زنانی که ضدانقلاب را رسوا کردند
نفرت عجیب رژیم پهلوی از مردمان غیور این مناطق، داستان عجیبی است که هنوز در ذهن پیرترها باقی مانده و ماجراهای سوزناکی از آن در خاطر دارند.
با پیروزی انقلاب اسلامی اما مردمان این مناطق از یک طرف با دو گروه کومله و حزب دموکراتی مواجه بودند که به آنها وعده آبادانی و خوشبختی بعد از خودمختاری مناطق کردنشین میدادند و از طرف دیگر با جوانانی مواجه بودند که برای خدمت رسانی در زمینههای بهداشتی و درمانی، آموزشی و عمرانی به شهرها و روستاهای مختلف کردستان آمده بودند. پس در این میان بخشی از مردم متدین کردستان جذب جوانان انقلابی و در نتیجه نظام جمهوری اسلامی شدند و بخشی هم با باور کردن وعدههای ضدانقلاب به صف کومله و دموکرات پیوستند. البته گروهی هم با صبر منتظر ماندند تا ببینند در طول زمان کدام یک از این دو جریان واقعاً برای خدمت و آبادانی در کردستان مشغول به فعالیت هستند...
بانوانی که گاهی از کیلومترها دورتر با نیت خدمت به هموطنان خود راهی مناطق مرزی کردنشین شده بودند. آن وقت در زمینه بهداشتی و درمانی؛ آموزشی و پرورشی، فرهنگی و عقیدتی و.... به جهاد و رفع محرومیت از آن مناطق همت گمارده بودند. بانوانی که لازم است با یادآوری زندگینامه مختصر تنها شش تن از آنها که به فیض شهادت رسیدند، بارها و بارها از روحیه جهادی و فعالیتهای مخلصانه شان تجلیل کنیم...
کارهای فهیمه به نظر خیلی از افراد به خصوص خانمهای فامیل و آشنا عجیب بود. اینکه یک دختر تصمیم بگیرد که برای کسب علوم دینی راهی شهری دیگر شود کمی جسورانه بود. آن سالها گرفتن چنین تصمیمی به نظر خیلیها حتی همکلاسیهای فهیمه عجیب بود. انقلاب که پیروز شد، فهیمه دیگر فقط درس خواندن در حوزه برایش کافی نبود و قانعش نمیکرد. پس مثل خیلی از جوانهای انقلابی آن زمان تصمیم گرفت در قالب خدمت در جهادسازندگی، ادای دینی به انقلاب و امام کرده باشد. به خاطر همین به همراه تعدادی از خواهران طلبه راهی مناطق محروم کردستان شد تا به دختران و پسران محروم از تحصیل آن مناطق، درس بدهد. از آنجا که آن روزها، ضدانقلاب حسابی در مناطق غرب کشور، به ویژه در بانه و سنندج جولان میدادند؛ پس در آن شرایط، خوردن به کمین ضدانقلاب در راههای پرپیچ و خم منتهی به شهرها و روستاهای کردستان، اصلاً برای بچههای جهادگر، غیرقابل انتظار نبود. بر همین اساس ماشینی که به وسیله آن فهیمه و چند تن از دختران جهادگر در حال برگشت به محل استقرارشان بودند در جاده به کمین ضدانقلاب برخورد و به این شکل در روز ۱۲ آذر ۱۳۵۹ فهیمه ستاری به شهادت رسید.
از آنجا که صدیقه به این تهدیدات اهمیت نمیداد و همچنان سخت مشغول فعالیت جهادی در بانه بود، ضدانقلاب تهدیدش را در تاریخ ۲۸ مرداد سال ۵۹، عملی کرد و توسط یکی از نیروهایش اقدام به ترور صدیقه رودباری کرد. تروری که پس از چند ساعت خونریزی و بعد از انتقال به بیمارستان به شهادت اولین بانوی شهید جهادگر کشور در حالی که تنها ۱۹ سال داشت، انجامید. صدیقه در آخرین تماس تلفنیاش با خانواده گفته بود: «هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده ام…»
همین ماجرا باعث شد که گروهی از اعضای گروهک کومله او را در اول دی ۱۳۶۰ در مسیر برگشتش از درمانگاه میدان مرکزی سنندج بدزدند و پس از ۱۱ ماه اسارت و شکنجه پیکر بیجانش را در سنگلاخهای اطراف روستای هشمیز
پروانه شماعیزاده تا نیمههای سال ۱۳۶۳ بهعنوان امدادگر در مناطق جنگی مشغول کار بود. بعد بهعنوان مأمور به جهاد سازندگی تهران رفت و ازآنجا دوباره به کرمانشاه منتقل و در گروه پزشکی جهاد عازم خدمت به روستاهای محروم شد. او از همان سالهای ابتدایی جنگ و شروع فعالیتش به عنوان بهیار با اندک حقوق ماهیانهاش از خانوادههای فقیری که میشناخت حمایت مالی میکرد. فعالیتهای جهادی و درمانی پروانه ادامه داشت تا در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ که بر اثر بمباران هوایی در کرمانشاه به شهادت رسید.
با پیروزی انقلاب اسلامی فوزیه به شکل علنی در جایی مثل پاوه که ضدانقلاب فعالیت زیاد داشت، عکس امام (ره) را در اتاق محل کارش نصب کرده بود و حتی به خواهرش گفته بود: «حاضرم ۲۰ سال عمرم را بدهم اما یک تار مو از امام کم نشود». فوزیه در مرکز درمانی پاوه مشغول فعالیت بود تا اینکه در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محاصره بهداری، در حالی که مشغول کمک کردن به یاران شهید دکتر مصطفی چمران بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پس از گذشت ۱۶ ساعت خونریزی به شهادت رسید...
زیرا دختران و پسران جوان جهادگر با فعالیتهای فرهنگی و آموزشی، بهداشتی و درمانی و البته عمرانی خود از یک طرف چهره مناطق بسیار محروم غرب کشور را تا حدود زیادی تغییر دادند و از طرف دیگر نفاق و خیانت ضدانقلاب را با فعالیتهای مخلصانه خود برملا کردند...
منابع:
۲-« دختری با روسری آبی» -خاطراتی از شهیده نسرین افضل-، به کوشش فریبا طالش پور، نشر فاتحان، چاپ اول ۱۳۹۴. ش
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.