کار انبیاء الهی این است که تابعین خود را از دل این ابتلائات عبور داده و به حقیقت فراسوی این ظواهر متوجه سازند تا توحید را نه در کلاس درس بلکه در صحنه ابتلائات درک کنند و به آنچه نبی الهی متذکر میشود، ایمان بیاورند.
به گزارش خط هشت ، محمدرضا عابدینی استاد حلقه منظومه فکری علامه طباطبایی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) مطلبی با عنوان «حرکت امام خمینی (ره) از سنخ کار انبیاء است نه علما!» نوشته که متن مشروح ان به شرح ذیل است:
حرکت امام خمینی (ره) از سنخ کار انبیاء الهی و در ادامه مکتب آنان است. حرکت توحیدی ایشان در طول تاریخ بینظیر بوده است. البته از باب حرکت جمعی امت بینظیر است و نه فقط شخصیت فردی ایشان. چرا که شخصیت انبیاء الهی، شخصیتهای جامع و کاملی بودهاند اما امتهایشان تا این حد آمادگی در اجابت و پذیرش نداشتهاند.
مرحوم علامه طباطبایی (رض) در رساله انسان خود بحثی مطرح میکنند که استعدادهای نظام انسانی، شامل تمام استعدادهای نظام هستی میشود و حرکت انسان در قوس صعودِ تعالی خود، به صورت حیات جمعی و حرکت کاروانی محقق میشود. فلذا به فعلیت رسیدن انسان در متن حیات اجتماعی و با همراه کردن جامعه انسانی محقق میشود [1]. ویژگی ممتاز امام راحل (ره) این بود که ایشان به واسطه ظرفیت اجتماعی ویژه و عظمت روحی خودشان، توانستند کاری انجام دهند که در طول تاریخ بینظیر بوده است و ادامه نقشه و پازلی بود که انبیاء الهی از ابتدای تاریخ بشریت در پی آن بودند.
نقشه الهی یک سیر حساب شده است که به بیان قرآن کریم همان تحقق توحید به صورت مصداقی و عینی در جامعه انسانی میباشد. فلذا انبیاء الهی به عنوان کارگزاران این نقشه، در طول تاریخ تلاش کردهاند تا توحید را در بستر حیات اجتماعی انسان به صورت مصداقی و نه مفهومی محقق سازند. یعنی در عین این که وجود خودشان، تحقق مصداقی معارف دین است و مردم با دیدن حیات آنان، توحید مجسم را میدیدند، تلاش میکردند عالم را به صورت مصداقی جلوه توحید سازند. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی (رض) انبیاء «هیأة التوحید فی الفعل» بودهاند [2] یعنی اگر حقیقت توحید به شکل مجسم و عینی ظهور کند، وجود و فعل انبیاء مظهر آن است و همچنین اگر فعل و وجود انبیاء را از نواقص پاک کنیم و به حقیقتش برگردانیم، حقیقت توحید را مییابیم. سیره این بزرگواران بدین شکل بوده که جامعه را در ضمن حوادث و وقایع به حقیقت توحید متوجه می کردهاند و آنان را از مفهوم توحید به مصداق عینی و محقق توحید متوجه میساختند.
حرکت امام خمینی (ره) هم با الگوگیری از این نقشه الهی، ارائهی حرکتِ توحیدی در ضمن حوادث و وقایع بود؛
اولا؛ وجود خودش مصداقی از انسان موحد بود و فعلش موحدانه رقم میخورد یعنی مظهر و تجلی توحید بود. چنان توحید در وجودش تجسم یافته بود که وقتی بعد از دستگیری ایشان در سال 43 و آزاد شدنشان در مسجد اعظم، سخنرانی میکردند، فرمودند: «والله من به عمرم نترسیدهام. آن شبى هم که آنها مرا میبردند، آنها (مأمورها) میترسیدند و من آنها را دلدارى میدادم.» [3] واقعا قول و فعل ایشان ظهور توحید بود.
ثانیا؛ در عین این که شخص امام (ره) موحد بود، همچون انبیاء الهی جامعه را در ضمن حوادث مصداقی به توحید مصداقی رهنمون میکرد. اگرچه معلم توحید بود اما هرگز کلاس توحید مفهومی برگزار نکرد. بلکه مراتب توحید مجسم را نشان میداد و همچون سیره انبیاء، توحید را در ضمن حوادث و وقایع، ظهور و بروز میداد. چه در وقایع قبل انقلاب، مثل قیام مردم در ماه محرم و چه وقایع بعد از آن مثل ماجرای حمله صدام و...، با تغییر در بینش و ارادهها، افق نگاه انسانها را تصحیح میکرد و توحید را در بستر وقایع نشان میداد نه این که با درس و دانش مفهومی سعی در تغییر بینشها و نگرشهای مردم داشته باشد. لذا به تعبیر حکیمانه مقام معظم رهبری: «در طول تاریخ، علمای بزرگی بودهاند... کاری که این بزرگوار [امام (ره)] انجام داد، از نوعِ کار انبیاء بود، نه از نوعِ کارِ علما. اگرچه علما ورثهی انبیا هستند، اما غیر از این بزرگوار، عالمی که توانسته باشد شأن وراثت را تحقق بخشد، نداشتهایم.» [4]
مثلا در جریان طبس با تصحیح نگاه مردم و مسئولان، نگاه توحیدی را پر رنگ کرد و بعد از واقعه طبس فرمود: «کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که میخواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ [سکوت نسبتا طولانی] شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست.» [5] یا در جریان فتح خرمشهر، آزاد سازی آن را به خدای متعال نسبت دادند و در پیام تبریک خود فرمودند: «از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد... تشکر میکنم» [6]. این فقط یک حرف زدن ساده نیست. امام (ره) موحد بود و حرف گزاف نمیزد. واقعا دست الهی را میبیند و تلاش میکند حقیقت توحید را که مصداقا در خارج محقق است و مردم توجه ندارند، به مردم نشان دهد. یعنی از آنچه محسوس و دیدنی است، انسان را عبور میدهد تا دست الهی را در دل این حوادث بیابد و توحید در جانش نشانده شود.
لذا اساسا کاری که امام (ره) برای ظهور توحید کرد با هزاران کلاس درس توحید و معاد محقق نمیشد. کار ایشان، ایجاد کارخانه انسانسازی بود. فلذا سرعت تغییر و انقلابی که در انسانها به واسطه فعل امام ایجاد شد، در طول تاریخ بینظیر بوده است. مثل عصای موسی (ع) که به زمین افتاد و تغییر عظیم و سریعی در سحره فرعون ایجاد کرد، کار امام (ره) یک تحول عظیم در جامعه انسانی بود و انسان را مبهوت میکند. این که افراد با چه سرعتی تغییر پیدا کردند، غیر قابل حساب است. قطعا این تحولات در افراد، شعاع وجودی امام (ره) و به واسطه فعل ایشان بوده است. کار او حقیقتا، ادامه نقشه انبیاء الهی برای تحقق توحید است.
از طرف دیگر، تحقق مصداقی توحید در حیات اجتماعی بشر از دل حوادث و ابتلائات الهی میگذرد. در نقشه الهی، هر تهدید و مکر دشمنانِ دین، به خودشان برمیگردد و تبدیل به فرصت اهل ایمان برای بروز توحید و غلبه بر دشمنان خواهد شد. با این نگاه تمام حوادث عالم، قسمتی از نقشه الهی هستند که برای رشد انسان طراحی شدهاند. کار انبیاء الهی این است که تابعین خود را از دل این ابتلائات عبور داده و به حقیقت فراسوی این ظواهر متوجه سازند تا توحید را نه در کلاس درس بلکه در صحنه ابتلائات درک کنند و به آنچه نبی الهی متذکر میشود، ایمان بیاورند. در این تحلیل، عالَم و حوادث آن کلاس عملی توحید است و موحّد کسی است که در ضمن امتحانات با معلم این کلاس همراهی کند.
فرعون ۲۵ هزار کودک را کشت تا موسی (ع)، کشته شده باشد. اما همین کارش باعث شد مردم نسبت به ظهور منجی، روحیه انتظار بالاتری پیدا کنند و زمینه برای ظهور موسی (ع) آمادهتر شود. همچنین با پرورش موسی (ع) در دامن خودش، مغلوب شدن ارادهاش آشکار شد. وقتی موسی (ع) به پیامبری رسید و دعوت خود را به فرعون ابلاغ کرد، فرعون برای رسوا کردن موسی (ع) مجلسی ترتیب داد و در یوم زینت همه مردم را دعوت کرد تا غلبه سَحَره بر موسی (ع) را به نمایش بگذارد اما موسی (ع) از همین موقعیت استفاده کرد و با غلبه یافتن بر سحره که عالمان عصر خود بودند، رسوایی فرعون را آشکار کرد و پیام هدایت و دعوت خود را ابلاغ کرد. یعنی موسی (ع) در قبال دشمنی فرعون، از این فرصتها استفاده کرد و با نمایش دست قدرت الهی، امر الهی را محقق کرد.
شبیه همین جریان برای ابراهیم (ع) در ماجرای شکستن بتها اتفاق افتاد. وقتی ابراهیم (ع) بتها را در نبود اهل شهر شکست، او را برای محاکمه به صحنه عمومی آوردند اما همین کار باعث شد برهانِ عملیِ ابراهیم (ع) بر توحید و ناتوانی بتها آشکار شود و نفوس مستعده بیدار شوند. بعد از آن، نمرود مردم را به صحنه مشارکت عملی کشاند، تا همه مردم برای سوزاندن ابراهیم (ع) هیزم بیاورند و همه در دشمنی با نبی الهی، مشارکت داشته باشند اما همین کار موجب شد اعجاز بزرگ الهی در سرد و سلام شدن آتش برای ابراهیم (ع) آشکار شود و در مقابل تمام مردم، بلیغترین ظهور قدرت و محبت خدای متعال بروز یافت. بعد از این ماجرا، نمرودی که ابراهیمِ جوان را به حساب نمیآورد، مجبور میشود با ذلت و خواری سراغ ابراهیم (ع) برود و برای توجیه حاکمیتش برای مردم مغالطه کند تا شکستهایش را جبران کند و در این کار هم موفق نمیشود و قدرت و قاهریت خدای متعال به نمایش گذاشته میشود.
فلذا دشمنی و رذالت دشمنان با همه سختیها و فشارهایی که بر مؤمنان دارد، خودشان قطعهای از پازل نقشه الهی برای تحقق عینی توحید در جامعه مؤمنان به حساب میآیند. کار انبیاء الهی این است که با استفاده از این ابتلائات و دشمنیها، حق و حقیقت را از دل همین ابتلائات بروز دهند. یعنی همان تحقق مصداقی توحید در نقشه الهی. انقلاب اسلامی ما مملوء از این شواهدی است که دشمنی دشمنان به فرصت رشد و تعالی جامعه تبدیل شده است و امام (ره) و یادگار ایشان یعنی مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) کاری نبیگونه در این میان کردهاند.
امام (ره) در مورد تحریمهای ابتدای انقلاب میفرمود: «همین تحریم اقتصادی برای شما یک تحفه آسمانی بود.» [7] یا در مورد هشت سال دفاع مقدس، به تحفه الهی [8] تعبیر میفرمودند. درست است که دشمن رذالت دارد و رذالت او مذموم است اما او کوچکتر از آن است که نقشه الهی را به هم بزند. فلذا دشمنی او هم ذیل پازل و نقشه الهی تعریف میشود و امام (ره) با بصیرت تاریخی خود تلاش میکردند جامعه را با تقویت صبر و جهاد از این ابتلائات عبور داده و دست الهی را در دلِ این وقایعِ مصداقی نشان دهند. این همان مرحلهای است که امروز نظام و کشور ما در آن قرار گرفته است و سکّاندار این انقلاب همچون امام (ره) در پی گذر دادن ساکنان این کشتی از این ابتلاء و آزمایش در حال تلاش است تا یَد قدرت الهی بروز و ظهور یافته و توحید مصداقا در خارج به نمایش گذاشته شود.
--------------------------------
[1]. ر.ک. رساله انسان بعد الدنیا.
[2]. المیزان، ج 6، ص 258.
[3]. برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 241.
[4]. از دیدارهای کمتر منتشرشده مقام معظم رهبری: 27/02/1372.
[5]. صحیفه امام، ج 12، ص380.
[6]. صحیفه امام، ج 16، ص 257.
[7]. صحیفه امام، ج 16، ص 276.
[8]. صحیفه امام، ج 21، ص 433.
منبع: فارس