تروریست ها قصد نفوذ به مقر انتظامی داشتند / اگر جوان سرباز این فداکاری را نکرده بود فقط خدا می‌دانست که چند نفر دیگر شهید می‌شدند

دوشنبه, 30 ارديبهشت 1398 12:54 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

انگار تروریست‌ها روششان را عوض کرده بودند. «درزاده» سریع با یک دستش در را بست و با دست دیگرش شروع به تیراندازی کرد. تروریست‌ها که از ورود به ساختمان ستاد نا امید شده بودند با کنترل از راه دور بمب کار گذاشته شده در ماشین انتحاری را منفجر کردند.

 

به گزارش خط هشت ؛ شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می‌نوردد و زمین را به نور رب‌الارباب اشراق می‌بخشد. 

دو داستان زیبا و سرنوشت ساز از شهید مدافع وطن ناصر درزاده که در تاریخ 15/9/1397 براثر حمله انتحاری ایادی استکبار به شهادت رسید. لیکن با رشادت و شهادت خود از فاجعه ای که دشمنان اسلام برایمان درنظر گرفته بودند پیشگیری کرد.

ده دقیقه دیر رسید

سن و سالش از بقیه سربازها بیشتر بود. ازدواج کرده بود و دو تا فرزند پسر داشت. اصالتاً یزدی بود. به عبارت دقیق‌تر بچه روستای توردان از توابع فهرج یزد بود. بعد از دوره آموزشی در کرمان با رفقایش تقسیم شدند برای ادامه خدمت در میرجاوه. جوان شجاع و نترسی بود. ده دقیقه قبل از اینکه به پاسگاه مرزی برسد تروریست‌ها حمله کردند و همرزمانش را به اسارت گرفتند. بعضی از آنها هم شهید شده بودند. وقتی آن صحنه‌ها را دید با افسوس گفت: «کاش من هم لیاقت شهادت داشتم...»...

فداکاری

تروریست‌های مرزهای شرقی و غربی ایران همگی سر و ته یک کرباس بودند. فقط اسمشان فرق می‌کرد. حتی عملیات‌های انتحاری‌شان هم شبیه هم بود. یکی از روش‌های رایج تکفیری‌ها در عراق و سوریه استفاده از خودرو بمب گذاری شده و ورود ناگهانی و پر سرعت به ساختمان‌های حساس دولتی یا نظامی بود. فرماندهان مرزبانی شرق کشور با استفاده از همین تجربه‌ها جلوی درب ورودی ستاد فرماندهی چابهار موانعی گذاشته بودند که عوامل انتحاری نتوانند با سرعت زیاد خودشان را به درب ساختمان بکوبند.

 آن روز صبح «درزاده» شیفت دژبانی ستاد چابهار بود. با رفقایش نشسته بودند داخل اتاقک دژبانی که آمبولانس ستاد رسید. او که راننده آمبولانس را می‌شناخت از اتاق دژبانی بیرون آمد و در را برایش باز کرد. ناگهان متوجه شد که یک خودرو ناشناس خودش را چسبانده به آمبولانس و قصد ورود غیر مجاز به ساختمان ستاد را دارد. انگار تروریست‌ها روششان را عوض کرده بودند. «درزاده» سریع با یک دستش در را بست و با دست دیگرش شروع به تیراندازی کرد. تروریست‌ها که از ورود به ساختمان ستاد نا امید شده بودند با کنترل از راه دور بمب کار گذاشته شده در ماشین انتحاری را منفجر کردند. اگر جوان سرباز این فداکاری را نکرده بود فقط خدا می‌دانست که چند نفر دیگر شهید می‌شدند...

شادی روحش صلوات.

 

 

منبع:  شهدای ناجا

خواندن 1033 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family