در خیلی مواقع کار ما سخت بود. هر رزمنده لااقل یک اسلحه برای دفاع از خودش داشت که ما آن را هم نداشتیم. گاه پیش می‌آمد برای ثبت موقعیت جغرافیایی منطقه از نیرو‌های رزمی پیش می‌افتادیم و جلوتر می‌رفتیم. مثل «سنگرسازان بی‌سنگر» که به جهادگران اطلاق می‌شد، برای ما هم صدق می‌کرد

کلاس درس است تامل در نگاه شهیدان.

در اوایل جنگ یک نگاه غیرانقلابی و بدون پشتوانه را شاهد بودیم. در اثر این سیاست‌های غلط بود که بلافاصله پس از عزل بنی‌صدر، رزمندگان که همان جوانان انقلابی بودند نام عملیات بعدی خود را فرمانده کل قوا خمینی روح خدا گذاشتند و کم‌کم تفکر انقلابی در جنگ حاکم شد.

در منطقه ي عملیاتی، من فرمانده گروهان تانک بودم، موضع بسیار حساس ما در سرنوشت جنگ تأثیر به سزایی داشت و این اهمیت نظامی باعث شده بود که افسران هم متمرکز شوند و منطقه را با فرماندهی خود کاملا پوشش دهند.

حسن بود یا حسین؟ فرقی نمی کند. آقای فرمانده از شهیدی می گفت که"یک نگاه" مسیر زندگی اش را تغییر داد.

گفتم، گفت های ما در باره خاطرات مشترک دفاع مقدس بود که ما را بر سفره برادری نشانده بود و ما، فرمانده یا فرمان بر، در این ساحت به برادری رسیده بودیم لذا آن خطِ نورانی را تا امروز ادامه داده ایم و ان شاا... تا زنده ایم به خوانش این خط، جان مان را جلا خواهیم داد. 

جای رشک و غبطه دارد که این شهدای ما با زبان روزه به لقاءالله پیوستند دستیار ویژه رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به شهادت بیش از 14 هزار و 700 نفر از شهدای دوران دفاع مقدس در ایام ماه مبارک رمضان، گفت: جای رشک و غبطه دارد که این شهدای ما با زبان روزه و در حال نماز به لقاءالله پیوستند.

خدا حفظ کند استاد قرائتی را. می گفت: یک بار در پاکستان اول انقلاب یک نفر پرسید: ایران چند حافظ قرآن دارد، ما ۵۰۰ هزار حافظ قرآن داریم، من مانده بودم چه بگویم، اگر راست می‌گفتم آبرویمان می‌رفت؛ دروغ بگویم گناه است، یک لحظه به ذهنم رسید، گفتم: ما در ایران محافظ قرآن تربیت می‌کنیم

«حمید» از آن روزها هنوز بوی شهدا می‌دهد و امروز پس از سال‌ها زائران راهیان‌نور به دیدار «حمید» می‌روند تا عطر و بوی شهدا را از آن بگیرند؛ زائرانی که اکثرا نه جنگ دیده‌اند و نه امام؛ اما این «حمید» است که راوی ندیده‌های آن‌هاست.

عراقی ها پس از شکست های پی در پی مجبور به فرار شدند و هویزه بدون نبرد تن به تن آزاد شد.

اواخر جنگ خودم شاهد بودم که از مواد غذایی گرفته تا مهمات برای ما جیره‌بندی شده بود. ما یک خمپاره ۶۰ داشتیم که دو روز یک‌بار سه گلوله در اختیارمان می‌گذاشتند. یعنی روزی یک و نیم گلوله خمپاره سهمیه داشتیم. یا هر گردانی دو ماشین در اختیار داشت که، چون بنزین را کوپنی کرده بودند می‌گفتند یکی از آن‌ها را بخوابانید و فقط از یکی استفاده کنید.

سعید اللهیاری گفت: در عملیات بدر، من فرمانده گروهان بودم و مأموریت گردان این بود که بعد از شکسته شدن خط اول دشمن توسط غواص‌ها، وارد عمل شویم و عملیات را ادامه دهیم. داخل هور که حرکت کردیم، هنوز درگیری‌هایی وجود داشت، اما غواص‌ها خط اول عراقی‌ها را شکسته بودند.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family