متن زیر خاطره‌ای از نماز خواندن رزمندگان در ستون و حین حرکت به سمت منطقه عملیاتی است که به نقل از یکی از رزمندگان دفاع مقدس تقدیم حضورتان می‌شود.

زورو به اردوگاه تخریب آمده بود و لباس‌های‌ نیروها که‌ خاکی‌ بود و در کنار ساک‌هایشان‌ افتاده بود، شبانه‌ می‌شست و صبح‌ روی‌ طناب‌ وسط‌ اردوگاه‌ خشک‌ می‌کرد. ظرف‌ غذای‌ بچه‌ها هم نیمه‌های‌ شب‌ خود به‌ خود شسته‌ می‌شد.

سراسر دوران دفاع مقدس گنجینه‌ای از خاطرات بکر و عجیب است که می‌تواند به صورت یک ارثیه معنوی برای نسل‌های آتی به یادگار بماند. برخی از این خاطرات عبرت‌هایی در خود دارند که می‌توانند چراغ راه ما و نسل‌های آتی در مسائل مختلف زندگی باشند. سیدمهدی حسینی یکی از رزمندگان لشکر امام حسین (ع) است که در گفتگو با «جوان» دو خاطره از دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند. هر دوی این خاطرات حاوی نکات بکر و در عین حال آموزنده است. 

حاج صادق آهنگران که برای برگزاری مراسم مناجات‌خوانی میان رزمندگان رفته بود، بعد از اتمام برنامه عجله داشت و می‌خواست جای دیگری برود، اما رزمندگان او را رها نمی‌کردند، به ناچار از یک ترفند استفاده کرد.

حاج علی روح‌افزا از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به بیان خاطره‌اش درباره یکی از جانبازان تخریبچی دفاع مقدس پرداخت.

«مصطفی عبدالرضا» از رزمندگان ستاد جنگ‌های نامنظم و لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در بخشی از گفته‌های خود در کتاب «بازمانده» از شهید سید یوسف کابلی خاطراتی را بیان کرد.

حسین گوشی را قطع کرد و دست‌های من را گرفت: «مامان! بابا کربلایی شد. بدن بابا رو برگردوندن. میگن بوی خوش میده» دو سه بار گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون» توی چشم پسرهایم نگاه می‌کردم و می‌گفتم: «همه‌ی ما از خداییم و به سوی خدا برمی‌گردیم. پدر شما حیات طیبه داشت. پدر شما دائم الوضو بود؛ زور خون، خاک و خورشید به عطر خوش بدنش نرسید. پدر شما ...»

 از کردستان تا تهران
به گزارش خط هشت، من بخش عمده‌ای از سال ۵۸ را در کردستان بودم. یک مدتی در مریوان، روانسر، پاوه، سنندج و نهایتاً مهاباد بودم و سپس به تهران برگشتم. کمی قبل از بهمن ماه (شاید اواسط دی) بود که به تهران رسیدم. حوادثی مثل تسخیر لانه جاسوسی، تهدید‌های امریکا علیه کشورمان. وقایع تلخ کردستان و آشوب‌هایی که هر از گاهی در گوشه‌ای از کشورمان رخ می‌داد، باعث شده بود تا اذهان عمومی معطوف آن‌ها شود. خصوصاً جوان‌های انقلابی که درگیر مسائل آشوب‌های مرزی بودند و شاید خیلی از آن‌ها فرصت نکردند اولین سالگرد انقلاب را در شهر و خانه خودشان باشند. به‌رغم وقایع پیش آمده، اولین سالگرد پیروزی انقلاب یک اتفاق خاص بود. یادم است خیلی از جریان‌های معاند و همین‌طور کارشناس‌هایی از کشور‌های غربی و شرقی اینطور می‌گفتند که انقلاب ایران یک‌سالگی خودش را نمی‌بیند. درگیری‌های مرزی نخستین قدم‌هایی بودند برای اتفاق‌های بدتر که قرار بود باعث شوند این انقلاب نوپا به خطر بیفتد، بنابراین مردم با شور و حال خاصی به پیشواز اولین سالگی انقلاب اسلامی رفتند. 
 سرمای نویدبخش
وقتی من به تهران رسیدم، حال‌و‌هوای شهر طور دیگری شده بود. سرمای هوا حسی در خودش داشت که حافظه همه ما را قلقلک می‌داد. این سرما نویدبخش بود، چراکه ما را به یاد اتفاق‌های سال قبل می‌انداخت. من ۱۴ بهمن ۱۳۵۸ را در دفتر خاطراتم نوشته‌ام. یک‌سال قبل به رغم اینکه حضرت امام به ایران آمده بودند، هیچ کسی نمی‌توانست با قطعیت بگوید که انقلاب پیروز می‌شود یا نه؟ چون هنوز بختیار به عنوان نخست‌وزیر رأس کار بود و پادگان‌ها در اختیار ارتش شاهنشاهی قرار داشتند. ۱۴ بهمن ۵۸ آنطور که در دفتر خاطراتم نوشته بودم، به وقایع یک‌سال قبل فکر می‌کردم و اینکه آن سال در چه حال و هوایی بودیم و امسال در چه حال و هوایی....
 ۲۲ بهمن ۵۸،
۲۲ بهمن ۱۳۵۸ هوای تهران و بسیاری از نقاط کشورمان بارانی بود. جشن پیروزی انقلاب از طرف مردم مدیریت می‌شد. عمده برنامه‌های این روز مربوط به رژه نیرو‌های مسلح بود. تا آنجا که حافظه‌ام یاری می‌کند ۲۲ بهمن ۵۷ نه برفی آمد و نه بارانی. هوا خوب بود و انگار شرایط جوی هم دست به دست مردم داده بود تا رژیم شاه را به نابودی بکشاند، اما سال ۵۸ برعکس باران زیادی بارید، طوری که مردم مجبور شده بودند با چتر به راهپیمایی بیایند. حتی یکسری را می‌دیدم که نایلون به سرشان انداخته بودند تا از گزند باران در امان بمانند. 
اوایل پیروزی انقلاب اگر رژه‌ای برگزار می‌شد، اغلب بچه‌های ارتش رژه می‌رفتند، اما سال ۵۸ که چند ماه از تشکیل سپاه می‌گذشت، این نهاد انقلابی هم آنقدر رشد یافته بود که بچه‌های پاسدار با یونیفرم‌های متحد‌الشکل رژه می‌رفتند. من سپاهی بودم، اما بین بچه‌هایی که رژه می‌رفتند، حضور نداشتم. مرخصی بودم و صرفاً تماشا می‌کردم. کنار مردمی بودم که در بعضی از خیابان‌ها آنقدر پرشمار آمده بودند که جای سوزن انداختن نبود. 
 حسی ناگفتنی
حضور پرشور مردم، رژه نظامی‌ها، پلاکارت‌ها و جشن‌هایی که به صورت خودجوش برگزار می‌شد، چیز‌هایی بودند که به چشم می‌دیدیم، اما آن شور و حال و حسی که در وجود این مردم بود را نمی‌شود بیان کرد. بعضی از مردم هنوز داغ عزیزانی را داشتند که در جریان انقلاب به شهادت رسیده بودند. یا جوان‌های انقلابی مشغله‌هایی مثل کردستان، گنبد، خوزستان و مقابله با جریان‌های ضدانقلابی را داشتند که به یک‌سال نکشیده، داشتند ماهیت پلید خود را نشان می‌دادند. همه این‌ها باعث شده بود تا حسی ناگفته در بین مردم موج بزند. کسی نمی‌دانست فردا چه می‌شود و چند نفر از این ارتشی‌ها یا سپاهی‌ها که رژه می‌رفتند در کدام جبهه و کدام منطقه عملیاتی به شهادت خواهند رسید. یاد آن روز‌ها بخیر....
 
 
 
 

یکی از رزمندگان تخریبچی دفاع مقدس تعریف کرد: سیمینوف‌چی عراقی من را دید و شروع کرد به شلیک، خودم را پشت تپه‌ای پرت کردم. خواستم بلند شوم و جای دیگر پناه بگیرم؛ ولی سرباز عراقی دست‌بردار نبود.

رزمندگان کشورمان در زمان عملیات والفجر هشت با عقلانیت و استفاده از امکانات موجود در اقدامی ابتکاری میدان مین را دور زدند.

یکی از آزادگان اردوگاه ۱۸ بعقوبه به بیان خاطره‌اش از برخورد بک آزاده ایرانی با منافقین پرداخته است.

ننه مریم اولین زنی بود که بعد از آزادسازی خرمشهر وارد این شهر شد و روی پل شکسته برای سلامتی رزمندگان گوسفند قربانی کرد.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family