روایت «رقیه محسندوست» از انگیزه جالب همراهی با دختران بالای 18 سال بهزیستی
همسر شهیدم دستم را در دست دختران بهزیستی گذاشتروز اول به دخترهای «خانه امید» گفتم: «تنها به اینجا نیامدهام. شهیدم هم با من است. هر جا کم آوردید، میتوانید مثل یک پدر از او کمک بگیرید.» راستش حمید آقا خیلی دختر دوست داشت. خوشحالم آرزویش برآورده شد و خدا یکدفعه 6 دختر به ما داد...
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.