یک سال پیش در چنین روزهایی، آخرین باری بود که عصمت رحمتی، همسر شهید رضا الماسی، در چهارچوب در به استقبال همسرش ایستاد تا با چاشنی عشق و محبت، گرد و غبار خستگی حضور همسرش در مقابله با اغتشاشات پیش آمده را بگیرد.
سعید متولد۱۷ اسفند ۱۳۴۷ مصادف با روز عید سعیدغدیر بود. خانواده انقلابی و متدین او، تأثیر زیادی بر سبک زندگی دینی و مکتبی او داشتند. او دو برادر و چهار خواهر داشت. خواهرش خاطرات دوران نوجوانی سعید را از زبان خواهر دیگرش برایمان مرور میکند
عملیات والفجر ۴ از مهر ۱۳۶۲ آغاز شد و تقریباً تا آبان ماه همین سال به طول انجامید. در این عملیات چیزی در حدود ۶۵۰ کیلومتر از خاک دشمن به تصرف نیروهای خودی درآمد.
رضا کامران دستجردی اهل دستجرد اصفهان، جانباز ۴۰ درصد دوران دفاعمقدس است. او دانشآموزی نوجوان بود که همراه همکلاسیهایش، کلاس درس را تعطیل کردند و راهی جبهه شدند
شهید مجید یوسفی از بسیجیهای گیلانی (آستانهاشرفیه) بود که شامگاه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ از سوی خودروی یکی از آشوبگران در بندرکیاشهر به شدت مجروح شد و چند ساعت بعد در بیمارستان به شهادت رسید
شهید مصطفی مهدوینژاد از رزمندگان مدافع حرم بود که بارها و بارها در این جبههها حضور یافته و حتی به مقام جانبازی در دفاع از حریم اهلبیت نائل آمده بود.
حزبالله لبنان با نام بومی «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» سال ۱۹۸۲ شکل گرفت و چند سال ابتدایی را مخفیانه علیه اشغالگران صهیونیست فعالیت میکرد.
حجتالاسلام سجاد شهرکی متولد دهه ۱۳۶۰ بود؛ امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان که در ۱۲آبان۱۴۰۱ از سوی افراد مسلح ترور و به شهادت رسید.
«مست و سنگستان» عنوان کتابی است که از خاطرات آزاده و جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس، عزیزالله فرخی به انتشار رسیده است
ستوان شهید مهدی لطفی از جمعی از یگان امداد نیروی انتظامی تهران بود که ۲۴ مهر سال گذشته در جریان اغتشاشات پیش آمده به شهادت رسید. او آن روز در قالب واحدهای موتورسوار عازم مأموریت مقابله با اغتشاشگران بود که دچار سانحه شد و پس از مجروحیت به درجه رفیع شهادت نائل آمد
سوادکوه یکی از شهرستانهای شمالی ایران واقع در استان مازندران است که از نظر درصد شهدا نسبت به جمعیت، رتبه نخست کشوری را دارد. صداقت و مهربانی، سختکوشی و ولایتمداری از خصوصیات مردمان نجیب سوادکوه است که در دامان طبیعت زیبایش فرزندان رشیدی را برای حفظ اسلام و انقلاب تقدیم کرد
پدر به ساعت نگاه میکرد و در انتظار آمدن احسان بود. دیدار با خانواده قرار همیشگیاش بود. ابتدا به خانه پدر سر میزد و بعد به خانه خودش میرفت.