دفاع مقدس، تقدسش را از آدمهایی میگرفت که بازی گردان اصلی آن بودند. منظور رزمندههایی هستند که با انگیزههای معنوی قدم به میدان جنگ میگذاشتند و این روحیه مذهبی و معنوی، به ماهیت خشن جنگ، زیبایی و غنا میبخشید
پرویز حیدری از رزمندگان نوجوان دفاع مقدس میگوید: «بعثیها خمپاره که زدند، در ۵ متری ما منفجر شد. من و همرزمانم در میان گرد و خاک گُم شدیم. من میشنیدم که از بالای تپه میگفتند: ای وای بچهها شهید شدند!»
یکی از همرزمان شهید فوتبالیست «احمد هوشنگی» میگوید: احمدآقا وقتی به جبهه آمد، برنامه فوتبال را در لشکر ۱۷ راه انداخت. در مسابقات فینال از وسط زمین شوت زد و گل شد، بعد فریاد زد گُل، گُل.
جهادسازندگی در سالهای اولیه انقلاب اسلامی به عنوان بازوی توانمند در بهبود فعالیتها و وضعیت زندگی روستایی تلاش کرد و با آغاز جنگ تحمیلی مسوولیتی بر دیگر مسوولیتهای جهاد سازندگی اضافه شد و وظیفه خطیری را در دفاع از رزمندگان به عهده گرفت.
«حبیب جلاوندی» یکی از رزمندگان نوجوان جبهه میگوید: نیروهای گردان من را تشویق کردند که بالای صخره بروم و از ارتفاع ۱۵ متری داخل رودخانه شیرجه بزنم. چشمتان روز بد نبیند و الهی که هرگز جوگیر نشوید!
جعفری ندوشن گفت: آقا عبدالله 1000 کیلومتر راه آمده بود و 1000 کیلومتر را هم می باید برمی گشت؛ عقل می گفت می تواند جور دیگری پیچ را به من برساند.
تصمیم گرفتم از شناسنامهام فتوکپی بگیرم، روی کپی را دستکاری کنم و بعد دوباره از روی فتوکپی، یک کپی دیگه بگیرم و اصل شناسنامه را هم نبرم.