یکی از سرداران جنگ می‌گوید: دنبال حاج داوود کریمی هرجا را می‌گشتم، می‌گفتند نیست. از گشت و گذار در این اتاق و آن اتاق خسته شدم. گفتم: تجدید وضویی می‌کنم و می‌روم توی اتاقش تا پیدایش کنم، اما جایی او را یافتم که فکرش را نمی‌کردم.

متن زیر خاطره جالبی از یک رزمنده حاضر در عملیات الی‌بیت‌المقدس است. این خاطره هر چه ماهیتی طنز دارد، اما نشان می‌دهد که رزمندگان در عملیات سخت تا چه اندازه خستگی و فشار‌های جسمی و گاه روحی را تحمل می‌کردند. این خاطره را از زبان سید مرتضی موسوی از رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) پیش‌رو دارید.

گردان‌های پیاده لشکر ۱۴ امام‌حسین (ع) باید ۲۳ کیلومتر راه را طی می‌کردند تا پس از عبور از کارون، خود را به جاده آسفالته اهواز- خرمشهر در سه راهی حسینیه می‌رساندند.

رزمنده‌ها «ننه مریم» را زینب زمان صدا می‌کردند و بعد از فوتش «مادر شهر» لقب گرفت؛ ننه مریم آخرین زنی است که با سقوط خرمشهر از شهر خارج شد و پس از آزادی نیز اولین نفری است که به شهر وارد شد.

با استاد ایرج مرتضوی از رزمندگان دفاع مقدس قبلاً گفت‌وگویی انجام داده بودیم. در آن گفتگو ایشان در خاطراتی که بیان داشت، خاطره‌ای هم از نحوه یافتن اتفاقی یک کودک جنگ زده برای‌مان تعریف کرد. چندی پیش که برای موضوعی با ایشان تماس گرفته بودیم، جزئیات بیشتری از آن ماجرا را برایم تعریف کرد و تصمیم گرفتیم بار دیگر خاطره پیدا شدن کودک جنگ زده را با جزئیاتی که ایشان گفته بود منتشر کنیم.

یکی از جانبازان و رزمنده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا در بیان خاطراتی از عملیات کربلای ۵ به نحوه شرکت نیرو‌های تخریب در این عملیات پرداخته است.

«علیرضا داتلی» از رزمندگان دفاع مقدس روایت مجروحیتش را با بیان خاطره‌ای از دوران جنگ و جبهه بیان کرده است.

شهید «علی صیاد شیرازی» ۴۰ سال پیش در «عملیات والفجر ۱» گفت: ما برای جنگ با این دشمن مفسدی که در جلوی‌مان هست و دست نشانده شیطان‌های بزرگ هست، یک اطمینان داریم از اینکه پایبند این اصلیم، اصل ما چیه؟

«اکبر عنایتی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای به شرح نحوه شهادت سروان بهبود پیمانی پرداخت.

متن زیر خاطره‌ای از نماز خواندن رزمندگان در ستون و حین حرکت به سمت منطقه عملیاتی است که به نقل از یکی از رزمندگان دفاع مقدس تقدیم حضورتان می‌شود.

زورو به اردوگاه تخریب آمده بود و لباس‌های‌ نیروها که‌ خاکی‌ بود و در کنار ساک‌هایشان‌ افتاده بود، شبانه‌ می‌شست و صبح‌ روی‌ طناب‌ وسط‌ اردوگاه‌ خشک‌ می‌کرد. ظرف‌ غذای‌ بچه‌ها هم نیمه‌های‌ شب‌ خود به‌ خود شسته‌ می‌شد.

سراسر دوران دفاع مقدس گنجینه‌ای از خاطرات بکر و عجیب است که می‌تواند به صورت یک ارثیه معنوی برای نسل‌های آتی به یادگار بماند. برخی از این خاطرات عبرت‌هایی در خود دارند که می‌توانند چراغ راه ما و نسل‌های آتی در مسائل مختلف زندگی باشند. سیدمهدی حسینی یکی از رزمندگان لشکر امام حسین (ع) است که در گفتگو با «جوان» دو خاطره از دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند. هر دوی این خاطرات حاوی نکات بکر و در عین حال آموزنده است. 

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family