زهرا منصف همسر شهید عباس کریمی می گوید: روزی که عملیات بدر شروع شد شبش با خانم‌های دیگر دعای توسل خواندیم بر خلاف عملیات‌های دیگر هرچه کردم آرام نشدم. بیست و سوم اسفند بود، از همان بعد از ظهر داود بی آنکه چیزیش باشد یکدفعه بنای گریه کردن را گذاشت.

جهاد مدافعان حرم تنها معطوف کمک به مظلومان سوریه و عراق و با هدف تامین امنیت برای آنها نبود، بلکه تمام مردم جهان از اثرات مادی و معنوی این انسان‌های بی‌ادعا که در مقابله و مبارزه با تروریسم قدم برداشتند نفع می‌برند.

سردار شهید «محمدعلی میرزایی» در وصیت‌نامه خود آورده است: پیام من به تو ای مادرم این است که اول ایمان خود را حفظ کن و دوم آن که برای به ثمر رسیدن انقلاب از فرزندان دیگرت هم دست بکش.

این سخن شهید زجاجی معروف است که می‌گفت: «به برادرانی که از جبهه آمده‌اند بگویید چه کرده‌اید؟ این‌ها را بنویسید. این‌ها را ضبط کنید. به خدا قسم ارزشمند است. خود این‌ها یک کتاب می‌شود. جنگ ما جنگی نیست که تمام شود.».

پاسدرا شهید «ابوالفضل نانگیر» در نامه خود آورده است: «مادر از تو می‌خواهم که از صمیم قلب مرا حلالم کنی که من از رضایت تو می‌توانم جهاد در راه خدا انجام دهم.»

یکی از سخنرانی‌های جذاب شهید همت، پس از عملیات خونین والفجر ۴ برای نیرو‌های لشکر ایراد شد و در آن شهید همت روند عملیات و عملکرد لشکر را به خوبی شرح داده است. این سخنرانی عیناً در کتاب آورده شده است.

سردار صفوی روایت کرد: در عملیات خیبر، علی‌رغم همه فشار‌ها و پاتک‌های دشمن و نیز در حالی‌که ما در وضعیت مناسبی هم نبودیم؛ همین که پیام حضرت امام (ره) به حاج همت رسید که جزایر باید حفظ شود، او صد برابر مصمم‌تر و قاطعانه‌تر آماده مقابله شد.

اولین باری که پدرم را دیدم در همین اتاق بود، الان فیلمی هم که هست می­بینم از همه بی‌­قرارتر من بودم، یعنی واقعاً دلم میخواست بعد از این همه سال یک چهره دیگه­‌ای از پدرم می­دیدم، بعد از این­که روی تابوت را برداشتند، تنها یک کفن کوچک و استخوان دیدم؛ واقعاً لحظات سختی بود. بی­قراری­های مادرم هم یاد می­ آید. شاید باورتان نشود که من با همان سن کم بیشتر از همه نگران مادرم بودم.

شهید عبدالکریم معصومی گودرزی حتی در پادگان و ژاندارمری نیز به هر صورت بود حتمأ باید نمازش را می خواند

احمدیان راوی دفاع مقدس گفت: شهید احمد کاظمی جایی که مسئله مربوط به خودش بود، به‌هیچ‌وجه از مقاومت دست برنمی‌داشت، ولی در برابر نیروهایش، نگاهی مهربان و دلسوزانه داشت.

مادر با چشمانی گریان می‌گوید: مهدی لیاقت شهادت را داشت، اما دلم می‌سوزد، همه امیدمان بود، حالا نمی‌دانم با دو فرزند یتیمش چه کنم؟

همسر شهید عراقی گفت: نیمه شعبان سال ۶۴ ازدواج کردیم و به اهواز رفتیم. بلافاصله بعد از رفتن ما به اهواز، عملیات والفجر ۸ شروع شد. همسرم به جبهه رفت و هر دو هفته یک بار به خانه می‌آمد. دوستانش به شوخی می‌گفتند: «ماه عسل به جبهه آمده‌اید!»

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family