به گزارش خط هشت، 40 سال پیش در چنین روزی گروهک فرقان بهرهبری اکبر گودرزی اولین عملیات تروریستی خود را انجام داد و طی این عملیات تروریستی سرلشکر محمدولی قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش را که در آن روزها دیگر مسئولیتی نداشت و خانهنشین شده بود در سن 66سالگی در منزلش به شهادت رساند.
قرنی سال 1292 در خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش از مدیران مخابرات تهران بود که در ایام خدمت، مدت زمانی مجبور به زندگی در شهر شیراز شد که در راه بازگشت به تهران، پدر در آباده بیمار شد و بهدلیل همان بیماری درگذشت. محمدولی آن روزی که پدرش درگذشت، کمتر از 10 سال سن داشت.
قرنی تحصیلات ابتدایی خود را در اصفهان به پایان رساند و تحصیلات دبیرستان خود را در مدرسه دارالفنون تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام ارتش به پایان رساند. او در سال 1309 و آن زمانی که 17ساله بود، وارد دانشکده افسری ارتش شد و در سال 1313 با درجه ستواندومی و در رسته توپخانه فارغ التحصیل شد.
وی در خصوص نام خانوادگی خود گفته است: «16ساله بودم که نسبت به نام خانوادگیام حساس شدم. بهفکر افتادم بررسی کنم تا ریشه و وجه تسمیه آن را بدانم، حاصل بررسیام این شد که نام فامیل من منتسب است به یکی از دوستداران و اصحاب گرانقدر پیامبر اکرم(ص) بهنام "اویس قرنی". مشیت الهی را اینگونه رقمخورده دیدم که هویت من با واسطههایی به انسانی خداجو مرتبط باشد، در قبال این ارتباط مقدس احساس مسئولیت کردم و با خود گفتم من موظفم در پاسخ به این لطف خداوندی بهگونهای عمل کنم که زندگی من شباهت و رنگ و رایحهای شبیه به زندگی آن بنده خاص خداوند داشته باشد».
قرنی در دوران خدمت 24سالهاش در ارتش کفالت فرماندهی گردان 2 هنگ 4 توپخانه، فرماندهی گردان 105، ریاست رکن دوم ستاد مرکز تعلیماتی آمادگاه، فرماندهی پارک توپخانه لشکر 2، ریاست رکن سوم لشکر 2 مرکز، ریاست ستاد لشکر 2، معاونت اداره دوم سررشتهداری ارتش، فرماندهی تیپ مستقل رشت و ریاست رکن دوم (اطلاعات) و معاونت ستاد ارتش را بهعهده داشت. او همچنین آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی و دارای نشانهای لیاقت، همایون، دانش و افتخار بود.
قرنی پس از کودتای 28 مرداد و آن وقتی که ریاست رکن 2 ارتش را بهعهده داشت و بهتازگی سرلشکر شده بود، جزو مخالفان ارتش شاهنشاهی بود و این مخالفت وی نیز برای دیگران آشکار شده بود. اگرچه او از حامیان کودتای 28 مرداد بود اما سپس مخالفت قرنی بهحدی رسید که وی در سال 1336 اقدام به طراحی کودتا در ارتش کرد، اما قبل از اینکه این کودتا به مرحله اقدام برسد، لو رفت و قرنی و همراهانش از جمله بزرگمهر و طالبزاده اردوبادی (پدر نادر طالبزاده) دستگیر و ضمن اخراج از ارتش، زندانی شدند. گفته میشود قرنی آن زمان شبکهای از افسران نیروهای مسلح را در اختیار داشت. در خصوص دلایل کشف کودتا گمانهزنیهای متعددی صورت گرفته است، اما تاکنون علت مستدلی ارائه نشده است.
شهید قرنی که ابتدا قرار بود اعدام بشود، در نهایت به 3 سال حبس محکوم شد و در سال 1339 از زندان آزاد شد و تحت مراقبت شدید امنیتی قرار گرفت. زندانی شدن قرنی موجب شد که وی با روحانیون مبارز علیه رژیم شاه ارتباط برقرار کند، ارتباطی که پس از زندان نیز استمرار یافت و با آغاز شدن نهضت اسلامی در خرداد ماه سال 1342، او بهدلیل ارتباط با آیت الله طالقانی و آیت الله العظمی میلانی و برخی دیگر از روحانیون دوباره به زندان افتاد.
او این بار نیز بهمدت 3 سال به زندان افتاد و در سال 1345 از زندان آزاد شد، البته ارتباطهایش تحت نظارت ساواک بود. او بسیار با احتیاط رفتار میکرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی وضعیت به همین منوال گذشت. با بازگشت امام خمینی(ره) به ایران در مدرسه رفاه حضور پیدا کرد و با تأیید امام خمینی(ره) عضو شورای انقلاب شد.
در روز 23 بهمن 57 و یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سرلشکر محمدولی قرنی به ارتش ازهمگسیخته و بهجامانده از دوران رژیم شاه فراخوانده شد و با حکم امام خمینی(ره)، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش ملی اسلامی شد. او در این دوره تنها 43 روز رئیس ستاد مشترک ارتش بود که این روزها به روزهای پر فراز و نشیبی تعبیر میشود که در نهایت با شدت یافتن اختلافات قرنی با دولت موقت و اعضای آن بهخصوص احمد مدنی و ابراهیم یزدی که وزیر دفاع و معاون نخست وزیر در امور انقلاب بودند، مجبور به استعفا شد. اگرچه استعفای او از سوی امام خمینی(ره) پذیرفته نشد، اما مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقت چند روز بعد او را به دفترش خواند و گفت که با استعفایش موافقت شده است. قرنی هم دیگر به ستاد ارتش نرفت و پس از آن سرلشکر فربد که از اعضای جبهه ملی و از نزدیکان فکری دولت موقت بود به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد. این انتصاب از سوی بازرگان انجام گرفت.
حضور سرلشکر قرنی با همراهان خود در سنندج در جریان غائله کردستان
قرنی پس از انتصاب به ریاست ستاد کل ارتش بلافاصله گروهی از افسران انقلابی به مسئولیت سرهنگ حسنعلی فروزان را برای اداره امور ارتش بهکار گرفت؛ سرهنگ فروزان که رابطه خوبی با روحانیت و افسران جوان انقلابی داشت، رئیس دفتر سپهبد قرنی شد و با هدایت او افسرانی مانند حسنی سعدی، محمدعلی شریفالنسب، عبدالله نجفی، محمدرضا رحیمی، احمد دادبین، محمد سلیمی، شهید یوسف کلاهدوز، شهید موسی نامجو و شهید حسن اقاربپرست وارد ستاد مشترک ارتش شدند. این افراد توانستند مانع نفوذ سرهنگ توکلی از وابستگان دولت بازرگان که سوابق جاسوسی قبل از انقلاب داشت و به همین علت به زندان محکوم شده بود، بشوند.
امام خمینی در روز 27 بهمن 57 همچنین در پاسخ به سؤال برخی از دانشگاهیان گفته بود که «همین امروز آقای قرنی را من فرستادم آمد اینجا. آقای یزدی هم آمد اینجا؛ که او از دولت باشد، او هم که رئیس [ستاد]. بنا بر این شد که در همین هفته این طبقۀ اول [ارتش] را، از سرلشکر به بالا را بیندازند دور. این پایینیها بیایند مشغول کار بشوند. اگر بگویید که ما ارتش نمیخواهیم ــ که همچه چیزی نمیگویید ــ ما ارتش میخواهیم، ما ژاندارمری میخواهیم، ارتش میخواهیم، شهربانی میخواهیم؛ همۀ اینها را میخواهیم. ما باید این طبقۀ اول، امرا و ــ نمیدانم ــ اینهایی که با فساد آمدهاند روی کار و خودشان هم اکثراً ــ البته همه نه، اما اکثراً ــ فاسدند، اینها را درجاتشان را کنار بگذاریم، بازنشستهشان بکنیم، و بعد بیاییم سراغ این پایینیها؛ پایینیها را یک سر و صورتی بدهیم، تا بعد برویم سراغ افراد ببینیم افراد چطوریند».
دوره ریاست قرنی همراه با آغاز درگیریها در کردستان و گنبد بود. یکم اسفند 57 با حمله ضدانقلاب به پادگان ارتش در مهاباد، غائله کردستان آغاز شد، ضمن اینکه همزمان موضوع انحلال ارتش و ایجاد ارتش جدیدی با نام ارتش بیطبقهتوحیدی و خلق از سوی سازمان مجاهدین و سازمان چریکهای فدایی خلق که حامی ناامنکنندگان در گنبد بودند، مطرح میشد.
در ماجرای کردستان، ضدانقلاب در اسفند 57 به پادگان سنندج حمله کرد. قرنی با کمک نیروی زمینی و هوانیروز توانست لشکر را از محاصره نجات دهد. اقدامات نظامی قرنی مورد قبول دولت موقت نبود و قرنی هم حاضر نبود روش نظامی خود را کنار بگذارد. در نهایت استعفایی نوشت و تقدیم امام خمینی(ره) کرد. در بخشی از نامه استعفای قرنی آمده بود: «معاون نخست وزیر انقلاب که خود را واضع مقررات و مالک الرقاب میداند بدون آنکه بداند ارتش چه موقعیت و چه امکاناتی دارد و متأسفانه بدون اینکه حتی اینجانب را طرف مشورت قرار دهد، هر روز دستوراتی صادر مینماید که ارتش بایستی شاهد لطمهای دیگر بر روحیات افسران و افراد خود و افتادن مقداری سلاح و مهمات و مال و منال به دست افراد ناصالح و وابسته به خارجیان باشد و... وزیر دفاع بدون مشورت و نظرخواهی از اینجانب و خارج از وظایف خود میرود و از رادیو و تلویزیون و مطبوعات نسنجیده میگوید که سربازان فروردین مرخص و بالنتیجه تعداد معدودی که از ارتش با خون دل به سربازخانهها کشانده بود، نگهداری سربازخانهها را رها کرده و به موطن خود میروند و شبهنگام عناصر تودهای وابسته به سیاستهای خارجی با کامیونها به سربازخانهها میروند و باقیمانده اسلحه و مهمات را بار کرده و به خارج از شهر میبرند... دولت بدون مشورت با ارتش و آگاهترین مرجع ارزیابی کردستان، نمایندگانی را به آنجا میفرستد که با ورود آنها و اولین سخنپراکنی که میکنند مردم را به پادگان مهاباد ریخته و غارت میکنند و در جلوی همین هیأت فرمانده پادگان را گلولهباران میکنند».
نمایی از منزل شهید قرنی ساعتی پس از ترور اولین رئیس ستاد مشترک ارتش
قرنی پس از کنارهگیری از ارتش در روز 6 فروردین 58، خانهنشین شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت در منزل شخصی خود در خیابان ولیعصر(عج) توسط گروهک فرقان به شهادت رسید. حمید نیکنام از اعضای گروهک فرقان ضارب اصلی سرلشکر قرنی بود که دستگیر و اعدام شد. پیکر شهید قرنی نیز در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.
کینه و نفرت گروههای چپ و مارکسیستی از سپهبد قرنی بهدلیل اینکه در زمان تصدی رکن دوم ارتش، شبکه افسران حزب توده را پس از کودتای 28 مرداد 1332 کشف و منهدم کرده بود و این مسألهای نبود که گروههای چپ از آن بگذرند، یکی از دلایل اصلی ترور وی از سوی گروهک فرقان با تفکرات التقاطی مارکسیستی عنوان شده است. همچنین بسیاری ترور قرنی را به مسأله ضلع زور از مثلث "زر و زور و تزویر" مربوط میدانند.
گروهک فرقان پس از ترور شهید قرنی در بیانیهاش، دلایل این ترور را اینگونه اعلام کرد: «سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوتی قبلی، همکاری با رژیم ضدتوحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم، مفسد فی الارض، اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به اینکه مأمور اجنبی هستند، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش از جمله دلایل ترور سپهبد قرنی بود!».
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود، درباره شهادت قرنی مینویسد: "سیاست دولت موقت در مقابله با آشوبها و درگیریهای قومی، حلوفصل مسئله از طریق گفتگو و مذاکره بود؛ اما اکثر نظامیها و از جمله سرلشکر قرنی که ریاست ستاد ارتش را برعهده داشت، باتوجه به تجربیاتی که از قبل داشتند، چنین سیاستی را بدون پشتوانهای از قاطعیت و نشان دادن اقتدار، برای حفظ یکپارچگی کشور کارآمد نمیدیدند و به آن معتقد نبودند؛ ما هنگامی که در کردستان بودیم، این مخالفت را وقتی برخلاف نظر هیئت با پرواز هواپیماهای جنگی در آسمان شهر سنندج مواجه شدیم، بهعینه دیدیم.
در اثر ابراز همین مخالفتها همراه با فشارهایی که احزاب و گروههای عمدتاً چپگرا به دولت موقت وارد میکردند، مهندس بازرگان، سرلشکر قرنی را از کار برکنار [کرد] و بهجای وی سرلشکر ناصر فربد را برگزید. این برکناری برخلاف ادعائی که میشد نهتنها آرامشی در حوادث مناطق کردنشین و سایر مناطق بهوجود نیاورد، بلکه بهانهای به دست گروهک کجاندیش فرقان داد که قرنی را متهم به کشتن مردم کُرد کنند و در محکمهای ساختگی او را به اعدام محکوم سازند و درست چند روز بعد از برگزاری رژه بزرگ ارتش (29 فروردین 58) با هجوم به منزلش او را به شهادت برساند". (دوشنبه 3 اردیبهشت 58)
امام راحل(ره) بعد از شهادت قرنی همواره از وی بهاحترام یاد میکرد. امام خمینی در تاریخ 25 اردیبهشت 58 در دیدار هیئت بازرگانان ایرانی درباره ترورهای گروهک فرقان فرمودند: "جرم آقای مطهری چه بود؟ چه کرده بود؟ جرم «قرنی» چه بود؟ آخر چه جرمی کرده بودند که مستحق قتل بودند؟ حالا هم لیست دارند برای کشتن یک عدهای. خیال میکنند که با کشتن آقای مطهری، یا با کشتن امثال آقای مطهری، این نهضت خاموش میشود و دوباره حقوق ملت ما پایمال میشود...".