی افشار به روشنی بیان خواهد کرد که چگونه پدیده فساد مالی و نابرابری اقتصادی پایه های حکومت خاندان پهلوی را متزلزل ساخت.

در ماه بهمن که یاد و خاطره شهدای انقلاب برای مردم ایران اسلامی زنده می کند می‌خواهیم از این فرصت برای شناخت نسل جوان امروز نسبت به قهرمانان واقعی این نهضت بزرگ تاریخی بهره ببریم به این خاطرمی‌خواهیم، شما تصویری از شخصیت پدر گرامی تان برای مخاطبان ارائه کنید؟

شاید اولین خصوصیتی که در پدر دیدم، نظم و برنامه ریزی در فعالیت‌های اجتماعی‌اش بود. برای وقت و زمان اهمیت زیادی قائل بود. به نظرم رمز موفقیت پدر در فعالیت اقتصاد و اداره شرکت نیز همین بوده است. من شخصاً وقتی مراحل فعالیت شغلی‌اش را مرور می‌کنم، این پشتکار را می‌بینم. ایشان بعد از دوره تحصیل شان در تهران شروع به کار می‌کنند. چند سال بعد موفق می شوند یک شرکت تأسیس کنند و به همین صورت مراحل بعدی کارشان را با اطمینان و اعتماد به نفس خاصی دنبال کردند.

پدر در عین داشتن مسئولیت پرمشغله اقتصادی فعالیت سیاسی شان را پیش می بردند. هیأت مذهبی بزرگی را در منطقه مان راه اندازی کرده بودند. این هیأت یا تشکل مذهبی محل تجمع بچه‌های انقلابی در آن دوره بود. در این هیأت، در تمامی ایام مذهبی مراسم‌های خاص برگزار می‌شد. این مراسم‌ها چنان که در کتاب‌های تاریخ هم ذکرشده است به تدریج رنگ سیاسی به خود گرفت، مخصوصا در ایام محرم و عاشورا.

اتفاقا سوال بعدی من همین بود که آیا ورود پدر به فعالیت های سیاسی و انقلابی از مسیر همین هیأت های مذهبی بود؟

دقیقاً راه ارتباطی پدرم با انقلابیون گردهمایی شان در هیأت ها بود. در این هیأتها بوده که با الهام از قیام ها و حرکتهای امامان مخصوصاً قیام امام حسین (ع) حکومت پهلوی را به عنوان نظام طاغوتی معرفی می کردند. من بحث های این هیأت ها را دنبال کرده ام. آنها اغلب روی موضوع عدالت یا ظلم حاکم به مردم تمرکز می کردند و از این طریق سعی می کردند مردم را متوجه بی عدالتی یا فساد رژیم طاغوت کنند.به سالهای انقلاب که نزدیک می شویم پدر فعالیت خود را از هیأت های مذهبی فراتر برد و به تبلیغات علنی افکار امام (ره) پرداختند.

در باره روش های دیگر فعالیت ایشان و مبارزان آن دوره بیشتر بگویید؟

این نکته برای من هم جالب است که مبارزان آن دوره، راه و روش خود را با خود امام (ره) تنظیم می کنند. اگر شما به سیر سخنرانی امام هم دقت کنید، آغاز دهه 40 که امام جرقه جنبش را می زند ابتدا با استفاده از همین مراسم های مذهبی و باورهای دینی مردم نوعی شبیه سازی میان قیام عاشورا و حکومت اموی با پهلوی می پردازد و به تدریج و در دهه 50 رسماً علیه نظام سلطنتی جبهه می گیرد. امثال پدر نیز از این الگوی حرکت تدریجی و گام به گام امام پیروی کردند.

به این صورت در مرحله دوم فعالیت آنها پا به بیرون از هیأت مذهبی می گذارند و در نقاط مختلف ایران تبلیغات علنی علیه فساد و تبعیض پهلوی ها به راه می افتد‎.

از طرفی چون پدر قدری امکانات مالی هم در اختیار داشت، بخشی از نیروهای انقلاب را پشتیبانی می کردند.

البته بین پرانتز این نکته را اضافه کنم که بسیاری از افراد دوست یا فامیل آن زمان با زبان سرزنش یا نصیحت به پدر می گفته اند که چرا شما که وضعیت مالی تان مناسب است و درآمد بالایی داری و تو دیگر چرا درگیر این مسائل می شوید. پاسخ پدرهمیشه این بوده که باید وضعیت کل جامعه و مردم فقیر و نیز سرنوشت نسل آینده را باید در نظرگفت و این عین خودخواهی است که چون من از نظر معیشتی مشکلی ندارم پس سرنوشت دیگران برای من مهم نیست.

اتفاقاً چون پدر دستی در مسائل اقتصادی داشته است، می دانست که میزان تبعیض و فساد چه اندازه عمیق و گسترده است این نکته را برخی از همفکران پدر بعداً نقل می کردند که او بیش از همه از اوضاع اقتصادی کشور در آن دوره سرخورده شده بود و تأکید می کرده است که این حکومت اصلاح شدنی نیست.

تا جایی که من اطلاع دارم شما نسبتاً خانواده پرجمعیتی بودید آیا اعضای دیگر خانواده هم با نظرات انقلابی پدر همراه بودند.

بله ما ۷ فرزند بودیم. پدرم، من و دو برادرم که از همه بزرگ تر بودیم را به همراه خود به راهپیمایی ها می برد. البته برخی از اقوام از این کار خانوادگی ما نگران می شدند؛ بیش از همه مادرم دلواپس ما بود. حرف حساب مادر این بود که نگذار بچه ها در این حوادث آسیب ببینند. تکیه کلامش همیشه این بود که می گفت خودت می خواهی به صحنه تظاهرات برو اما بچه ها را درگیر این مسائل نکن. پدر پاسخ این نگرانی مادرم را اغلب با شوخی و طنز می دادند. مثلاً می گفت بچه های بزرگ تر برای من و کوچک ترها برای شما .

یک سوالی که اینجا احتمالاً برای بسیاری از خوانندگان هم مطرح می شود این است که پدر فعالیت شرکت اقتصادیش را بعد از آنکه رسماً وارد میدان مبارزه شد به چه کسی واگذار کرد؟

به کسی واگذار نکرد و در روزهای نزدیک به انقلاب به یاد دارم که پدر شرکت را تعطیل کرد زیرا برای آنها چنانکه در ابتدای بحث اشاره کردم بیش از هر چیزی سرنوشت حکومت و ماندن و رفتن شاه مهم بود.

به یاد دارید که پدر چه آرزوها و اهدافی از ورود در انقلاب دنبال می کردند؟

ما که سه فرزند بزرگتر همراه ایشان در ایام انقلاب بودیم، می دیدیم که ایشان بیش از همه نسبت به این که حکومت نسل جوان را سرخورده کند. خیلی نگران بود. اولین آرزویی که داشتند این بود که نسل جوان سرنوشت کشور را در دست بگیرد و همیشه می گفت جوانان سرمایه فردای ما هستند باید به بهترین نحو و در بهترین مکان تکامل یابند.

پدر از آنجا که ما فرزندانش هم درگیر فعالیت سیاسی شده بودیم با همه وجود امیدوار بود که نسل جوان از دوران سردرگمی و بحران هویت که در آن دوره دچار بود، خارج شود.

به عنوان آخرین سوال بفرمایید شهادت شان به چه صورت رقم خورد؟

در روزهای اوج مبارزات مردم بود که پدر به صورت شبانه روز درگیر فعالیت های خیابانی شده بود. آن روزها کاملاً به یاد دارم که ایشان کاملاً کار را تعطیل کرده بود و با دستور حضرت امام (ره) خیابان ها را خالی نمی کردند. پدر به اتفاق دوستان و همفکرانش کار حساس سازماندهی تظاهرکنندگان را انجام می دادند.

روز شهادت پدر درگیری شدیدی میان مأموران و مردم اتفاق افتاد. ماموران از چند جهت مردم را به گلوله بسته بودند. در جریان همین تیراندازیهای وحشتناک بود که پدر هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید./حیات طیبه

منبع: حیات