در خلال برگزاری مراسم "جشن انقلاب" برنامه های متنوعی از جمله تواشیح، مسابقه کودکان و استند آپ و تئاتر و اجرای سرود زیبا توسط گروه رویش های انقلاب اسلامی هم ببه اجرا در آمد.
به گزارش خط هشت ، بیش از 5 هزار زن در دوران دفاع مقدس در بمباران شهرها و یا پشت جبهه ها به جانبازی نائل آمده اند، اما در جامعه شناخته شده نیستند، به همین منظور برای آشنایی بیشتر مخاطبان با جانبازان زن دفاع مقدس به سراغ "دختر محمدی" جانباز 65 درصد دوران دفاع مقدس ارومیهای رفتم و از مجروحیتش پرسیدم.
اولین باری بود که اسم کوچکی به نام "دختر" را می شنیدم برایم خاص بود. این خانم عزیز ساکن ارومیه است، تماس گرفتم و متوجه شدم به زبان فارسی مسلط نیست و تنها مفهوم چند جمله را متوجه می شود. از برادرش خواستم سوالاتم را برایش به ترکی ترجمه کند و پاسخ هایش را به من بگوید. دختر محمدی جانباز 65 درصد است که پای چپش در اولین بمباران ارومیه توسط رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی به سختی مجروح شد.
محمدی می گوید: در سال1365 40 سال داشتم. ساعت 10 صبح بود من در خانه تنها بودم و همسرم در مغازه بود. ناگهان صداهای مهیبی شنیدم و بعد از پنجره جنگنده های دشمن را دیدم. از ترس به سمت کوچه دویدم، صدای شبیه ترکیدن چیزی شنیدم، ناگهان به زمین خوردم و بیهوش شدم.
عربعلی محمدی برادر بزرگترش می گوید: بعد از بمباران خواستم احوال خواهرم را بپرسم اما هیچکس از او خبری نداشت. حوالی ظهر بود که در یکی از بیمارستان ها پیدایش کردیم. بیهوش بود، یک پایش را قطع کرده بودند، پای دیگر و شکمش پر از ترکش بود و اصلا حال خوبی نداشت حتی وقتی به هوش آمد هم ما را نشناخت.
خانم محمدی از خوابی تعریف می کند که هنگام بیهوشی دیده است: کسی را می دیدم که در کوچه راه می رود و بعضی از همسایگانم را با خود بلند می کند و می برد. لباس سفید بلندی به تن داشت. بالای سرم آمد، دستم را گرفت اما انگار پشیمان شد، دستم را ول کرد و رفت. در آن روز بسیاری از همسایگانم به شهادت رسیدند.
جانباز 65 درصد گفت: فرزندی ندارم و با همسرم زندگی می کنم. همسرم نیز بیمار و رسیدگی به من برایش خیلی سخت شده است اما برادرم کمکم می کند، خدا از او راضی باشد.
برادر این خانم جانباز 65 درصد گفت: مدتی است دیگر نمی تواند روی ویلچر بنشیند یا با عصا راه برود. تمام مدت روی تشکی روی زمین می نشیند و با کشیدن خودش روی زمین حرکت می کند زندگیش سخت شده است و من تا جایی که بتوانم به "دختر" کمک می کنم من برادرش هستم.
مبینا آقاخانی
منبع: حیات
جانبازان نخاعی و ویلچری در آستانه دهه مبارک فجر با حضور در حرم مطهر امام راحل(ره) با آرمان های امام، رهبری و شهدا تجدید پیمان می کنند.
علی اکبر سلیمانی، تکاور نیروی دریایی ارتش بوده است. در سال ۶٠ مجروح میشود، ولی پس از مدتی به جبهه باز میگردد. در جبهه اندیمشک، دوباره مجروح میشود؛ ولی این بار با توجه به قطع نخاعش جز در ناحیه سر نمیتواند حرکت کند. وقتی تشنج میکند، باید چند ماه در بیمارستان بماند.
بنیاد شهید بعد از فتنه ۸۸ ما را از گلزار شهدا برداشت. در زمان فتنه، ما اجازه نفس کشیدن به کسی ندادیم. چندین حرکت در سر قبر "ندا آقاسلطان" انجام دادند که ما جلوی این حرکت ها ایستادیم و خلاصه آنجا را با چنگ و دندان حفظ کردیم اما مرا از آن جا برداشتند و به جای دیگری منتقل کردند و
ساعت ۱۲ شب پُست را تحویل دادم و همراه با همرزمانم به سنگرهای خود رفتیم. نیم ساعتی نگذشته بود که دیدم صدای تیراندازی بلند شد. فورا بچه ها را بیدار کردم. تا از سنگر بیرون آمدیم...
در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی
سه جانباز فعال عرصه فرهنگ و اجتماع از انقلاب و آرمان هایش می گویند
جانبازان قطع نخاعی از دوران طلایی آرمانها میگویند. از روزگاری که جان آدمها به قیمت آرمانشان میارزید و حالا امروز جامعه در وضعیت محافظهکارانه و منفعتطلبانهای گیر افتاده است.
مادرم گفت کی به شما زن می دهد!؟ در همین حین یکی از فامیل های دور ما به نام "رسول کشاورز" شهید شد که در منطقه معاون فرمانده گروهان بود و در منطقه با هم بودیم. ایشان بعد از مجروحیت من شهید شد. با منزل تماس گرفتند که...
پرستاری از یک جانباز شیمیایی 70 درصد فقط عشق می خواهد و صبر و بنابراین با وجود مشکلات فراوان تنها با عشق می توان این مسیر را ادامه داد.
آسیب های روانی هم مثل آسیب های جسمی اگر به موقع تشخیص داده نشوند و تدابیر درمانی لازم صورت نگیرد، آثار و پیامدهای ناگواری بر خانواده و اجتماع به جا خواهند گذاشت.
آسیب های روانی هم مثل آسیب های جسمی اگر به موقع تشخیص داده نشوند و تدابیر درمانی لازم صورت نگیرد، آثار و پیامدهای ناگواری بر خانواده و اجتماع به جا خواهند گذاشت.
سال هاست که به عنوان کمک بهیار به جانبازان خدمت می کنم. بارها در زندگی خودم و سایر همکاران شاهد برکات ناشی از مستجاب شدن دعایشان بوده ام. کار کردن با جانبازان بسیار متفاوت تر از کار کردن با سایر بیماران است و پرستاری از ان ها برای ما افتخار است.