شهیدی از خطه لبنان در جمع شهدای ایرانی
چندسالی است بنا بر عهدی با خدا در واپسین روزهای زمستان که جوانه زدن شکوفه ها و درختان، آمدن بهار را نوید می دهد، دیدار و یادی از تمامی شهدا داشته باشم؛ اما در همین حین شهیدی از سرزمین لبنان که سال هاست به دور از خانواده...
بسیجی پاکباخته حضرت روح الله
گذشت زمان را حس نمی کنیم که ناگاه یکی از اعضا، ساعت را برایمان می گوید. مادر که متوجه جمع و جورکردن وسایل می شود، می داند که وداعی سخت با فرزندش دارد. صدایش می لرزد. تمام اعضای بدنش به ارتعاش درمی آید. چگونه با فرزند وداع کند! او که همسرش را سال ها پیش از دست داده و فرزند برایش قوت قلبی بوده، فرزند را هم از دست داده است و دیگر کسی را ندارد. زن جوان دیگری همراه اوست. از مترجم نسبت او را می پرسم. می گوید: او هیچ کس را ندارد و حالا این خانم خدمتکار از سوی حزب الله لبنان، همیشه و همه جا با اوست و کارهایش را انجام می دهد و وظیفه پرستاری از او را برعهده دارد. زن جوانی که با لبخندی شیرین از همه پذیرایی می کند و لحظه ای از پیرزن جدا نمی شود.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.