«من در اینجا یک کار جهادی میکنم؛ اما در جبهه میتوانم دو جهاد انجام دهم: جنگیدن و کمک کردن به مجروحان.»
کتاب «همیشه فرمانده» روایتی از زندگی و زمانه سردار شهید محمد فرومندی به قلم محمود شمآبادی به چاپ دوم رسید.
کمی جلوتر حال و هوایش کاملاً عوض شد. گفت: «عزیز از خدا بخواه من به مرگ طبیعی نمیرم!» انگار کارد کشیده بود به قلبم! گفتم: «خدا نکنه! این چه حرفیه؟ دعاهای خوب کن. از امام رضا حاجت خوب بخواه!» گفت: «بهتر از شهادت؟ از آقا بخواه شهادت نصیبم کنه! از آقا بخواه عاقبت من ختم به خیر بشه. من به راه بد نرم!»
روزشمار جنگ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱... ساعت ۲۱:۳۰ در حالی که افراد حاضر در سنگر عمومی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) در حال خواندن زیارت عاشورا بودند، محسن رضایی و سرهنگ علی صیاد شیرازی رمز والفجر را به قرارگاههای نجف و کربلا اعلام کردند...
در حکمت این مرد، در اخلاق این مرد، در دین این مرد، در سیاست شناسی این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازیهای سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم.
کتاب «آقای کاف میم» دربردارنده خاطرات شفاهی «حسن کمالیان» مستندساز و عکاس دفاع مقدس از سوی انتشارات «راهیار» منتشر شد.
«شما که میدونید من برای چی میرم سوریه، خودم هم که میدونم، خدا هم میدونه. وقتی اینطوری شد دیگه حرف مردم مهم نیست. اگه انسان کاری رو برای خدا انجام بده، خدا بهش عزت میده. هرچقدر بیشتر باخدا باشی خدا بیشتر بهت عزت میده. شما کاری به حرف مردم نداشته باشید، ببینید، وظیفهتون چیه.»
«یکِ یک»؛ نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید سید جمعه هاشمی شیخ شبانی دارد که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
«پس شرطِ اعزام، اعلام آمادگی خود دوستان میباشد، درست است؟» گفت:«نه، علاوه بر اعلام آمادگی، پیگیری، و درآوردن درِ فرماندهی و حفاظت از پاشنه، شرایط دیگری هم دارد.» و خندید. کنجکاو شدم. صورتم را به علامت سؤال در هم کردم و گفتم:«شرایط دیگرش چیست؟» درحالیکه هنوز خنده از لبش محو نشده بود گفت:«برای اعزام این بچهها، هر شرطی هم که بگذاریم ندیده و نشنیده میپذیرند...»
کتاب «آواز غم زده خاک» اثر مشترک «نسرین چراغی» و «تورج صیادپور» از سوی «نشر شاهد» منتشر شد.