هر چند مرور روزهای زندگی با برادر برای او سخت بود، اما رسم رفاقت را به جای آورد و راوی غیرت مهربانی و رشادت برادر شهیدش شد. محبوبه سادات توکلی از همبازی دوران کودکیاش گفت، از دردانه خانه توکلیها. از آرزو برای پلیس شدن تا دعوت حضرت زینب (س) برای ملحق شدن به جمع مدافعان حرم. همه صبوریاش هم نتوانست مانعی براشکها و بغضهای گاه و بیگاهش شود. روایتی خواهرانه از شهید سیدمحمد توکلی از شهدای لشکر فاطمیون را پیشرو دارید.
شهید موسی نوروزی متولد ۲۰ خرداد ۱۳۷۷ در استان کهگیلویه و بویراحمد بود. در جوانی به عضویت فراجا درآمد و در تأمین امنیت کشورمان نقش ایفا کرد. او که علاقه زیادی به حضور در نیروی انتظامی داشت، سال ۱۴۰۰ به استان سیستان و بلوچستان اعزام شد و پس از مدتی حضور در این خطه مرزی، درچهارمین روز از آبان ۱۴۰۰ در درگیری با اشرار در دلگان به شهادت رسید. وقتی با علیرضا نوروزی پدر شهید همکلام شدیم. میگفت پسرم شبیه شهدا شده بود. سخن این پدر شهید ما را به یاد کلام شهید آوینی میاندازد که میگفت: «شهادت لباسی تک سایز است که باید خودمان را هم اندازه آن کنیم».
در جوار حرم امامزاده حضرتعبدالعظیم حسنی (س) در فضایی که به باغ طوطی مشهور است و محل دفن بزرگان و مشاهیری، چون ستارخان و شیخ محمدخیابانی و دهها عالم و عارف و مجاهدان راهوطن است، به مزار شهیدی برمیخوریم به نام سیدمرتضی موسویان احمدآبادی. شهیدی که در هجدهمین روز از فروردین ماه سال ۱۳۵۸ بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. در این ایام به بهانه سالروز شهادتش با برادرزاده شهید دکتر سید مجید موسویان همراه شدیم تا کمی از او و سیره شهید و شهادت مظلومانهاش بیشتر بدانیم.
روزی که سردار حاج حسین خالقی محمدی به دوستان شهیدش پیوست، رسانهها تیتر زدند: «رفیق شهید وزوایی درگذشت.» حاج حسین یکی از پیشکسوتان سپاه تهران بود که قبل از دفاعمقدس رخت پاسداری به تن کرد و در آوردگاههای بسیاری همراه و همرزم شهدای بزرگی، چون غلامعلی پیچک، محسن وزوایی، علی موحددانش، حاج کاظم رستگار و... بود. حاج حسین را باید یکی از مؤسسان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بدانیم. او که رفاقت دیرینهاش با محسن وزوایی به زمان حضور در جبهههای غرب میرسید، همراه او به جبهه جنوب آمد و پس از شهادت وزوایی در عملیات الیبیتالمقدس، فرمانده محور محرم از تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) شد و در همین عملیات تا مرز شهادت پیش رفت. به قول همرزمش سیدمحمد ابوترابی، خواست خدا بود تا حاج حسین بماند و ۴۰ سال دیگر به مردم و کشورش خدمت کند. گفتوگوی ما را با ابوترابی پیشرو دارید.
شهید سیدیحیی براتی از جمله شهدای مدافع حرمی است که سابقه حضور در جبهههای دفاعمقدس را نیز داشته است. او که متولد شهریور ۱۳۴۹ بود، اواخر جنگ و در سنین نوجوانی به جبهههای دفاعمقدس راه پیدا کرد و ماهها در مناطق عملیاتی حضور یافت. چند سال پس از پایان جنگ تحمیلی، شهید براتی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران درآمد و سالها در کسوت پاسدار به خدمتش ادامه داد. به گفته محمود محمودی از دوستان و همرزمان شهید که دقایقی با ما در بیان خاطرات این شهید بزرگوار به گفتگو پرداخت. شهیدبراتی هر چند نیروی حوزه نمایندگی ولی فقیه بود، اما همواره با بچههای گردانهای رزمی میجوشید و حضور در میدان نبرد را برای خودش غنیمت میدانست. با چنین روحیهای نیز خود را به جمع مدافعان حرم رساند و سعادت شهادت را نصیب خود کرد.
«فاطمه الحسانی» با اشاره به اینکه زندگی با آیههای قرآن سراسر نور و رحمت است، اظهار کرد: با عمل به آیههای قرآن راه همسر شهیدم را ادامه میدهم.
با حسن رامه برادر شهید عملیات فتحالمبین احمد رامه همراه شدم تا از برادرش برایمان روایت کند که در اولین روز از سال ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین به شدت مجروح و نهایتاً شش روز بعد، یعنی در هفتم فروردین ۱۳۶۱ به شهادت که آرزوی دیرینهاش بود، رسید. برای حسن رامه روایت از همرزمی که قبل از شنیدن خبر مجروحیت برادرش خواب شهادتش را دیده بود، سخت بود. اما گذر سالها آن لحظات سخت و غمناک را از یاد و ذهن او بیرون نبرده و راوی روزهای مجاهدت برادر شد، با هم بخوانیم.
مادر شهید ماه مبارک رمضان در گفتوگو با نوید شاهد بیان کرد: «دوست داشتم پیکرش را میآوردند، بالاخره آدم میتواند با مزارش درددل کند. من الان جایی ندارم درددل کنم. گاهی غصه میخورم که خوش به حال مادر شهیدی که سر قبر بچهاش درددل میکند، آب میریزد اما بچه من هیچ یادمانی ندارد. برای همین همیشه سرقبر شهدای گمنام میروم.»
متن زیر خاطرهای از یک رزمنده مدافع حرم عراقی است که برای جنگ با تکفیریها به کشور سوریه رفته بود. با آنکه کشور عراق در آن مقطع خود درگیر فتنه داعش بود، اما جوانان غیرتمند این کشور هم در کشور خودشان و هم در سوریه با تکفیریها به مبارزه میپرداختند. خاطره زیر را از زبان محمود محمودی از رزمندگان دفاعمقدس و مدافع حرم میخوانیم.
گفتوگو با فرزند شهید «ابراهیم احترامی» که فروردین ۱۳۶۱ آسمانی شد
۵ ماه قبل از تولدم فرزند شهید شدم
شهدای استان هرمزگان را باید از مظلومترین شهدای دفاعمقدس بدانیم. شاید یکی از دلایل این مظلومیت، نداشتن یگان مستقلی از این استان در دفاعمقدس بود. رزمندگان هرمزگانی در مقاطعی از دفاعمقدس زیر نظر لشکر ثارالله به جبهه میرفتند و این موضوع در کنار دوری از مراکز و شهرهای بزرگ، باعث شده بود تا شهدای این خطه از کشورمان در گمنامی و مظلومیت به سر برند.
برای زیارت مزار شهید حاج قاسم سلیمانی، راهی کرمان شدم. حضور در کرمان بهانهای شد تا به دیدار خانواده شهیدان حمید و علیرضا مظهری صفات بروم. خانواده شهید را پیش از این میشناختم و بعد از شهادت سردار سلیمانی این شناخت بیشتر هم شد. خواهر شهیدان در مدت حضور در کرمان همراهیمان کرد و نهایتاً سعادت زیارت فاطمه فناخواه مادر شهیدان حمید و علیرضا مظهری صفات نصیبم شد. با مادر نشستیم او از روزهای انقلاب، جنگ و حکایت حضور حاج قاسم در مراسم خواستگاری دخترش هم برایمان روایت کرد. آنچه در پیمیآید ما حصل این همراهی است، با هم بخوانیم.