به گزارش خط هشت از خرم آباد، در دوران مبارزات انقلابی و هشت سال دفاع مقدس کم نبودند زنانی که با روحیه ایثارگری و شجاعت وصف ناپذیر در کنار مردان و به پشتیبانی از آنها نقش بسزایی در پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی داشتند.

در همین راستا خبرنگار دفاع پرس در خرم آباد، با «مریم کشکولی» به گفت‌وگو پرداخته است که ماحصل آن را می‌خوانید.

خودتان را معرفی کنید.

«مریم کشکولی» هستم، فرهنگی باز نشسته، همسر شهید «سیدعزت الله هاشمی موسوی».

در دوران مبارزات انقلابی در تظاهرات ها شرکت می کردید؟

با توجه به اینکه خانواده ام مذهبی بودند و بر علیه رژیم پهلوی در تظاهرات ها شرکت می کردند من هم در تظاهرات ها و راهپیمایی شرکت می کردم و در حمایت از امام خمینی (ره) و آرمان های ایشان شعارهای انقلابی سر می دادیم و مخالفت خودمان را با رژیم پهلوی نشان می دادیم.

از نحوه آشنایی و ازدواج تان با «عزت الله موسوی هاشمی» برای ما بگویید.

ایشان از آشناهای خانوادگی و دوست برادرم بودند و خانواده‌هایمان ارتباط نزدیکی با هم داشتند و از نظر اعتقادات مذهبی و تفکرات انقلابی هر دو خانواده هم کفو بودیم و شناخت کامل از همدیگر داشتیم و ازدواج ما یک ازدواج کاملاٌ سنتی بود.

مهم ترین ملاک شما برای ازدواج چه بود؟

ملاک اصلی بنده بحث اعتقاد و دین و مذهب بود چرا که زندگی بدون اعتقادات مذهبی برایم معنای نداشت.

در چه سالی ازدواج کردید و همسرتان چه کاره بود؟

سال 1359 که ما باهم ازدواج کردیم، ایشان تازه به استخدام سپاه پاسداران درآمده بود و من از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم، با توجه به اینکه جنگ تحمیلی شروع شده بود و کشور در وضعیت دشواری بود، ابتدا قبول این مسئله برایم سخت بود ولی ایشان با آن روحیه انقلابی توانستند نظر من را جلب کنند و ازدواج ما به خوبی صورت گرفت و مدتی بعد از این که عقد کردیم، ایشان راهی جبهه شدند و بنده هم در مدرسه با تدریس کارم را شروع کردم.

مسئولیت همسرتان در سپاه چه بود؟

در همان اوایل جنگ «سید عزت الله»، مسئولیت معاونت پشتیبانی سپاه پاسداران لرستان را بر عهده گرفت، در آن روزها کار پشتیبانی شلوغ بود، «سید عزت الله» مرتب در حال رفت و آمد بین جبهه و ستاد پشتیبانی جنگ لرستان بود. باید مهمات و خورد و خوراک و لباس و پتو و هرچه که نیاز بود، برای رزمنده ها جمع می کردند و می فرستادند.

چند فرزند دارید و به چه کاری مشغول هستند؟

ماحصل سه سال زندگی مشترک ما که دوران کوتاهی بود ولی پر معنا و پر محتوا بود، دو فرزند است، دخترم «سمیه» یک سال نیم و پسرم «رضا» پنجاه روز از تولدش گذشته بود که پدرشان شهید شد، و در حال حاضر دخترم دانشجو است و متأهل، پسرم هم ملبس به لباس طلبگی شده است.

خاطره زمانی را که خبر شهادت همسرتان راشنیدید، برایمان بگوید؟

روز 22 بهمن مانور «محمد رسوالله» در سراسر کشور برگزار شد و شهید «هاشمی موسوی» به عنوان مسئول آماد و پشتیبانی یک ماهی بود که درگیر این برنامه بود. من فکر می کردم که  بعد از تمام شدن مانور، با وجودی که یک ماه بود خانه نیامده بود، ایشان برای استراحت به خانه می آید. من یک ناهاری تدارک دیدم و اول صبح همین که پیچ رادیو را باز کردم دیدم که اخبار اعلام کرد بیمارستان دزفول توسط رژیم بعثی بمباران شده است.

من شروع کردم به های های گریه کردن برای کسانی که در بیمارستان دزفول بوده اند غافل از اینکه همان زمان همین اتفاق هم برای خودم افتاده است، به قدری حالم بد شد که نتوانستم ناهار درست کنم.

همسرم وقتی به خانه می آمد خیلی با دخترم بازی می کرد و با آن عشق و علاقه پدرانه او را بغل می کرد.

«سمیه» لحظه ورود بابا به خانه را می دانست آن روز هم رفت پشت در خانه  و مشغول بازی شد. زنگ در به صدا در آمد، من فکر کردم شوهرم است، از بالا که نگاه کردم دیدم خانواده خودم با خانواده همسرم هستند که با چشم گریان آمدند و صدای گریه و زاری در خانه من پیچید، شرایط سختی بود برای من ولی بعد از یک مدتی من خودم را جمع کردم و گفتم شهید من هم فدای شهید بهشتی و سایر شهدا.

با توجه به اینکه زمان شهادت همسرتان فرزندان شما کوچک بودند، چه مشکلاتی برای نگهداری از آنها داشتید؟

آن زمان جنگ و درگیری ها تمام زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده بود و شهر خرم آباد بارها توسط هواپیماهای رژیم ملعون بعثی بمباران شد، برای در امان ماندن از بمباران ها به روستاهای اطراف شهر مهاجرت می کردیم شرایط برایم خیلی سخت بود با دو بچه کوچک از این روستا به آن روستا رفتن، ولی راهنمایی ها و عنایت حضرت امام خمینی (ره) تحمل سختی های این مسیر را برایمان آسان می کرد.

به عنوان یک فرهنگی در آن زمان، برای اینکه دانش آموزان روحیه فرهنگی و جهادی داشته باشند، چکار می کردید؟

آن سال ها در روزهای عاشورا، دانش آموزان را سفید پوش و کفن پوش و بسیجی وار در حالت آمادگی برای پشتیبانی از جبهه و جنگ می گذاشتیم که این خود نمادی بود از جان گذشتگی در راه دین که دشمنان ما ببیند ما از هیچ چیز نمی ترسیم و در آن شرایط با وجودی که صبح ها در دبیرستان کار می کردم، بعد از ظهر ها به عنوان مسئول بسیج خواهران بودم و با خواهران بسیجی فعالیت های فرهنگی و مذهبی را انجام می دادیم و با همکاری دانش آموزان و معلمان، برای رزمندگان مواد غذایی و لباس تهیه می کردیم و به مناطق عملیاتی می فرستادیم.

شما باز هم فعالیت های مذهبی و فرهنگی را دارید؟

بنا به فرمایش حضرت امام جنگ ما جنگ عقیده است و وقت شناسی ندارد با وجودی که سال ها از دفاع مقدس می گذرد جنگ اقتصادی شروع شده است و ما هم پیرو ولایت هستیم گرچه کشورهای استکباری می خواهند ثمره هشت سال دفاع مقدس را پایمال کنند، ما با تمام وجود پشتیبان انقلاب هستیم و با کارهای فرهنگی و مذهبی اجازه نمی دهیم روحیه جهاد و ایستادگی در برابر ظالمان از بین برود.

چه پیامی برای خانواده های شهدا دارید؟

اگر صبر همسر شهدا و خانواده های شهدا نبود این انقلاب به ثمر نمی نشست. اقتداری که نظام اسلامی دارد ثمره همان صبر و مقاومت خانواده های شهداست. امروزه با تلاش های نیروهای انقلابی زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) فراهم می شود. بیداری اسلامی خیلی از کشورهای آسیایی و شمال آفریقا را فرا گرفته است و موج اسلام خواهی در آمریکا و اروپا به راه افتاده است که این ها همه برمی گردد به صبر و استقامت و تحمل خانواده شهدا که شرایط سخت را در دوران دفاع مقدس و بعد از آن تحمل کردند.

حرف آخر؟

بنا به فرمان امام خمینی(ره) صدور انقلاب ما، زمینه سازی برای حضرت مهدی(عج) است و با توجه به توطئه های دشمنان باید باصبر و حوصله و تحمل سختی ها در برابر دشمنان ایستادگی کنیم و همان روحیه جهادی و انقلابی را که در دوران دفاع مقدس داشتیم، حفظ کنیم چرا که تا زمانی که ما هستیم این دشمنی ها ادامه دارد فقط نوع مبارزه و سلاح آن تغییر می کند.

منبع: دفاع‌پرس