به گزارش خط هشت ؛ حضرت آیتالله خامنهای دربارهی شهادت شهید صدر در دیدار خانوادهی این شهید فرمودند: «اول انقلاب وقتی خبر شهادت آیتالله صدر به ما رسید، ضربهی بسیار سنگینی بود. ایشان برای نظام اسلامی و جامعهی اسلامی واقعاً عمود فکری بودند. از قبل از انقلاب، ما از کتابها و فعالیتهای بسیار باارزشی که ایشان داشتند، مطلع بودیم. بعد هم که انقلاب پیروز شد، ایشان پیامهای بسیار خوبی دادند.» ۱۳۸۳/۰۳/۱۹

به مناسبت ایام سالگرد شهادت شهید صدر (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانیKHAMENEI.IR در پرونده «متفکر نابغه» به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر میپردازد، در دومین مطلب این پرونده گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان از شاگردان شهید صدر انجام شده که به بیان چند خاطره از ایشان پرداختهاند.
تعریف شهید صدر از دستپخت طلبگی
بنده در اوایل دههی چهل شمسی و بعد از اینکه حضرت امام از ترکیه به نجف منتقل شدند، با اینکه سنی در حدود ۱۵، ۱۶ سال داشتم، در آن شرایط سخت و با وجود اینکه گذرنامه نداشتیم، پنهانی و مخفیانهی خودم را به نجف اشرف رساندم. در همان سالهای اولیه شخصیت و چهرهی مرحوم آیتالله صدر برای ما درخشش خاصی داشت که علاقمند بودیم با ایشان از نزدیک آشنا بشویم. این آشنایی به آسانی و راحتی انجام گرفت و مکرر در منزلشان به خدمتشان شرفیاب میشدیم.
شهید صدر شخصیتی بودند که طلبهپرور بودند، اخلاق بسیار متعالی و متواضعانهای داشتند. بنده در آن زمان به عنوان یک طلبهی کوچک هیچ ویژگی خاصی از نظر ظاهری یا مادی نداشتم اما تعامل و برخوردی که شهید صدر به عنوان یک شخصیت بزرگوار و مدرس برجسته با ما داشت، خیلی برای ما چیز عجیبی بود. به منزل ایشان رفتوآمد داشتیم، آن منزل و فضای سادهی زندگی ایشان برای ما خیلی دلانگیز و جذاب بود و طی یک مدت کوتاه این صمیمیت و بزرگواری ما را به جایی رساند که من به خودم جرأت بدهم مثلاً از ایشان دعوت بکنم به حجرهی ما برای ناهار بیاید و ناباورانه ایشان پذیرفت. ایشان به حجرهی ما تشریف آوردند. بنده هم از همان زمان یک مهارتی در پختن غذا داشتم در حجرهای که در حدود دو متر و نیم در سه متر بود، همان حجره هم آشپزخانهی ما بود، هم خوابگاه ما بود، هم محل مباحثه و درس ما بود. به هر حال همان گوشهی حجره چراغی داشتیم که رویش غذا میپختیم، من پلو پخته بودم، این پلو با اینکه آب کش نبود ولی مثل پلوی آب کش برنجها کاملاً قدکشیده بود در عین حال یک دانهاش هم به همدیگر چسبیده نبود. وقتی پلو را در دیس کشیدم و جلوی ایشان گذاشتم، برای دقایقی این برنج را تماشا میکردند و میگفتند حیف است این غذا را آدم بخورد، بیشتر باید تماشا کند. این هم از بزرگواری ایشان بود، حالا خیلی هم چیز عجیب و غریبی نبود ولی ایشان ما را تشویق کردند به خاطر همین غذایی که در محضر ایشان قرار دادیم. در کل ایشان یک شخصیت طلبهپرور و مشوق خوبیها و جذاب به طرف مسائل معنوی و اخلاقی بودند.
علت شرکت طلبههای ایرانی در درس شهید صدر در نجف
در چهرههای جوان حوزه آن روزگار، ممتازترین چهره که افق آیندهی شخصیتی آن را نشان میداد، مرحوم آیت الله صدر بود. اولاً بیان شهید صدر بیان ممتازی بود، ایشان علاوه بر ویژگیهای خاصی که داشت، بیان بسیار شیوایی هم داشت. این بیان زیبا برای ما این جاذبه را داشت که درس خیلی از مراجع به فارسی گفته میشد و ما علاقمند بودیم که یک درسی که به زبان عربی هم گفته میشد شرکت کنیم. درس ایشان عربی فصیح و ادیبانه و در عین حال قابل فهم بود و از این جهت هم برای ما جاذبهای داشت. ثانیاً در مباحث علمی نوآوریهایی ایشان داشت که تجلیاش مثلاً در «اقتصادنا» و «فلسفتنا» بود. در مباحث فقهی حرفهای نویی داشت. در مجموع مرحوم شهید صدر به دلیل نکات لطیف و ظریفی داشت و همینطور آن بیان شیوایی که داشت برای ما جذابیت خاصی را ایجاد میکرد که درس ایشان را انتخاب بکنیم.
علت شهادت شهید صدر روحیهی انقلابی او بود
رابطهی شهید صدر به حضرت امام به مرور نزدیکتر شد و به آنجا رسید که مرحوم آقای صدر بالاترین ارتباط روحی و معنوی و گرایش انقلابی را به راه امام و خط امام پیدا کرد و آن جملهی معروف که «ذوبوا فی الامام الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام» یعنی در امام خمینی ذوب بشوید همانطور که او در اسلام ذوب شده است. جملهی بسیار پر معنا است، از یک جهت سوق دادن مردم و علاقمندانشان به طرف حضرت امام است و از طرف دیگر گواهی بر اینکه مبنای سوق دادن مردم، ذوب بودن امام در اسلام هست. یعنی این جنبهی تاکتیک رایج سیاسی بین سیاستمداران نیست، این بر مبنای یک تفکر دینی الهی است. چون امام ذوب در اسلام است و با این ویژگی نهضت و قیام و انقلابی را برپا کرده است، شهید صدر دیگران را هم فرا میخواند که به این راه و به این خط بپیوندند و مسیر انقلاب را طی کنند.
